🍂
🔻 اصطلاحات سنگری
👈 آدم جا کــن : شلــــوار کــُـردی .
👈 زُورُی دستـــه : کســی کـه دور از چشــم دیگــران ظـرفهــای غـذا را می شــست .
👈 پیمـــان کـــار : کــسی کــه با وجــودِ حضــور مــُـداوم در جبهــه ، شهیـــد نمــیشــد .
👈 نـــدارکات : تـــدارکات .
👈 تـَمـبـَلیــغات : تـبــلیغـــات .
👈 ارباب: تداركات چي
👈 کـــارگـــره زنی: کــارگـــزیـنــی
👈 تــرکش اِوا خـواهــری : تــرکــش فـوق العــاده ریــز و نــاچیــز .
👈 تـرکش حسیــن جــانی: تـرکـش بـزرگ کــه کم از تــوپ مستقیـــم نـداشــت .
👈 تـرکـش بــا معــرفــت : تــرکشــی کـه زوزه کشــان از بالای ســر ردّ مـی شــد .
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghsdas
🍂
🍂🍂
🔻 #گمشده_هور 2⃣7⃣
❣ سردار حاج علی هاشمی
روزهای پایانی
این فصل را با من بخوان
این عاشقانه ست
این فصل را با من بخوان
باقی فسانه ست
دیگه نفهمیدم چی شد، ننه میزدم توی سر و کله خودم. گفته بودند گم شدی هر چه گشته اند پیدایت نكرده اند. مگه میشه؟ تو جزیره را عین کف دستت می شناختی، آنقدر که آنجا بودی خانه نبودی.
این سال ها که بی تو گذشت، بر ما خیلی سخت گذشت. تمام ترسم از این است که ننه على را از پس چروک های صورتش و موهایش که سپيد شده نشناسی. گفته بودی: نوبت سهم شما هم می رسد، اما سهم ما بعد از جنگ فقط چشم انتظاری بود و نگرانی های همیشگی که دست از سر ما بر نداشته. پدرت رفت. تمام آرزویش دیدن دوباره ی تو بود. بعد از تو دوازده سال حصير انداخت توی کوچه و نشست دم در و زل زد به آدم هایی که می آیند و می روند شاید نشانه ای از تو در آنها پیدا کند. دوازده سال زل زد به انتهای کوچه تا بیایی و ببینی که در انتظار نشسته است. پدرت رفت على
از بچگی با دردسر و سختی بزرگت کردم، همان وقت ها که در یک اتاق کرایه ای زندگی میکردیم و درآمد پدرت فقط روزی پنج تومان بود. وقتی به دنيا آمدی، پاهایت کج بود. خرج دوا و درمانت زیاد می شد. دایی کمک کرد و پولش را داد تا بدهیم دکتر خشایار پایت را عمل کند. چهارده روزه بودی که پایت را شکستند و دوباره گچ گرفتند یک سال در گچ بود، سنگین شده بودی و حمام کردن و جابه جا کردنت سخت بود. پدرت بیکار شد، دنبال یک مهندس که کارخانه داشت راه افتادیم و بابا راننده ی او شد. از اهواز رفتيم تهران، و بعد مازندران از بیکاری خیلی بهتر بود. کنار دریا یک خانه گرفتیم که هر روز مار می آمد زیر رختخواب های تو و خواهرت قمر، چاره ای نبود. باید می ساختيم.
همراه باشید
با کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂 🍂
🍂
😇✨یادش بخیر
✨ وقتی تمام نیرو ها را بعد 45 روز به مرخصی یک هفته ای می فرستادند ..
خداییش چه لذتی داشت !😘
✨همه بچه ها روحیه می گرفتند !
بعد بی صبرانه منتظر آمدن اتوبوسها می شدیم ..✨
✨شور و نشاط بچهها در این ساعات دیدنی بود 🤗😘✨
خصوصاً وقتی می دیدیم جلوتر از اتوبوسها یه تویوتا حرکت می کنه که پشت فرمانش شهید دستنشان
مسئول تدارکات🍋🍬🌭🍎🍏🍞🌯 نشسته .. ✨
✨ با خوشحالی برای ما دست تکان می داد.
و صدای صلوات💠 بچه ها ی گروهانها به هوا می رفت ✨
✨یادش بخیر !✨
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅سجده مستحب
شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.
بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود. تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد! خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند. هر چه صبر کردیم خبری نشد. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.🤔
بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو 📻هدیه کردند
کانال حماسه جنوب
🍂@defae_moghadas