هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
داستان تشرف
" در محضر امام زمان ارواحنا فداه"
(قسمت اول)
جناب آقای محمدخزاعی از خدمتگزاران با اخلاص و رئیس اداره خدمه حرم مطهر آقا علیابنموسی الرضا علیه السلام نقل کرده اند: در سال ١٣٧٠ شمسی بعنوان مدیر گروه، مشرف به حج شدم. یکی از حجاج، شخصی بنام آقای عباس کاریزنویی بود که مبتلا به آسم و تنگی نفس شدید بود و بهمین جهت این پیر مرد ضعیف و ناتوان به نظر می رسید. در مدینه مرتب به دکتر مراجعه می کرد و دوا می گرفت و برای تنفس از پمپ مخصوص آسم استفاده می کرد.
روزی خبر دادند که حاج عباس در شرف مرگ است و به حالت اغما افتاده. بالای سرش رفتم، بیهوش افتاده بود، فورا از همان پمپ استغاده کرد و به او نفس دادیم، با تلاش زائرین حالش رو به بهبودی رفت و قدری بهتر شد. توقفمان در مدینه تمام شد و به مکه رفتیم با سختی اعمال عمره تمتع را انجام داد و برای حج تمتع آماده شد. بعد از رفتن حجاج برای رمی جمرات، ایشان به اتفاق خانم یکی از بستگان و حاجی دیگری برای رمی جمرات رفتند و در آنجا ایشان گم شدند!
بعد از بازگشت از مسلخ و قربانی کردن حجاج، خدمه کاروان و چند نفر از حجاج اظهار داشتند که: "عباس را آوردند" و همه خوشحال شدند. من نزد او رفتم و از حالش پرسیدم. گفت: تا محل رمی با رفقا بودم بعد از اینکه بیرون آمدیم گم شدم، به طرف چادرها رفتم، چون حواسم به جمع نبود و ناراحت بودم، یک وقت متوجه شدم که در جایی هستم که جز من کسی در این مسیر نیست. هوا گرم و آفتاب داغ و با وضع ناراحتی که داشتم خیلی نگران شدم. در همین هنگام...
ادامه دارد .....
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
داستان تشرف
" در محضر امام زمان ارواحنا فداه"
(قسمت دوم)
در این هنگام چشمم به اتومبیلی که کنار خیابان ایستاده بود، افتاد. برای کمک گرفتن به طرف اتومبیل رفتم، دیدم چند نفر از اعضای یک خانوادهاند. پیش مرد خانواده رفتم و با مختصر عربی که می دانستم فهماندم که آب می خواهم. گفت: بنشین تا برایت آب بیاورم. تا نشستم گفتم: یا الله! یا علی! یا محمد! مرد عرب با عصبانیت و پرخاش گفت: «مو علی، مو محمد، فقط الله، انت جعفری؟»(نه علی، نه محمد، فقط خدا! تو شیعه ای؟) گفتم: نعم، بله.
مرا طرد کرد و به من آب هم نداد. از ترس بلند شدم و براه افتادم. جوانی دنبالم آمد و ظرف آب را بدستم داد و فهماند که پدرم خیلی عصبانی است زود بخور و برو که ممکن است تو را بکشد! به راه افتادم و چون جایی را بلد نبودم تا نزدیک غروب راه می رفتم، حالم کاملا دگرگون و مشرف به مرگ بودم، نفس تنگی و ضعف مرا ناراحت کرده بود از خداوند مدد خواستم و توسل به اهل بیت علیهم السلام خصوصا امام زمان ارواحنا فداه پیدا کردم.
در این هنگام چشمم به درختی افتاد، با خود گفتم: حالا که می میرم بهتر است خودم را به درخت برسانم که زیر درخت بمیرم. هنوز به درخت نرسیده بودم که صدایی شنیدم به زبان فارسی می گفت: حاج عباس! حاج عباس! برگشتم، جوانی را دیدم با پیراهن سفید و عبای زردرنگی که...
ادامه دارد ...
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
"داستان تشرف
در محضر امام زمان ارواحنا فداه"
(قسمت سوم)
برگشتم جوانی را با پیراهن سفید و عبای زردرنگی که حاشیه داشت دیدم، گفت: بیا. به طرف او رفتم و چون وضعیت قبلی را از آن خانواده دشمن ولایت دیده بودم ترسیدم و دست آن جوان را بوسیدم. احساس کردم بوی عطر مخصوصی دارد که تا به حال چنین عطری را استشمام نکرده بودم. با خود گفتم: من نفس تنگی دارم و دکتر مرا از این بوها و عطرها منع کرده، الان حالم بدتر می شود. جوان در حالی که به من نگاه می کرد سرش را بالا آورد و متوجه سینه من شد، به طرف سینه ام دمید و فرمود: اینجا چکار می کنی؟
گفتم: آقا کاروان خود را گم کرده ام. و نتوانستم اسم کاروان را به خوبی ببرم. آن جوان اسم کاروان را فرمود، گفتم: آری همین است. برای دومین بار دست او را بوسیدم. چند لحظه بیشتر طول نکشید و چند قدم بیشتر نرفته بودیم که به من فرمود: بالای سر خود را نگاه کن. نگاه کردم دیدم ماه بزرگی که ستاد امدادکنندگان بالای چادرهای نزدیک چادر ما نصب کرده بودند پیدا شد. بعد پرسید: کاروان و چادر را می بینی؟ گفتم: بله، همینجاست. این علامتش است.
مجددا فرمودند: خوب نگاه کن. و من دو مرتبه سربلند کردم، نگاه به آن ماه کرده و گفتم: همینجاست. سر را پایین کردم دیدم کسی نیست و تنها ماندم. متوجه شدم که به من عنایتی شده و این آقای عربی که به زبان فارسی با من سخن گفت وجود مبارک امام زمان ارواحنافداه بوده که طی چند قدم مرا به اینجا رسانده است.
بعد از این جریان حاج عباس حالش کاملا خوب شد و دواها را کنار گذاشت و تا مدتی که آنجا بودیم سرحال بود.
📗شیفتگان حضرت مهدی، ج2، ص236
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
♨️حضرت پیغام دادند در قنوت برای من دعا کنید...
🔸سالهای متمادی در قنوت عارف واصل آیتالله بهاءالدینی آیات نورانی قرآن ودعاهای مرسوم را میشنیدیم،
تااینکه ناگهان دعای قنوت ایشان تغییر کرد و در قنوت نمازشان برای حضرت مهدی علیهالسّلام این دعا را میخواندند:
💠"اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا"💠
روزی در محضر آقا از تغییر رویه ایشان در دعای قنوت پرسیدیم.
آیتالله بهاءالدینی به یک جمله بسنده کردند:
«حضرت پیغام دادند در قنوت برای من دعا کنید.»
📚انس با مهدی(علیه السلام) ص۸۴
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هر روز یک سلام و یک حاجت
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) به شاگردان خود توصیه می کردند :
هر صبح که از خانه بیرون می آیید ، یک سلام به حضرت صاحب الامر علیه السلام عرض کرده و یک حاجت بخواهید.
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی می خواهد.
#شهیدمهدیزینالدین
درمسیرآرزوهاآرزویموصلتــوسـت
باقۍسوداےدلراچشمپوشۍمۍڪنم
به نیابت از شهید بزرگوار مهدی زین الدین صلواتی هدیه کنیم به آقا امام زمان علیه السلام.
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
🔴 توفیق انجام کار خیر به نیابت از امام زمان علیه السلام
🔹 مرحوم کافی نقل می کرد که:
🔵 شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛
گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم : با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم.
همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم...
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عج به من دارند...
🌕 وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
واقعا این مطلب تفکر برانگیز هست☝️
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وظایف ما توسلات به آقا امام زمانه.....
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
#تشرفات
🔹جناب آقای نعمتی نویسنده کتاب راهی بسوی نور می نویسند:
یکی از روحانیین شیفته و طلاب بافضیلت چند سال قبل در خواب دیده بود:
من و او در محضر مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه هستیم و مردم با آنکه آن حضرت را می بینند ولی به آن بزرگوار توجه نداشته و سرگرم کارهای خود هستند.
او می گفت:
سپس امام عصر رو به شما کرده و فرمودند:
👈"چرا به مردم نمی گویی من مظلوم هستم، مردم مرا فراموش کرده و از یاد برده اند، برو بگو امام زمانم مظلوم و غریب است."
🔹شبی که آن دوست عزیز خوابش را برایم گفت چنان غم و اندوه مرا فرا گرفت که نمی توانستم خود را کنترل کنم و مرتب گریه می کردم و با خود و امام زمانم می گفتم مگر من کوتاهی کرده ام؟
من که دائم از شما حرف می زنم. ولی همان شب محبوبم، امام زمانم، در خواب از من دلجویی فرموده و به من فهماندند که منظورمان این است که تبلیغات خود را درباره ما گسترش دهید.
از آن به بعد وظیفه خود دانستم که هرچه در توان دارم در این راستا بکار گرفته و مردم را متوجه غربت و تنهایی امام عصر کنم.
#امام_زمان_عج
📚راهی بسوی نور ص۲۴ و در اوج تنهایی ص ۱۰۷
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
هدایت شده از ملاقات با امام زمان عج
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خادمی که از یاران امام زمان (عج) شد
سخنران استاد عالی
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi
لبخند حضرت مهدی (عج)
حضرت آیة الله بهجت فرموده است: شخصی می گفت: به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در کوچه دیدم. به دلم افتاد که حضرت امام عصر علیه السلام است. با خود گفتم: وقتی رسید، در دل به او سلام می کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می شود که خود حضرت است.
هنگامی که از کنارش رد می شدیم، در دل به آن بزرگوار سلام کردم، تبسمی نمود و فرمود: علیکم السلام! به همراهان خود گفتم: آقا را دیدید؟! گفتند: کدام آقا؟! معلوم شد که آنها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند![1]
پی نوشت
[1] در محضر آيت الله بهجت، ص 187.
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 79
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi