eitaa logo
ملاقات با امام زمان عج
4.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
اللهم ارنی الطلعه الرشیده . کانال تخصصی داستان های دیدار با امام عصر عج ارتباط با خادم کانال @Shahidehmaryam @aliyazdi2 💠هدف تبلیغ محتواست نه تبلیغ کانال . لذا کلیه مطالب بدون لینک و استفاده از آنها مجاز است .
مشاهده در ایتا
دانلود
1. دلبرم.mp3
زمان: حجم: 12.66M
( عجل الله تعالی فرجه ) ( علیه السلام ) کربلایی 🎤 دلبرم یوسف زهراست خدا می داند
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ _ میخواهم محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه مشرّف شوم؛ چه باید بکنم؟ 🔻سفارش مرحوم حاج شیخ محمد کوفی به مرحوم آیت الله ناصری # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi
علامه میرجهانی رضوان الله علیه در سرداب مطهر و تصحیح دعای ندبه! ایشان فرمودند: شب جمعه ای، در حرم مطهر عسکریین سلام الله علیهما بسیار دعا کرده و زیارت و تشرف خدمت مولایم حضرت صاحب الامر روحی فداه را خواستار شدم، پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم و چون هنوز آفتاب نزده و هوا تاریک بود، شمعی در دست گرفته از پله های سرداب پایین میرفتم. وقتی به عرصه سرداب رسیدم آنجا بدون چراغ روشن بود و آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته و مشغول ذکر گفتن بودند، از جلوی ایشان گذشتم، سلام کردم و در جلوی صفّه ایستادم و زیارت آل یاسین را خواندم سپس همانجا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالیکه مقدم بر ایشان بودم؛ پس از نماز شروع به خواندن دعای ندبه کردم و چون رسیدم به جمله: و "عرجت بروحه" الی سمائک آن بزرگوار فرمودند: «این جمله از ما نرسیده»، بگویید:و "عرجت به" الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصوم جایز نیست.» دعا را تمام کردم و ناگهان متوجه این آیات و بیانات شدم. ۱. روشن بودن سرداب بدون چراغ. ۲. اصلاح جمله ی دعای ندبه که گفتند از ما نرسیده! ۳. تذکر اینکه چرا در نماز بر امام مقدم شده ای! فهمیدم به چه توفیقی دست یافتم و به درخواست خود رسیده ام؛ فورا سر از سجده برداشتم که دیدم سرداب تاریک است و هیچ کس در آنجا نیست. - پرواز در ملکوت ص١٣۶ # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi
(قسمت اول): ﷻ 💥ابو عبد الله حسين بن حمدان مى گويد: شهر قم از کنترل خليفه خارج شده بود و هر شخصى را براى تصدّى منصب حکمرانى مى فرستادند، مردم از ورود او جلوگيرى نموده و با او مى جنگيدند. خليفه مرا به همراه لشکرى براى در دست گرفتن اوضاع قم مأمور کرده و به سوى آن شهر فرستاد. من با لشکرى حرکت کردم، وقتى به منطقه (طرز) رسيديم، براى استراحت توقّف نموديم. به قصد شکار حرکت کردم. در مسير رود مشغول حرکت بودم که به محلى رسيدم که بستر رودخانه گسترده و باز بود. ✨💫✨ در اين هنگام، از دور مردى را ديدم که بر اسبى سفيد سوار بود، به من نزديک شد. عمّامه ى سبز بر سر داشت و یک جفت کفش سرخ در پا و چهره خود را چنان پوشيده بود که تنها چشمانش ديده مى شد. وقتى کاملا نزديک شد گفت: اى حسين! او بدون لقب وکنيه مرا مورد خطاب قرار داد. گفتم: چه مى خواهى؟ گفت: چرا در مورد ولايت صاحب الامر (عليه السلام) ترديد مى کنى؟ و چرا خُمس مالت را به اصحاب ما نمى دهى؟ درست مى گفت. من در مورد ولايت صاحب الامر (عليه السلام) شک داشتم، و خمس مال خود را نپرداخته بودم. ✨💫✨ او اين سخن را آن چنان با مهابت ادا کرد که من با تمام استحکام و شجاعتم بر خود لرزيدم و عرض کردم: چشم، آقا جان! همان طور که فرموديد، خواهم نمود. آن گاه فرمود: وقتى به آن جا که مى خواهى بروى ـ يعنى قم ـ رسيدى و بدون درد سر وارد شدى، خمس هرچه را که به عنوان دارايى شخصى به دست آوردى، به مستحقش بپرداز! عرض کردم: چشم. آن گاه فرمودند: برو که هدايت يافتى. عنان مرکب را بازگرداند و رفت، ولى من نفهميدم که از کدام طرف رفت. ادامه دارد...
(قسمت دوم): ﷻ 💥هرچه چپ و راست را جستجو کردم.چیزی نیافتم. ترسم بیشتر شد فورا باز گشتم و سعی کردم آن را فراموش کنم. نزديک قم رسيديم و من خود را براى درگيرى با مردم آماده نموده بودم، ناگاه عده اى از اهالى قم نزد من آمده و گفتند: ما با هر حاکمى که فرستاده مى شد، به خاطر ستمى که بر ما روا مى داشته، مى جنگيديم. تا اين که تو آمدى، با تو مخالفتى نداريم! وارد شهر شو و هر طور که صلاح مى دانى به تدبير امور بپرداز! ✨💫✨ وارد شهر شدم مدتى آن جا ماندم و اموال زيادى بيش تر آنچه که فکر مى کردم به دست آوردم، تا اين که گروهى از اطرافيان خليفه نسبت به موفقيّت من کرده و از من نزد خليفه بدگويى نمودند، من نيز از مقام خود عزل شده وبه بغداد بازگشتم. ✨💫✨ وقتى وارد بغداد شدم، ابتدا نزد خليفه رفته و سلام نمودم. آن گاه به منزل خود مراجعت نمودم. اطرافيان، بستگان و آشنايان براى تجديد ديدار و خوشآمد به ديدنم آمدند. در این حال ناگاه محمد بن عثمان_نائب دوم امام زمان علیه السلام_ وارد شد و... ادامه دارد..
(قسمت سوم): ﷻ ▪️در اين حال، ناگاه محمّد بن عثمان ـ نائب دوم امام زمان عليه السلام ـ وارد شد و بدون اين که توجّهى به حاضرين نمايد از همه عبور نموده و تا بالاى مجلس نزد من آمد و آن قدر نزديک شد که توانست به پشتى من تکيه کند، من از اين جسارت او به خود و بستگان و آشنايانم بسيار خشمگين شدم. ●○●○● ملاقات کنندگان همين طور مى آمدند و مى رفتند و براى اين که وقت مرا نگيرند زياد معطّل نمى شدند. اما او همچنان نشسته بود، ولحظه به لحظه بر خشم من افزوده مى شد. وقتى مجلس خالى شد. خود را به من نزديک تر نمود و گفت: به پيمانى که با ما بسته ى وفا کن! آن گاه تمام ماجرا را بازگو کرد. من به خود لرزيدم و گفتم: چشم. ●○●○● آنگاه برخاستم و همراه او خزاين اموالم را گشودم و به حسابرسى پرداختم. خمس همه را خارج کردم، او از همه چيز اطّلاع داشت حتّى خمس وجهى را که از قلم انداخته بودم، به يادم آورد. آن را نيز پرداختم. او همه آنها را جمع نموده و با خود بُرد. پس از آن من ديگر در امر وجود حضرت حجّت (عليه السلام) ترديد نکردم. 📚 بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۶ # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ کار دست امام زمان (عجل الله فرجه) است.... او همه‌کاره است. ✍️ به شیخ مفید فرمود: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکردیم و یاد شما را از خاطر نبردیم، و اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه‌کن می‌کردند.» # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi
@ayna_sahebona11068-Tasharof Mohammad Ali Joola.mp3
زمان: حجم: 7.72M
▫️یاران او در زمین گمنام اند و در آسمانها معروف حاج محمدعلی جولا (نسّاج) به محضر امام عصر علیه السلام 📚عبقری الحسان ج5 ص325 # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi