2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما در مسیر برگشت به آلمانیم و شما دارین اون سمت جاده ترافیک سنگین ماشین هایی که از آلمان میرن هلند رو می بینید
من ۲۰ ثانیه از وسط ترافیک رو برای شما فیلم گرفتم ولی شاید حدودا یک دقیقه قبل فیلم من و دو دقیقه بعدش هم اگر فیلم میگرفتی همین ترافیک بود😮
برای خود ما هم خیلی عجیب بود
چرا این همه جمعیت داره میره هلند...
شاید چون بلک فرایدی بود شاید هم دلیل دیگه ای داشت، نمیدونم.
این فیلم هم برای اون عزیزانی که میپرسن یعنی اونجا هیچوقت ترافیک نیست؟؟
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
2.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم از امروز صبح، جا مونده بود...
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داشت تو حال خودش مداحی میخوند
که تا اومدم فیلم بگیرم تموم شد.
فضای ورودی مهد، چون که خیلی در مورد مهدشون میپرسید.
البته اینجا همیشه پر از بچه است چون یه قسمت از فضای بازی مهد کودکه.
#قسمت_ساخت_و_ساز
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
اومدم تو نونوایی نزدیک خونه که یه چایی بخورم
و کارهام رو سرو سامون بدم، ترکیبات کیک رو هم از فروشنده پرسیدم، ولی باز دلم راضی نشد ، قبل خوردن خودم چک کنم تو اینترنت
هیچی دیگه یه ربعه دارم تو اینترنت و فیس بوک مطلب میخونم در مورد ترکیباتش، چاییم سرد شد و تلخ خوردم، به کارهام هم فعلا که نرسیدم، واقعا دیگه از این وضع خسته شدم. من سخت گیر نیستم، زندگی اینجا واقعا سخت شده، تو هر چیزی الکی میریزن و به هزار بهونه اعلام نمیکنن یا واضح نمیگن مثل همین کدها...
یا نوشته تو فلان مدل شیرینی الکل میریزیم اما فقط زمان عید کریسمس و نمیدونم یه وقت دیگه.
خب این چه مرضیه اخه🤐
تو عصاره وانیل، آروما ها خیلی وقت ها الکل هست اما قابلیت پیگیری و چک کردن نداره.
مجبوریم از هر شیرینی و نونی که الکل داره صرف نظر کنی.
گاهی وقت ها اینجا میگم برای سلامتیم مضره ( یه چیزی شبیه آلرژی) تا بهم دقیق تر جواب بدن. البته دروغ هم نیست الکل برام خوب نیست.
یاد این افتادم که این سری که ایران اومدم چند روز اول، تهران، چند جا پیش اومد آب معدنی بخوام و بعد دیدم مارک آب معدنی اش از همون مارک های ممنوعه ( وابسته به رژیم...) بود و من برای اینکه هی به همه توضیح ندم میگفتم ببخشید این مارک آب به من نمیسازه، مارک دیگه ای برام بیارین.
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
جدا اینقدر بد گفتم؟؟؟
مارک های ممنوعه که این روزها موضوعش خیلی داغه،فکر میکردم واضح باشه😔
مارک های وابسته به رژیم ...
داخلش الکل نداره ولی من بیش از ۱۵ ساله که هر مارکی رو که فهمیدم مربوط به .... می شود رو تحریم کردم. از گوشی گرفته تا خوراکی تا کرم های آرایشی بهداشتی
این جنگ اخیر باعث شد کلی برند جدید هم بره تو لیست سیاهِ من. برای سلامت جسم و روحم مضره اخه.
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
میدونستین من الان هم مثل زمان فرودگاه قشنگ وسط یه سری ماجراهای استرسی دیگه هستم، حتی خیلی حساس تر...
برای همین نوشتن داستان طولانی میشه، چون کلی ماجرا دارم که باید بهشون رسیدگی کنم.
حالا علی الحساب شما لطفا من و مشکلاتم رو ویژه دعا بفرمایین.
منم همه سعیم رو میکنم زودتر بنویسم، البته فکر کنم دیگه به اخراش رسیدیم😊
این داستان، #هنر_این_نیست_که...
#قسمت_یازدهم
در لحظه فقط به مامانم نگاه میکردم
با دکترم حرف می زدم و تشکر میکردم چون واقعا خارج از وظیفه شون لطف زیادی کرده بودن و من هم تو دلم کاملا به عصبانیتشون حق میدادم و همزمان به این فکر میکردم که به دکتر ارنست چی بگم🤐😥
تلفن که تموم شد به معنای واقعی چند لحظه ای تو بهت و شوک بودم...
تصمیم گرفتم اول زنگ بزنم به اون آقای دکتر ببینم اوضاع در چه حد خرابه؟
یه بوق...
دو بوق...
سه بوق...
تو دلم گفتم تموم شد این دیگه تلفن ما رو دیگه جواب نمیده...
که یک دفعه صدا اومد الو...
و من شروع کردم به توضیح و توجیه و شرح دلایل رفتار دکترم و در یک کلمه ماست مالیزاسیون!
و بالاخره از دلش درآوردم و طبق صحبت قبلیش قرار شد علاوه بر نامه دکتر زنان گزارش سونوگرافی رو هم براش بفرستم.
تو این فاصله با دکتر سونوگرافیم که اوائل ایران اومدنم رفته بودم پیششو تماس گرفتم و شرایط رو توضیح داده بودم
بیرون و تو راه منزل بودن
قرار شد هر وقت رسیدن خونه برام بنویسن و بفرستن.
داشتم همین ها رو به اقای دکتر ایران ایر میگفتم که گفت ببین من گزارش رو تایپی میخوام ها نه دست نویس😮
خدایا این رو دیگه کجای دلم بگذارم؟
حالا من چطور به خانم دکتر بگم بشینید این وقت شب تایپ کنید بعد تو سر نسخه پرینت بگیرین؟ اصلا نمیدونم پرینتر دارن یا نه.
تنظیم کردن پرینتر رو سایز سر نسخه کار آسون و روتینی نیست و ....
اونم دکتر من که دوتا بچه کوچک دارن و الان بالاخره درگیر بچه هان.
ولی چاره ای نبود،گفتم باشه.
زنگ زدم دوباره به خانم دکتر...
گفتن من پرینترم خرابه، همسرم هم الان نیست و من همچین شرایطی ندارم...
حتی الان هپ موقع نوشتنش نفس عمیق کشیدم از حجم فشار و استرس و اعصاب خوردی
حالا چه زمانیه؟ جمعه حدود هفت هشت شب که دیگه معمولا هیچ تایپ و تکثیری هم باز نیست...
گفتم خانم دکتر بی زحمت فعلا متن دست نویس رو برام بفرستین با عکس سر نسخه خالی تا ببینم چکار میتونم بکنم
زنگ زدم به دکتر ارنست و شرح ماوقع دادم و بعد هر دو شروع کردیم تو لیست دفترچه تلفن گوشیمون به گشتن دنبال فتوشاپ کار و تایپیست هایی که تا حالا باهاشون انلاین کار کرده بودیم تا ببینیم کدوم در دسترسه و از بینشون کدوم میتونه الان فوری و فوتی تایپ کنه و در سر نسخه برامون پرینت بگیره.
از همین جا این نکته رو بگیرین که ما قبلا چقدر تو شرایط مشابه بودیم که از طراح ها و تایپیست ها لیست داریم تو گوشیمون😥🤦🏻♀️
خلاصه دکتر ارنست یک نفر رو پیدا کردن...
عکس سر نسخه رسید چون تار و ناواضح بود امکان پرینت گرفتن عکس نبود، هیچی به طرف گفتیم بشین یه سر نسخه طراحی کن🤐🤐
همزمان منم یه نفر دیگه رو پیدا کردم اما حتی فرصت اینکه به دکتر ارنست اطلاع بدم نبود.
با هر دو طراح همزمان پیش رفتیم چون احتمال اینکه یکی وسط کار بگه دیگه نمیتونم یا ادامه نمیدم همیشه هست و ما زمانی برای از دست دادن نداشتیم
ساعت ۸ شب بود و ده باید کارت پرواز میگرفتم😮 و من هنوز اجازه پرواز نداشتم.
طراح شروع کرد به طراحی که کلی زمان برد و وسطهای کار بود که مدل دوم سر نسخه دکترم رسید و فکر کردیم اگر روی اون چاپ کنیم معتبر تر به نظر میرسه پس پروسه طراحی دوباره از اول شروع شد.
از اون طرف چون طراح مشهد نبود با خواهرم هماهنگ کردیم که آماده باشه به محض اینکه طرح اماده شد میفرستیم براش، تو خونه پرینت بگیرن و ببرن دم خونه دکترم تا امضا و مهر کنن و بعد عکسش رو بفرستن برام
حالا این وسط هزارتا اتفاق ریز دیگه هم افتاد که دیگه خودم توان نوشتنشون رو ندارم اما شما گمون نکنید به همین سر راستی جریان گذشت. من تمام مدت با سه تا گوشی درگیر بودم و مسئول سالن تشریفات هرازگاهی میومد سمتم می دید من چقدر درگیرم، در سکوت برمیگشت.
طرح سر نسخه ها آماده شد
متن رو برای طراح خودم فرستادم تا تایپ کنه توش، که ترسید.
گفت وای اینا چیه، اینا مسئولیت داره من انجام نمیدم فردا دردسر میشه برام
باز شروع کردم به توضیح دادن شرایط و اینکه نسخه بدون امضا و مهر اعتباری نداره و نترس و دردسر نمیشه و ....
تا بالاخره راضی شد ...
طرح دکتر ارنست هم اماده شده بود اما روی سرنسخه دوم که بهتر بود پس اون رو فرستادیم برای خواهرم
ساعت ۲۰:۴۰ ...
خیلی دیر شده بود و میترسیدم دکتر ایران ایر رو دیگه پیدا نکنم یا تلفنش رو جواب نده یا دیر بشه و ...
زنگ زدم بهش...
گفت استرس نداشته باش، اگر ببینم استرس داری بهت اجازه نمیدما.
خدا خیرش بده خیلی سعی کرد من رو اروم کنه.
دکتر ارنست هر سی ثانیه زنگ میزدن چی شده؟ به کجا رسید کار...
زنگ زدیم به همسر خواهرم
پرینترشون یک دفعه و بی علت کار نمیکرد😶
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
آزادی عقیده و پوشش به سبک اروپایی
کلا هر دم از این باغ اروپا بری می رسد...
چطور خودشون روشون میشه بعد این همه تناقض حرف از آزادی و حقوق بشر و ... بزنن من موندم
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع