eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 « شب اعزام » در مسجد حجت جمع شده بودیم تا فردا صبح به طرف منطقه عملیاتی حرکت کنیم . سرمای اسفند ماه به حدی بود که همه زیپ اورکت هایشان تا بیخ گلو بالا کشیده بودند اما شور و نشاط بچه ها چنان جمع ما را گرم کرده بود که خواب به چشم‌مان نمی آمد و تا پاسی از شب بیدار بودیم . نادر دشتی پور دستور داد که چراغ‌ها را خاموش کنند بلکه بچه ها بخوابند . سالن در تاریکی فرو رفت ؛ اما صدای خنده و شوخی بچه ها به اوج خود رسید. ساعت از یک و نیم شب گذشت و خبری از خواب نبود. دشتی پور دوباره وارد سالن شد و از همه خواست هرچه سریعتر به خواب برویم تا فردا برای آموزش آماده و سرحال باشیم. اما کو گوش شنوا وقتی برای سومین بار وارد سالن شد و با ناراحتی چراغ‌ها را روشن کرد به بچه ها گفت: حالا که نمی خوابید ... باید بروید سرتان را با آب سرد لوله بشویید ! بنده خدا فکر می کرد با این کار بچه ها تنبیه خواهند شد و هر کدام در گوشه ای کز می کنند. ولی هیچ چیز و هیچ کسی حریف این بچه ها نمی شد ! بچه ها در حالی که سر خود را می شستند چنان قشقرقی به پا کرده بودند که صدای شوخی و خنده آنها گوش فلک را کر کرده بود. برادر دشتی پور مبهوت در گوشه ای ایستاد و به کار آنها نگاه می کرد و مجبور شد تا صبح قید خواب را بزند. راوی : عباس نصیری @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و سیزدهم: غم سنگین رحلت امام (۳) با آغاز هجدهم خرداد و روز چهارم عزاداری، ورق برگشت و یه باره با سر و صدا و حضور تعداد زیادی از نیروهای عراقی که از پادگانای مجاور آورده بودن، درب آسایشگا‌ها باز شد و از هر آسایشگاهی طبق لیستی که در دست یکی از بعثی‌ها بود، اسم بعضی افراد رو خوندن. از بد یا خوبِ حادثه یکی از قرعه ها بنام من دیوانه زده بودن و جاسوسا اسم من رو هم داده بودن. اسامی که خونده شد ما رو به داخل محوطه اردوگاه بردن. شواهد حاکی از آغاز فصل جدیدی بود برای تعدادی از اسرا و خداحافظی با اردوگاه تکریت ۱۱ و دوستانی که بیش از دوسال با هم انس گرفته و از برادر برای هم‌دیگه عزیزتر بودیم. از آسایشگاه ما حاج آقا محمد خطیبی از مازندران، رحیم قمیشی از خوزستان، حاج آقا عبدالکریم مازندرانی از گلستان، نادر دشتی پور از خوزستان و من جزو تبعیدی‌ها بودیم. جالبه از پنج تبعیدی آسایشگاه ما سه نفر طلبه بودیم و دو نفر پاسدار. یکی از نگهبانا به نام شجاع -که شیعه هم بود و آدم بدی هم نبود - ظاهرا اون روز از دندۀ چپ پا شده بود، تا چشمش به من خورد رو به بقیه نگهبانا کرد و با اشاره به من گفت: این شخص در داخل آسایشگاه سخنرانی کرده و گفته است که ریختن خون عراقی ها حلاله. هنوز حرفش تموم نشده بود که تعدادی از اونا ریختن سرم و زیر مشت و لگدشون قرار‌گرفتم و در اون روز کتک مفصلی نوش جان کردم و اگه فرمان حرکت صادر نشده بود در حد مرگ کتک می‌خوردم و در معرض خطر جدی قرار می‌گرفتم. خدا بگم چکار کنه اون جاسوسای دروغگو رو که همچین تهمتی به من زده بودن. من سخنرانی و درس تاریخ و تفسیر قرآن و مسائل دینی برای بچه های آسایشگاه یک داشتم، ولی خدایی همچین حرفی رو نزده بودم و بی‌گناه اون روز اون همه کتک خوردم، گر چه تمامی کتک‌ها و شکنجه‌های اسرا همه مظلومانه و در کمال بی‌گناهی بود، ولی این یکی خیلی بی انصافی بود و زور داشت. حالا دقیقا نفهمیدم علت اون ادعای شجاع چی بود؟! از خودش درآورده بود، بخاطر خود شیرینی پیش مافوقش، یا بخاطر گزارشی که بعضی از جاسوسا در باره من داده بودن. ولی بیشتر احتمال می دادم کار جاسوسا باشه، قبلا هم از این کارا کرده بودن و افرادی را بی‌گناه زیر شکنجه کشونده بودن. حالا فرقی‌ام نمی‌کرد. من که کتکه رو خورده بودم و بکوری چشم همه اونا، هنوز زنده بودم و خوشبختانه تعجیل و دستور فرمانده در صدور فرمان حرکت به دادم رسید و از مهلکه نجات پیدا کردم. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 "کالک‌های خاکی" کتاب«کالک‌های خاکی» به قلم مشترک گلعلی بابایی و حسین بهزاد به خاطرات دفاع مقدس سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده اسبق کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اختصاص دارد. این خاطرات وقایع عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر را در 12 فصل با عنوان‌های بچه‌های نجف‌آباد یزد، تا دانشکده هنر، خمینی ای امام، دانشجوی خط امام، در انقلاب فرهنگی، شکست حصر سوسنگرد، پیروزی یک تفکر، همسر یا همسنگر، تیپ عاشورا، با قرارگاه عملیاتی، قدس در نبرد فتح، الی بیت‌المقدس در بر دارد. این کتاب را انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر کرده است.  بابایی می گوید: مجموع مصاحبه‌های به‌عمل‌آمده با سردار مشتمل است بر خاطرات ایشان که، در حدّ فاصل اوایل پاییز 1389 تا پایان اسفند‌ماه همان سال، طی دَه نشستِ برگزارشده در بعد از ظهر سه‌شنبه هر هفته، من و همکار ارجمندم، جناب آقای حسین بهزاد، روی نوار صوتی مغناطیسی، ثبت و ضبط کردیم... تاریخ نشر: بهمن 1392 تعداد صفحات: 638 قطع: رقعی شابک: 978-600-175-531-6 نوبت چاپ: چهارم قیمت: 600,000 ریال  شمارگان: 1250 @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «بعد از پیروزی در عملیات طریق‌القدس و سرکوب تک دشمن در تنگۀ چزابه، تصورم این بود که مأموریت من در سِمَت مسئول عملیات در سپاه سوسنگرد تمام شده و ما دیگر مأموریتی در آنجا نداریم. البته این طرز تفکر شاید برمی‌گشت به کم‌تجربگی و احساساتی بودن من. چون من، بعد از طریق‌القدس و تک دشمن، به‌شدت دل‌نگرانِ شهید دادن نیرو‌های خودمان بودم. آن‌قدر نگران بودم که یک بار رفتم پیش برادر محسن و از ایشان خواستم اجازه بدهد از جبهه بروم و مدتی در حوزۀ علمیه درس بخوانم تا کمی بُعد معنوی من قوی‌تر بشود. آقا محسن گفت: «کجا بروی؟ حالاحالاها کار داریم.» گفتم: «ولی کار جبهۀ ما که تمام شده. فکر نمی‌کنم دیگر در اینجا کاری داشته باشیم. یک خط پدافندی هست که خود بچه‌های سوسنگرد از پس ادارۀ آن برمی‌آیند.» آقا محسن این بار با تعجب گفت: «این حرف‌ها چیست که داری می‌زنی؟ فعلاً برو سوسنگرد. چند روز دیگر بیا قرارگاه گلف که با تو کار مهمی دارم.» پرسیدم: «بیایم قرارگاه گلف که چه بشود؟» گفت: «لازم است با هم برویم سمت جبهۀ دزفول. می‌خواهم برای عملیات بعدی آماده بشوی. چون قرار است برای این عملیات فرماندهی یک قرارگاه را به تو بسپارم.» گفتم: «ولی من فقط توی همین یک عملیات فرمانده تیپ بودم. حالا چطوری بروم فرماندهی یک قرارگاه را بپذیرم؟ نخیر، من قبول نمی‌کنم. چون نه تجربه‌اش را دارم و نه روحیه‌اش را. اصلاً می‌دانی آقا محسن... حقیقتش را بخواهی، من بین خودم و خدای خودم نگران این شهادت‌ها و خون‌هایی هستم که دارد ریخته می‌شود. نمی‌توانم مسئولیت این خون‌ها را بر عهده بگیرم. برای همین مسئولیت قرارگاه را نمی‌پذیرم». 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 کلام مقام معظم رهبری در مورد این کتاب پس از انتشار این کتاب نویسندگان،‌ مسئولان و افراد متفاوتی درباره آن اظهار نظر کرده‌اند،‌ عده‌ای آن را نقشه راه برای آیندگان خوانده‌اند‌، عده‌ای آن را فتح بابی برای نگارش خاطرات فرماندهان جنگ و عده‌ای دیگر چراغ هدایت. اما در رأس همه این اظهار نظر‌ها،‌ نظرات رهبر انقلاب درباره این کتاب و خاطره‌نویسی دفاع مقدس خواندنی است. رهبر انقلاب در بیانات خود در دیدار با جمعی از فرماندهان دفاع مقدس که 24 آذرماه سال جاری برگزار شده است‌، فرموده‌‌اند: «به این نکته خوب است، توجه شود و در اظهارات گفته شود. این نکته را در ارتباط با مطالعه کتاب‌های مربوط به هشت سال دفاع مقدس می‌گویم،‌ نکته‌ای که از بس واضح است‌، مغفول عنه واقع می‌شود و آن‌، این است که در دوره جنگ‌، افرادی و عناصری بوده‌اند و جوانانی که اطلاع از جنگ نداشتند و شاید سربازی هم نرفته بودند. بعد می‌بینیم که در ظرف یک سال‌، یا یک سال و نیم تبدیل می‌شوند به یک استراتژیست نظامی. این نکته درباره همه صدق می‌کند؛‌ درباره آقای رشید،‌ درباره آقای جعفری و دیگران. من شرح حال آقای جعفری را می‌خواندم. این کتابی که چاپ کرده‌اند؛‌ «کالک‌های خاکی» با او مصاحبه‌کرده‌اند. اولی که دارد می‌رود طرف سوسنگرد،  می‌گوید:‌ من اصلاً هیچ نمی‌دانستم،‌ هیچ شلیکی نکرده بودم. بلد هم نبودم. دیگران هم همین طور. لکن در عملیات فتح‌المبین‌، او یکی از طراح هاست و در اجرا هم‌، یکی از از مدیران خوب است‌، که فرماندهی یکی از قرارگاه‌ها را بر عهده می‌گیرد. من شرح حال این آقایان و کتاب‌های جنگ را زیاد می‌خوانم.... جنگ کاری کرد که سرباز صفر ما‌، تبدیل شد به یک استراتژیست نظامی!‌ این چیست؟ این؛‌ معجزه انقلاب و دفاع مقدس است و این حرف‌ها از بس واضح است،‌ گم می‌شود. شما این‌ها را بگویید.» @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 #نکات_تاریخی_جنگ عملیات بیت المقدس۴ در تاریخ ششم فروردین ماه ۱۳۶۷ با رمز "یا اباعبدالله(ع)" و با هدف فتح‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ بر سد دربنديخان‌ عراق‌ و تكميل‌ عمليات‌ والفجر در منطقه‌ عمومي‌ در بندی‌خان‌ عراق‌ - محور شمالی‌ جنگ‌- اجرا شد. عملیات‌ «والفجر۱۰» علاوه‌ بر آزادسازی‌ «حلبچه» و تصرف‌ چند ارتفاع‌ مهم‌ در منطقه، سبب‌ نزدیکی‌ رزمندگان‌ ایرانی‌ به‌ تأسیسات‌ سد «دربندی‌خان» گردید. همین‌ امر باعث‌ شد که‌ طراحان‌ جنگ‌ به‌ عملیاتی‌ دیگر در این‌ منطقه‌ و همچنین‌ تصرف‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ به‌ سد بیندیشند. به‌ همین‌ منظور عملیات‌ بیت المقدس۴ در ۶ فروردین‌ سال۱۳۶۷ با رمز «یا اباعبدالله(ع)» در منطقه‌ عمومی‌ دربندی‌خان‌ تکمیل و تامین جناح چپ منطقه عملیاتی والفجر۱۰ و پاسخگویی به تجاوز و شرارتهای دشمن جنایتکار در حمله به مناطق مسکونی و نیز به دادخواهی شهدای مظلوم شهرها و روستاهای کردنشین عراق از جمله حلبچه آغاز شد. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا