eitaa logo
Dr.Mutter
52.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
از حقایق کمتر گفته شده دنیای غرب مینویسم مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی با ادمین محتوا: @dr_mutter تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
این داستان، ... ولی مگر صبر کردن و کاری نکردن تو اون شرایط بدون اینکه هیچ چیزی بدونی کار آسونی بود؟ اصلا مگر ممکن بود؟ من قرار بود منتظر تلفن خانم ... باشم اما دستور از بالا اومده بود و لازم الاطاعه بود. دوباره با همون ماشین برگشتم سالن تشریفات پیش مامانم و بچه ها. مامانم که پروازشون رو نرفتن و کلا بلیطشون سوخت ... دکتر ارنست یکمی بعد دوباره زنگ زدن و گفتن دیگه هیچ کاری نکن با کسی هم صحبت نکن، ان شالله که مشکل حل میشه. صبر کن تا ساعت ۷. خیلی تو زندگی دیدم که کارهای نشد رو شدنی کردن ولی راستش ته دلم به این یکی امیدی نبود. اما خب چاره ای هم جز صبر نبود. باز خوبه مامانم بودن وگرنه که من دق کرده بودم خواهرم زنگ زدن و گفتن اگر میخوای بسته ها امشب به دستت برسه الان آخرین فرصته، بفرستیم یا نه وگرنه دیگه پستی امشب نمیاد... وای هنوز اونا فرودگاه بودن😫 یه لحظه چشمام رو بستم و باز کردم و گفتم بفرستین. من که اینقدر هزینه کردم،( شما بخونید ضرر) اینم روش. و بسته ها ارسال شد... خسته بودم و گرسنه، کمی نهار خوردم، نفهمیدم بچه ها چیزی خوردن یا نه. مامانم بهشون رسیدگی می کردن. یادم رفت این رو بگم این وسط ها یه وقتی رفتم وضو گرفتم و نماز ظهر و عصر بخونم با اون حال پریشون و فکر به هم ریخته که همون اوائل نماز یه خانوم بلوز شلواری با موهای مش کرده و فقط با یه کلاه پسرونه طور از اینا که جلوش یه لبه بلند آفتابگیر داره و پشتش از این دکمه های تنظیم، بدون روسری با ناخن های کاشت و شلوار کوتاه اومد وایستاد به نماز خوندن😯 تو نماز گفتم خدایا من کم خودم حواسم پرته الان از نماز و باید جون بکنم که توجهم به تو باشه اخه این چه صحنه ای بود جلوی من دیگه من چجوری تو نماز روی تو تمرکز کنم🤦🏻‍♀️ بعد نماز دیگه نمیتونستم کفش هام رو بپوشم، پاهام از شدت ورم تو کفش میسوخت دلم میخواست کفش هام رو در بیارم و پا برهنه راه برم البته که یه جاهایی هم این کار رو کردم واقعا دیگه جسمم همراهی نمیکرد دکتر ارنست دوباره زنگ زدن و گفتن با یکی از مسئولین رده بالای فرودگاه صحبت کردن و شرایط رو توضیح دادن، درک کرده و گفته که با مسئولیت خودش من رو سوار میکنه فقط باید صبر کنیم تا شیفت قبلی ها عوض بشه یعنی همون ساعت ۷. این وسط این رو هم اضافه کنم ما هیچ کس رو تو فرودگاه و ایرلاین نمیشناختیم، یعنی کوچکترین آشنایی و به اصطلاح پارتی نداشتیم جز خدا. ادامه دادن که تو این فاصله از دکترت یه گواهی بگیر که توش این و این و این و این و هزارتا این دیگه نوشته باشه.( البته همه این " این " ها توضیحاتی علمی بود برای مجاب شدن آقای مسئول ) . قبلش هم یه زنگ به این آقای مسئول بزن، شماره اش رو هم برام فرستادن. حالا کی روش میشد به دکترش بگه دوباره یک گواهی به این مفصلی بده اونم روز جمعه سر ظهر😫 اول زنگ زدم به اون آقای مسئول... خیلی مودب و مهربون بود و توضیحات لازم رو داد. گفتم اگر این گواهی رو من بیارم دیگه کارم قطعی درست میشه؟ گفت بله صد در صد! و من دست به دامن مامانم شدم که زنگ بزنین به دکترم( دکترم از دوستان مامانم بودن) و ازشون این گواهی رو بخواین. حقیقتا برای مامانم هم سخت بود زنگ زدیم و دکترم گواهی رو نوشتن و عکسش رو فرستادن و من هم فرستادم برای اون آقای مسئول... دیگه بریده بودم، دوباره رفتم تو نماز خونه تا رو زمین دراز بکشم بلکه کمی از درد کمرم کم بشه محمد مهدی روی مبلهای سالن خوابش برده بود و زهرایاس مشغول تماشای شبکه پویا بود شده بود ساعت های چهار و پنج تازه چشمام گرم شده بود که دکتر ارنست زنگ زدن... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
ممنونم از درکتون🌺 راستی در نظر بگیرین این حجم از هیجان و استرس رو شما در حالی دارین که میدونین من آخرش پرواز کردم و اومدم آلمان اما من اون موقع هیچی نمیدونستم که آخرش چی میشه...
680.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با اجازتون بشینم سر لیست کارهای امروز تا قبل ظهرم که تا الان فقط یکیش تیک خورده اونم نوشتن چند قسمت ادامه داستان برای شما بوده😅 نفری حداقل یه صلوات برای سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف و پیروزی جبهه حق و برکت وقت من و خودتون بفرستین لطفا غرض از این فیلم ناواضح هم این بوده که بگم دو صفحه کار دارم🥴
البته که تکلیف کل پیروان دین یهود از افراد متعلق به یک گرایش سیاسی جداست، ولی اینا با این فرمون پیش برن از چند روز دیگه شروع میکنن به فروختن زمین های بهشت🤐 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن اون آقای مسئول رده بالا گفته نمی تونم هیچ کاری بکنم شرمنده😐 تو یه لحظه هم اوج ناامیدی و استرس رو تجربه کردم چون واقعا آخرین راه حلمون بود هم اوج خشم و عصبانیت رو چون قبل از روانداختن به دکترم ازش پرسیده بودم که اگر این گواهی رو بیارم قطعا دیگه درست میشه کارم و اون هم با لحنی کاملا مطمئن بهم اکی داده بود اما فقط یه جمله گفتم هرچی خیره فکر کنم همه تجربه کرده باشیم تو اوج خواب الودگی یکی بهمون خبر بد بده انگار زهرش بیشتر میشه حال خیلی بدی داشتم، خستگی جسمی و روحی، خواب آلودگی، سردرد، درد چه کنم چه کنم و ... ساعت گمونم حدودهای پنج و شش بود که با خودم گفتم تا الان دیگه شاید مسئولهای قطر ایرلاین اومده باشن بهتره برم سالن اصلی و شرایط پرواز در بارداری رو بپرسم. دوباره ماشین گرفتم و رفتم ترمینال اصلی، راننده یه آقای دیگه بود که باز هم همراهیم کرد و رفتیم ترافیک قطر اونجا هم من مجاز به پرواز بودم و همون امضا پزشکم پای فرم های خودشون کافی بود، البته که اصل فرم رو میخواستن نه عکس یا کپی که خب اونطوری من به پرواز اون شب نمیرسیدم چون دیگه دیر شده بود. و باز من دلم میخواست یه جمله ای رو در مورد ایران ایر بگم که دوباره زبونم رو گاز گرفتم با خودم فکر میکردم تو اون همه بدو بدو های قبل سفر تو مشهد چقدر من وقت گذاشتم یه روز رفتم سونو یه روز رفتم پیش دکتر زنانم معاینه و گواهی گرفتم برای ایران ایر و الان همه اش بی فایده شده یود آخ ایران ایر آخ ایران ایر... دست از پا دراز تر برگشتم سالن تشریفات و داشتم فکر میکردم که حالا چه کنم که دکتر ارنست دوباره زنگ زدن و گفتن نامه دکترت رو برام بفرست یه نامه هم از متخصص رادیولوژی میخوایم( سونوگرافی) که توش سن درست بارداری رو نوشته باشه و زمان درست زایمان و ... تونسته بودن شماره یکی از پزشک های ایران ایر رو پیدا کنن و باهاش صحبت کنن اونم هم نامه متخصص زنان میخواست، هم گزارش سونو هم میخواست تلفنی با دکتر زنانم صحبت کنه. حالا اینکه این آقای دکتر ایران ایر خودش چند بار آب پاکی رو ریخته بوده رو دست دکتر ارنست و باز اونا چجوری راضیش کردن خودش بماند برای منم درست و حسابی تعریف نکردن فقط میدونم که اونم واسه خودش مثنوی بوده... البته که دکتر ارنست خدای رضایت گرفتن های سخت هستن، از منم همینجوری بله گرفتن دیگه😉🤣 مشکل فعلی تو ذهنم بزرگتر از قبل شده بود حالا من غروب جمعه ای به کدوم دکتر بگم گزارش سونو میخوام؟! چجوری به دکتر زنامم بگم زنگ بزنید به دکتر ایران ایر😥 اول قرار شد زنگ بزنم به دکتر ایران ایر و خودم باهاش صحبت کنم که انجام شد دکتر خوش برخورد و مهربون اما بدقلقی بود باید خیلی مراقب حرفات باهاش میبودی هر آن احتمال داشت بگه کلا اجازه نمیدم که نمیدم، دکتر ارنست هم از قبل بهم هشدار داده بودن... گفت چرا از صبح به خودم زنگ نزدی و من دلم میخواست زار بزنم و بگم که من خودم رو کشتم تا شماره یه پزشک رو مستقیما گیر بیارم اما کسی بهم نداد تو قدم دوم زنگ زدم به دکتر زنانم که از دست مسئولهای ایران ایر و تصمیمات غیر علمی پزشکانش و استرسی که بهم داده بودن بدجوری عصبانی بودن و خواهش کردم با دکتر ایران ایر صحبت کنن گفتن باشه بگو به من زنگ بزنه و من باز با کلی مِن مِن و شرمندگی گفتم خانم دکتر میشه خودتون باهاشون تماس بگیرین؟ که بنده خدا جا خوردن ولی قبول کردن تلفن رو قطع کردم و مشغول پیگیری نامه سونو شدم ... چند دقیقه ای نگذشته بود که دکتر زنانم زنگ زدن و گفتن زنگ زدن به پزشک ایران ایر و باهاش صحبت کردن و دعواشون شده و آقای دکتر تلفن رو قطع کرده🤐🤐 حال من رو خودتون تو اون لحظه تصور کنید دیگه، بگذارین من هیچی نگم... ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح ما و ظهر شما بخیر دارم میرم سر یه قرار مهم برام دعا میکنید؟؟
خیلی این چند روز بهم لطف داشتین از ابراز احساساتتون تا اینکه اسم و شماره تماس و آدرس خونه تون رو فرستادین تو تهران برام میفهمم محبتتون رو و ممنونم اما یه نکته رو خواهرانه و دلسوزانه بگم بهتون، تو این فضای بی در و پیکر مجازی به هیچ کس اعتماد نکنید و مشخصات ندین من و چندی از دوستان الان در اینستاگرام دقیقا درگیر همین مسئله ایم. فردی که خودش رو پزشک و متخصص و جراح معرفی کرده بود و مدام از خودش و بچه هاش و فعالیت هاش فیلم و استوری میگذاشت رو متوجه شدیم که یک دروغ گو بوده. نه پزشکه نه حتی پرستار کلی هم پیج های بزرگ و آدم های سرشناس تو صفحه اش بودن! طرف دانشگاه مجازی زده بود بعد ماجرای طالبان در افغانستان با اعطای مدرک... همین الان کلی کلاس و دوره آنلاین داره برگزار میکنه چه مذهبی چه علمی🤐 نه اون بچه ها واقعی بودن نه هیچ کدوم از اون فعالیت های خیر خواهانه و بشر دوستانه!! راستش خیلی عصبانیم، میدونید از نظر من حیطه پزشکی با همه شغل های دنیا فرق داره، نه اینکه مهمتره نه، ولی مردم یاد گرفتن پزشک محرمه، یعنی محرم اسراره و این باعث میشه وقتی یه نفر میگه من پزشکم خیلی ها بهش اعتماد کنن و از مشکلات شخصی و خصوصیشون بگن و ... برای همین دروغ گفتن تو همچین زمینه ای یعنی سواستفاده از حریم خصوصی مردم، یعنی خیانت در امانت مردم که همون اعتمادشونه... که اعتماد بزرگترین سرمایه اجتماعی بین آدم هاست هیچی هم نمیشه گفت... خلاصه که اعتماد نکنید عزیزانم🌱 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز یکشنبه در آلمان...
بالاخره بعد از دو هفته...
3.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از کارهایی که این آخر هفته باید حتما انجام میشد شستن داخل و بیرون ماشین بود. کلا در آلمان تقریبا همیشه همه ماشین ها تمیز هستن و شما خیلییی به ندرت ماشینی میبینید که بیرونش کثیف باشه. از داخل ماشینمون هم که دیگه نگم براتون. خب ما کی فرصت داشتیم برای این کار؟ یکشنبه!! اما در ایالت ما و چند ایالت دیگه آلمان، یکشنبه ها ماشین شستن ممنوعه! اون ایالت های دیگه که مجبورا صبر کنن و روزهای دیگه بشورن برای ما اما طی هفته به خاطر ساعت کاری دکتر ارنست ممکن نیست منم در شرایطی نیستم فعلا که بتونم تنهایی انجام بدم پس دنبال یه راه حل جایگزین بودیم و خب خدا رو شکر ما یه راه حل دیگه داشتیم. شهری که ما زندگی میکنیم تقریبا نزدیک هلند هست، حدود نیم ساعتی تا هلند فاصله داریم پس تصمیم گرفتیم بریم هلند برای شستن ماشین😅 البته اخر هفته ها خیلی از آلمانی های ساکن شهر های نزدیک مرز میرن هلند برای خرید یا تفریح. چون قیمت ها در هلند نسبتا خیلی پایین تره و هلند یکشنبه ها هم به شدت آلمان همه جا تعطیل نیست. تو فیلم که البته صداش رو بستم دارین لحظه عبور ما از مرز رو میبینید. همون تابلو آبی کنار اتوبان که روش یه دایره با ستاره کشیده شده. تا قبل از اون آلمان و بعدش هلنده. عبور از مرز و خروج از یک کشور و ورود به کشور دیگه به همین راحتی اتفاق میافته، در کمال امنیت البته به قیمت نا امن کردن کشورهای دیگه🤐 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع