غیر از اینان که در طلب سیاست عاری از خشونت بودهاند، گروههایی از معتقدان به لیبرالیسم، خشونت را مسألهای صرفاً سیاسی تلقی میکنند و میپندارند که جهان بهتدریج به سوی آزادی میرود و با بسط علم و فرهنگ، خشونت هم کمکم از روی زمین محو میشود اما همه لیبرال دموکراتها این اندازه صادق نیستند بلکه این قبیل آراء در گفتهها و نوشتههای لیبرالهای عجول، کم عمق و آزادیخواهان جهان توسعه نیافته، بیشتر یافت میشود.
صاحبان این گفتهها و نوشتهها نظم لیبرال دموکراسی را با خودکامگیهای عصر جدید که غالباً ترکیبی از استبداد قدیم و سیاستهای امنیتی جدید است قیاس میکند و چون خشونت عریان را میبینند خشونت پنهان از چشمان شان دور میماند...
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
در جهانی که از انواع خشونت پر شده، درک و فهم مردمان ضعیف و چشم و گوش شان علیل شده و زبان شان به تکرار حرفهای قالبی عادت کردهاست.
عجیب نیست که صورتهایی از خشونت به چشم نیاید و شناخته نشود. در این وضع که جهان جدید با تلقی خشونت به عنوان رفتار عادی قدری به جهان قبل از تجدد شبیه شدهاست. فهم و یافت خشونت و مقابله با آن به دشواری اتفاق میافتد.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 9
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
مارکس که کمون پاریس را در نظر داشت با تصور و تصویر شنا کردن در دریای خون غرق وجد و نشاط شد بود.
خشونت قابله و مامای انقلابها و تاریخ تحولات تاریخی است. علاوه بر مارکس، ژرژ سورل و کارل اشمیت هم ستایشگران خشونتاند
اینهمه تحسین خشونت قصد ستایش دیکتاتوری پرولتاریا را نداشتهاند ولی شاید پیامآور خشونتی بودند که زیر نام عدل صورت گرفت و عدل را بدنام کرد.
تا آنجا که اصحاب لیبرالدموکراسی برایاینکه از طرح عدل شانه خالی کنند خشونتی را که بهنام عدل صورتگرفته است دستاویز و دلیل اعراض از طرح عدالت دانستند
در این اواخر هم اگر مثلاً در آثار راولز طرح صلح میان لیبرال دموکراسی و عدالت به میان آمد عدالت چیزی بیشاز یک پناهگاه و سیر برای مقابله با مشکلات و خطرهایی که آزادی را تهدید میکرد و میکند نبود.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 10
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
صورت سیاسی تجدد با اندیشه آزادی و وجهی تازه از دموکراسی تحقق یافت. سوسیالیسم هم راهی انگاشته میشد که در آن آدمی میبایست بر بیگانه گشتگی خود و ظلم طبقات حاکم فائق آید.
اما اگر در مواردی این سیر به عین بیگانه گشتگی و قهر و سلب همه حقوق مؤدی شد ازآنرو بود که گمان میرفت کاری را که موجود خودآگاه بشر شبه متعالی کانت نتوانسته بود انجام دهد بهدست پرولتاریا و با پراکسیس مارکس انجام میپذیرد.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 10
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
عدالت در جاییکه پوشش و دستاویز خشونت باشد دو جلوهی بسیار مهم در زبان دارد یکی اینکه زبان را پر از دروغ میکند و دیگر اینکه خشکی و تصنع را بر زبان حاکم میسازد.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 11
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
سیاستمداران و شخصیتهای سیاسی نیستند که دروغ و خشونت را با خود به عرصه سیاست میآورند بلکه دروغ و خشونت به مقام سیاست تعلق دارد و چون سیاستها متفاوت است دروغها هم متفاوت میشود.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 12
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
خشونت در خاص ترین معانی آن وادارکردن مردمان به انجام دادن کارهایی است که نمیخواهند انجام دهند و گفتن سخنانی که نمیخواهند بگویند یعنی در خشونت قسر و قهر و اجبار وجود دارد. آیا خشونت به این معنی به یک تاریخ یا به یک قوم خاص تعلق دارند؟
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 13
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
بشر محدود در حدود معین نمیشود و در میان موجودات تنها اوست که از حد تجاوز نمیکند دانشمند هم گاهی که از حد علمی درمیگذرد و در وادی ناآشنا قرار میگیرد حکم آشنا و ناآشنا را یکی میگیرد و سخنان شبه فلسفه می بافد چنانکه اشاره شد این اشتباه منشأ زیان و خرابی بزرگ نمیشود مگر آنکه فضل علمی و فلسفی و ادبی بخواهد تکلیف علم و ادب و فلسفه و اخلاق و سیاست و دین را معین کند. این امر و وضع بیشتر در زمان غلبه ایدئولوژی امکان دارد و در زمان ما نشانه غلبه ایدئولوژی بر همه شئون وجود و زندگی آدمی است.
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 22
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
تا زمانیکه دروغ باید خشونت را بپوشاند تمایز میان راست و دروغ برای همه و گاهی حتی برای گویندگان هم آسان نیست زیرا دروغ شباهت بسیار به راست دارد و بسیاری از مردمان وقتی آن را میشنوند شاید به صرافت طبع، آن را راست بیانگارند و تأیید کنند
مثلاً وقتی یک سیاستمدار اروپایی و امریکایی عَلَم داعیه احقاق حقوق بشر برمیدارد کموبیش و حتی شاید بسیاری این داعیه را میپسندند و میپذیرند اما وقتی استالین اعلام میکرد که تولستوی و زینوویف و بخارین به آرمان پرولتاریا خیانت کردهاند به یک اعتبار دروغ نمیگفت زیرا گفته او خلاف هیچ امر واقعی نبود سخن استالین یک فرمان بود: فرمان نابود کردن و کشتن.
اینجا زبان عین خشونت میشود و مصیبت یا (خشونت موقت تاریخ) این است که کسانی نهفقط آن را میپذیرند بلکه با خرسندی از آن استقبال میکنند و گروههایی ممکن است متعجب شوند و عدهای هم البته به خود میلرزند...
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 13
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
1984 جرج اورول را در نظر آوریم که در آن مردم چنان تربیت میشوند که باید بپذیرند که جنگ، صلح است. بردگی، آزادی است و ظلم، عدل است اینها دروغ نیست بلکه زبان موجودی است در هیئت و شمایل آدمی که آموخته است جز راست نگوید و ظلم را زشت بداند و دوستدار خلق باشد این موجود در کنار اینهمه محاسن عیبی هم دارد و آن اینکه نمیداند راستی و عدل و دوستی چیست و نیاز به تمیز و تشخیص هم ندارد زیرا هر جا لازم باشد موارد و مصادیق راستی و دوستی و دادگری را به او نشان میدهند تا از آنها دفاع کند یا آنها را بستاید و دیگر اهمیت ندارد که آنچه را بهنام داد یا حقیقت به او نشان میدهند چه باشد و دوستدار و هواخواه نام و لفظ است مضمون آن هرچه میخواهد باشد
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 12
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
چه کنیم که حتی کانت خشونت را امری طبیعی و منشاء نیروی محرکی میدانست که در برابر خشونت طبیعی میایستد و آن را مهار میکند...
رأی کانت در نظر من بسیار اهمیت دارد زیرا او فیلسوف جهان تجدد و طراح و آموزگار اخلاق در این جهان است
اینکه او خشونت را امری ضروری برای مقابله با قهر طبیعت بداند بهطورکلی و بهخصوص در این مقام بیشتر قابل تأمل است...
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 14
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir
اینشتاین در نامهای که به فروید نوشت از او پرسید آیا در مقابل فاجعه جنگ راه نجاتی برای بشر وجود دارد؟ فیزیکدان بزرگ اولا آگاه بود که او در زمینه صلح و جنگ و خشونت صاحبنظر نیست ثانیاً میخواست از وقوع فاجعهای که پشت در خانه ایستاده بود جلوگیری کند که متأسفانه سعی او و دوستانش بهجایی نرسید و فاجعهای که بیمناک آن بودند اتفاق افتاد. او فکر میکرد که علم باید در خدمت انسان و بهبود زندگی او باشد و از آن سوءاستفاده نشود اما خود نیز عاقبت مثل بسیاری دیگر برای مقابله با خشونت، خشونت را پیشنهاد کرد
فلسفه، سیاست، خشونت
صفحه 14
🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی
▪️@davari_ir