eitaa logo
دشت جنون
4.2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 بگذار آمریکا با مانورهای «ستاره دریایی» و «جنگ ستاره‌ها» خوش باشد؛ دریا، دل مطمئن این بچه‌هاست و ستاره‌ها نور از ایمان این بچه مسجدی‌ها می‌گیرند... خوشا آنان که مردانه زیستند و مردانه در راه اسلام و وطن جام نوشیدند... خوشا که هر قطره خونشان نصرتی است از جانب خدا و دریایی است خروشان در راه شکست شیطان و شیطانیان... خوشا ... خوشا نسیم صبح پیروزی... شادی روح و َهدا http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 📚 داستان واقعی سگ باز یه بود تو مشهد . هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ستاد جنگهای نامنظم داره تعقیبش می کنه. از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: فکر کردی خیلی مردی؟ رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! بهش گفت : اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟! رضا شروع کرد به فحش دادن ، (فحشای رکیک!) اما مشغول نوشتن بود! وقتی دید توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد : ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ رضا گفت : داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! : آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید و بیارید.... و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به گفت : میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! گفت : چرا؟! رضا گفت : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... گفت : اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم... تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت : یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود . رفت وضو گرفت . سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! فقط چند لحظه بعد از کردنش یه و یه واقعی...... 🥀 @dashtejonoon1🍀🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🌼🌷🍀🌷🌼🌹 امروز سالروز تولدتان مبارک 🌷 پاسدار عبدالصمد همتیها🌻 (عباس) 🌷 بسیجی محمد باستانی 🌻 (اسداله) 🌷 بسیجی اسداله لطفی 🌻 (عزیزاله) 🌷 بسیجی احمد احمدی 🌻 (محمد) 🌷 بسیجی غلامحسین قربانی 🌻 (مصطفی) 🌷 بسیجی مهدی هادیان 🌻 (علی) 🌷 سرباز حسن محمد بیگی 🌻 (غلامعلی) 🌷 سرباز محسن جزینی 🌻 (اسماعیل) 🌷 سرباز علی اکبر جعفری 🌻 (رضا) 🌹 @dashtejonoon1🍀🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : غلامعلی : 🗓 1341/11/30 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ دهق وضعیت تاهل : مجرد شغل : کارگر : 🗓 1362/04/02 🗓 مسئولیت : سرباز محل : سردشت عملیات : درگیری با ضد انقلاب مزار : 🥀 @dashtejonoon1🕊🥀
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 آمده بود مسجد. از من سراغ دوستان آقا ابراهیم را گرفت. این شخص می‌خواست از آن‌ها در مورد این شهید سوال کند. پرسیدم: کار شما چیه؟ شاید بتوانم کمک کنم. گفت: هیچی، می‌خواهم بدانم این کی بوده؟ قبرش کجاست؟ کمی فکر کردم. مانده بودم چه بگویم. بعد از چند لحظه سکوت گفتم: ابراهیم هادی شهید گمنام است و قبر ندارد مثل همه شهدای گمنام، اما چرا سراغ این شهید را می‌گیرید؟ آن آقا که خیلی حالش گرفته شده بود ادامه داد: منزل ما اطراف تصویر شهید هادی قرار داره، من دختر کوچکی دارم که هر روز صبح از جلوی تصویر ایشان رد می‌شه و می‌ره مدرسه. یکبار دخترم از من پرسید: بابا این آقا کیه؟ من هم گفتم: این‌ها رفتند با دشمن‌ها جنگیدند و نگذاشتند دشمن به ما حمله کنه. بعد هم شهید شدند. دخترم از زمانی که این مطلب را شنید هر وقت از جلوی تصویر ایشان رد می‌شد به عکس شهید هادی سلام می‌کنه. چند شب قبل، دخترم در خواب این شهید را می‌بینه! شهید هادی به دخترم می‌گوید: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام می‌کنی من جوابت رو می‌دم! برای تو هم دعا می‌کنم که با این سن کم، اینقدر حجابت را خوب رعایت می‌کنی. حالا دخترم از من می‌پرسه: این شهید هادی کیه؟ قبرش کجاست؟ بغض گلویم را گرفت. حرفی برای گفتن نداشتم. فقط گفتم: به دخترت بگو اگر می‌خوای آقا ابراهیم همیشه برات دعا کنه مواظب نماز و حجابت باش بعد هم چند تا خاطره از ابراهیم تعریف کردم. یادم افتاد روی تابلویی نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آن‌ها باشی آن‌ها نیز با تو خواهند بود.» این جمله خیلی حرف‌ها داشت. 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🕊🥀🌹🥀🕊🌴 یڪ دنیا‌ حرف‌ است در‌ این‌ جملہ‌ : براے رسیدن به باید : نہ داشت نہ ‌ داشت خالص‌ و‌ متواضع ‌بودند و بہ عرش ‌ ‌پا نهادند شادی روح و 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹