وقت دکتر برای ۷ ماه بعد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
372K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر امامی که معنای ناقوس می داند...
ساعت رو که بالا میبینید...
شروع کار مهد از هفت و نیمه و معلم ها الان همه داخل ساختمون هستن، اما در مهد رو باز نمیکنن، حتی برق زیادی روشن نیست البته تو عکس پر نور افتاده، راس هفت و نیم برق ها رو روشن و در رو باز میکنن. حتی دیروز که چند تا بچه تو این سرما جلوی در منتظر بودن در رو یک دقیقه زودتر باز نکردن.
قانون، قانونه!!
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
وای بر کم فروشان...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
تمدن غرب...
همه یا هیچ...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در حالیکه دنیا در حال آماده شدن برای جشن های کریسمس و قبل از اون بلک فرایدی هست
و بچه ها مشتاقانه منتظر نیکلاس و کادوهاش هستن،
یه سمت دیگه دنیا، بچه ها در حال پرپر شدنن و این معنی حقوق بشر آمریکایی ست...
حتی یک لحظه اش رو نمیتونیم برای خودمون و یا عزیزانمون تصور کنیم
انگار که قصه است نه واقعیت
انگار که مال هزار سال پیشه نه الان
انگار که عروسکن نه بچه آدمیزاد
انگار که یه خوابه، شاید هم ما واقعا خودمون رو زدیم به خواب
اخه این بیشتر به کارمون میاد
اخه بیداری هزینه داره، درد داره...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت تمیز کردن برگ های پاییزی
اینجا فضای ورودی مهد بچه هاست
این داستان، #هنر_این_نیست_که...
#قسمت_هفتم
هیچ امیدی نبود...
دوباره ماشین گرفتم و رفتم ترمینال اصلی فرودگاه تا ببینم اوضاع بلیط های ترکیش و قطر ایرلاین چطوره
یادتون نره که به خاطر بحث مرخصی دکتر ارنست من باید هر طوری که میشد تا آخر شب حداکثر پرواز میکردم
راستش اصلا دلم با این دوتا ایرلاین نبود، البته اون لحظه و تو اون شرایط دیگه مشکلی با خارجی بودنش نداشتم ولی این شرکت ها ترانزیت دارن و برای فردی تو شرایط من اونم با دوتا بچه کوچک ترانزیت خیلی سخته.
ترکیش یه پرواز داشت با ۱۲ ساعت توقف تو ترکیه، تازه اگر از قیمت خداتومنیش بگذریم.
شما وقتی پرواز خارجی رو یکطرفه بخواین بخرین نصف بلیط رفت و برگشت پول نمیدین بلکه حدودا یه چیری بین ۶۰ تا ۸۰ درصد بلیط دوطرفه باید هزینه کنید بسته به شرایط پرواز.
۱۲ ساعت توقف و اون همه هزینه!!
حقیقتا تصمیم گیری سختی بود و نمیدونستم باید چیکار کنم
رفتم دفتر ترافیک ترکیش تا شرایط پرواز در بارداری رو بپرسم.
خیلی راحت یه فرم سه صفحه ای رو برام ایمیل کرد و گفت این رو میدین پزشکتون امضا کنه و برای ما میارین و دیگه مشکلی نیست، میتونید سوار بشید.
همین....
فقط همین...
لازمه بگم از شدت بهت و خشم و حرصی که در اون لحظه داشتم...
دلم میخواست هرچی حرف ناپسند تو عمرم یاد گرفتم نثار ایران ایر کنم، شاید هم کردم
یادمه یه چند باری گفتم ایران ایر بی مسئولیت.
نماینده های شرکت قطری نبودن ولی دفتر فروششون گفت بلیط دارن با دو ساعت ترانزیت و قیمتی مناسب تر.
به هر حال باید صبر میکردم تا ۸ شب تا نماینده هاش بیان و قوانین پرواز در بارداری رو بپرسم...
دوباره برگشتم با همون ماشین و راننده اش که تمام مدت همراهی وکمکم میکرد سالن تشریفات
نزدیک های ظهر بود و ما از قبل به هوای اینکه پروازمون صبحه برای مامانم بلیط برگشت تهران مشهد رو ساعت ۱۵ چارتری خریده بودیم و من با خودم فکر میکردم اگر مامان برن من چه کنم؟؟
از اون طرف خواهرم و همسرشون رسیده بودن فرودگاه مشهد و میخواستن بسته های من رو پست کنن در حالیکه هیچ کورسوی امیدی برای پروازم نبود و اگر قرار بود برگردم مشهد همینطوری کلی اضافه بار داشتم دیگه اگر بسته های جدید هم میومد که میشد قوز بالاقوز.
اونا معطل مونده بودن تو فرودگاه تا ببینن بسته ها رو پست کنن یا نه و من مونده بودم اینطرف معطل تا ببینم چه فرجی از آسمون میرسه.
این وسط شیفت کارمندهای فرودگاه هم یه سری از صبح عوض شده بود و سری دوم اومده بودن سرکار و همه خبر من و مشکل پروازم رو میدونستن.
یه جوری بود هرجا می رفتم و با هر مسئولی میخواستم صحبت کنم، هنوز دهن باز نکرده میگفت شما همون خانوم بارداری هستین که ...🤦🏻♀️
تا اینکه یه نفر بهم گفت حالا که پزشک کشیک نیست تصمیم گیری با سرتیم خدمات ویژه است، خانم فلانی.
برو با اون صحبت کن.
دوباره ماشین گرفتم و رفتم سالن اصلی...
و با خودم فکر میکردم یعنی ایران ایر داره همه این سختگیری ها رو میکنه تا به من باردار استرس کمتری وارد بشه و در شرایط خطر قرار نگیرم؟؟
من که چند برابر یک پرواز امروز استرس کشیدم و حرکت کردم و ...
اخ که چقدر ما آدم ها هم تو زندگی هامون رفتارهایی داریم که نقض غرض میکنه
ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، #هنر_این_نیست_که...
#قسمت_هشتم
رفتم دفتر خدمات ویژه، اینبار هم راننده ماشین همراهیم میکرد
خود اون خانم نبود اما یه آقایی نشسته بود.
از پشت شیشه باجه مربوطه فقط بالای موهاش رو میدیدم، بهش گفتم ببخشید آقا من با خانم ... کار دارم برای شرایط پرواز سوال داشتم
گفت شما همون خانمی هستین که باردارین و ...🤐
پزشک ایران ایر زنگ زده و گفته شما اجازه پرواز ندارین
اخ که اگر اون پزشک رو من، رو در رو میدیدم. سرِ شیفت و کشیکش نیومده اما خوب تونسته همه جا زنگ بزنه و مانع کار من بشه.
گفتم بله همونم اما میخوام با خانم فلانی صحبت کنم، لطف کرد و با گوشی خودش زنگ زد
صحبت کردم، خانم خوبی بود، شرایط رو توضیح دادم، علت اختلاف تاریخ سونو رو هم گفتم. گفتم میتونم برم تو شهر و دوباره سونو بدم، گفتم بابا پزشکتون با هزینه من بیاد فرودگاه شرایط رو ببینه، گفتم اصلا حاضرم امضا بدم اگر پرواز مجبور به نشستن شد هزینه اش با خود من.
گفت اون امضا رو که در هر حال اگر حتی از اول هم اجازه پرواز بهت میدادن، باید میدادی که مسئولیت همه چی با خودته🤐
آخ ایران ایر
آخ ایران ایر
از صبح هزار بار یک جمله ای اومده بود سر زبونم اما قورتش داده بودم و نگفته بودم
دوباره اومدم بگم که قورتش دادم و به جاش تو دلم به خودم گفتم هنر این نیست که...
خانم ... گفت باشه من یکبار دیگه با پزشک تماس میگیرم و نظرش رو میپرسم اما چون پزشک تو موضوع شما نظر داده دیگه تصمیم گیری با من نیست، قرار شد منتظر خبرش بمونم.
تو این گیر و دار بود که دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن دیگه هیچ کاری نکن فقط برو یک گوشه بشین و تا ۷ شب صبر کن.
ساعت الان چند بود؟ ۲ ظهر
ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع