eitaa logo
دشت جنون
4.2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یک‌دفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.» بی‌راه نمی‌گفت؛ فشار تقریباً صفر بود. یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟ فشار کم‌کم بالا آمد و دوباره شروع کردند. دکتر منافی، همان‌ طور که می‌آمد ، تلفن زده بود که دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند. هم دکتر زرگر را خبر کرده بود. دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خون‌ریزی را بند آورده‌ام.» عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمی‌شد درمان را آن‌جا ادامه داد. کنترل امنیتی مشکل بود. تنها هم که می‌شد بعد از عمل مراقبت‌های لازم را به عمل آورد، بود. آن موقع رئیس دکتر میلانی‌نیا بود. چند ماه بعد، نام همین را گذاشتند : هلی‌کوپتر خبر کردند. نمی‌توانستند بیمار را از میان ازدحام بیرون ببرند. محافظ پشت بی‌سیم گفته بود که ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود. مردم نگران بودند که نکند ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و می‌گفتند « ما را بردارید و به بدهید.» با هزار ترفند، هلی‌کوپتر را وسط میدان نشاندند. تا برسند به ، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد. دکترها می‌گفتند چند مرتبه تا مرز رفته‌ و برگشته. یک‌بار همان بمب بود، یک‌بار بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یک‌بار هم جمع شدن پروتئین‌ها در و حالت . 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 همه‌ی این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می‌‌انداختند روی‌ . گاهی حتی دکترها بغلشان می‌کردند تا لرز را کمتر کنند. معلوم نبود منشأ این تب‌ها کجاست؟ ضایعه‌ی کوچکی هم در دیده بودند. لوله‌ی تنفس داشتند و نمی‌توانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمی‌کند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود : «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟» دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار می‌کرد که برای ترمیم و پیوند به قسمت‌های آسیب‌دیده برداشته بودند. زخم‌ها زیاد بودند. درد زخم‌ها خیلی زیاد بود، اما دکترها می‌گفتند تحمل‌ زیادتر است. می‌گفتند : اصلاً مسکّن‌ها به حساب نمی‌آیند . بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه می‌شود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ‌ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث می‌کردند که دست قطع شود یا بماند. مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند که: ؟ پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش ‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیورا گذاشت بیخ گوش . آن‌ موقع ایشان به بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند. حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیه‌ی را نمی‌دانستند. از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به خواندند: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 💐 @dashtejonoon1🌺🌴
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🍀🌷🌸🌷🍀💐 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 💐 سردار محمدعلی عباسیان 🌸 (عباسعلی) 💐 پاسدار محمد حسین استکی 🌸 (ابراهیم) 💐 بسیجی صفرعلی کریمی 🌸 (امیر) 💐 بسیجی احمدرضا احمدی 🌸 (محمدعلی) 💐 سرباز بهمن قربانی 🌸 (لطف اله) 💐 سرباز حسین اصلانی 🌸 (قنبر) 💐 سرباز عباسعلی پورقوریان 🌸 (غلامرضا) 💐 سرباز رضا عرب 🌸 (امامقلی) 💐 @dashtejonoon1🍀💐
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : غلامحسین : 🗓 1349/06/05 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ روستای خیر آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانش آموز : 🗓 1366/04/06 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : سردشت عملیات : نصر 5 مزار : 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌷💐🌺🌸🌺💐🌷 به مناسبت به جان توسط منافقین کوردل در ششم تیرماه ۱۳۶۰ ، خطاب به دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم ص و خاندان حسین بن علی ع هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور و جهان جریحه دار نمودند . 🕊 @dashtejonoon1🌴🌹
🍀 🍀 💐 آرام جانم خوشبخت ترین سال، آن ای است که به آمدن شما مزین شود. آن روزی که خاک قدوم شما سرمه چشم آمدنت می شود، آن ساعتی که پنجره قلب های سرد ما با دلربای شما گرم می شود تا آن زمان که خود را در دل شما جا کنم، شب ها و روزها با عمل به گفته سیر می کنم. سلامتی و تعجیل در فرج 🍀 @dashtejonoon1🍀
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴 امسال هم بدون تو سر زد ڪے با رخ تو دیده بہ این وا ڪنیم بیا ڪه بہ اذن نگاه تو درسینہ باز،خیمہ‌ے بپا ڪنیم http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴