eitaa logo
Dr.Mutter
52.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
از حقایق کمتر گفته شده دنیای غرب مینویسم مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی با ادمین محتوا: @dr_mutter تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونستین من الان هم مثل زمان فرودگاه قشنگ وسط یه سری ماجراهای استرسی دیگه هستم، حتی خیلی حساس تر.‌‌.. برای همین نوشتن داستان طولانی میشه، چون کلی ماجرا دارم که باید بهشون رسیدگی کنم. حالا علی الحساب شما لطفا من و مشکلاتم رو ویژه دعا بفرمایین. منم همه سعیم رو میکنم زودتر بنویسم، البته فکر کنم دیگه به اخراش رسیدیم😊
این داستان، ... در لحظه فقط به مامانم نگاه میکردم با دکترم حرف می زدم و تشکر میکردم چون واقعا خارج از وظیفه شون لطف زیادی کرده بودن و من هم تو دلم کاملا به عصبانیتشون حق میدادم و همزمان به این فکر میکردم که به دکتر ارنست چی بگم🤐😥 تلفن که تموم شد به معنای واقعی چند لحظه ای تو بهت و شوک بودم... تصمیم گرفتم اول زنگ بزنم به اون آقای دکتر ببینم اوضاع در چه حد خرابه؟ یه بوق... دو بوق... سه بوق... تو دلم گفتم تموم شد این دیگه تلفن ما رو دیگه جواب نمیده... که یک دفعه صدا اومد الو... و من شروع کردم به توضیح و توجیه و شرح دلایل رفتار دکترم و در یک کلمه ماست مالیزاسیون! و بالاخره از دلش درآوردم و طبق صحبت قبلیش قرار شد علاوه بر نامه دکتر زنان گزارش سونوگرافی رو هم براش بفرستم. تو این فاصله با دکتر سونوگرافیم که اوائل ایران اومدنم رفته بودم پیششو تماس گرفتم و شرایط رو توضیح داده بودم بیرون و تو راه منزل بودن قرار شد هر وقت رسیدن خونه برام بنویسن و بفرستن. داشتم همین ها رو به اقای دکتر ایران ایر میگفتم که گفت ببین من گزارش رو تایپی میخوام ها نه دست نویس😮 خدایا این رو دیگه کجای دلم بگذارم؟ حالا من چطور به خانم دکتر بگم بشینید این وقت شب تایپ کنید بعد تو سر نسخه پرینت بگیرین؟ اصلا نمیدونم پرینتر دارن یا نه. تنظیم کردن پرینتر رو سایز سر نسخه کار آسون و روتینی نیست و .... اونم دکتر من که دوتا بچه کوچک دارن و الان بالاخره درگیر بچه هان. ولی چاره ای نبود،گفتم باشه. زنگ زدم دوباره به خانم دکتر... گفتن من پرینترم خرابه، همسرم هم الان نیست و من همچین شرایطی ندارم... حتی الان هپ موقع نوشتنش نفس عمیق کشیدم از حجم فشار و استرس و اعصاب خوردی حالا چه زمانیه؟ جمعه حدود هفت هشت شب که دیگه معمولا هیچ تایپ و تکثیری هم باز نیست... گفتم خانم دکتر بی زحمت فعلا متن دست نویس رو برام بفرستین با عکس سر نسخه خالی تا ببینم چکار میتونم بکنم زنگ زدم به دکتر ارنست و شرح ماوقع دادم و بعد هر دو شروع کردیم تو لیست دفترچه تلفن گوشیمون به گشتن دنبال فتوشاپ کار و تایپیست هایی که تا حالا باهاشون انلاین کار کرده بودیم تا ببینیم کدوم در دسترسه و از بینشون کدوم میتونه الان فوری و فوتی تایپ کنه و در سر نسخه برامون پرینت بگیره. از همین جا این نکته رو بگیرین که ما قبلا چقدر تو شرایط مشابه بودیم که از طراح ها و تایپیست ها لیست داریم تو گوشیمون😥🤦🏻‍♀️ خلاصه دکتر ارنست یک نفر رو پیدا کردن... عکس سر نسخه رسید چون تار و ناواضح بود امکان پرینت گرفتن عکس نبود، هیچی به طرف گفتیم بشین یه سر نسخه طراحی کن🤐🤐 همزمان منم یه نفر دیگه رو پیدا کردم اما حتی فرصت اینکه به دکتر ارنست اطلاع بدم نبود. با هر دو طراح همزمان پیش رفتیم چون احتمال اینکه یکی وسط کار بگه دیگه نمیتونم یا ادامه نمیدم همیشه هست و ما زمانی برای از دست دادن نداشتیم ساعت ۸ شب بود و ده باید کارت پرواز میگرفتم😮 و من هنوز اجازه پرواز نداشتم. طراح شروع کرد به طراحی که کلی زمان برد و وسطهای کار بود که مدل دوم سر نسخه دکترم رسید و فکر کردیم اگر روی اون چاپ کنیم معتبر تر به نظر میرسه پس پروسه طراحی دوباره از اول شروع شد. از اون طرف چون طراح مشهد نبود با خواهرم هماهنگ کردیم که آماده باشه به محض اینکه طرح اماده شد میفرستیم براش، تو خونه پرینت بگیرن و ببرن دم خونه دکترم تا امضا و مهر کنن و بعد عکسش رو بفرستن برام حالا این وسط هزارتا اتفاق ریز دیگه هم افتاد که دیگه خودم توان نوشتنشون رو ندارم اما شما گمون نکنید به همین سر راستی جریان گذشت. من تمام مدت با سه تا گوشی درگیر بودم و مسئول سالن تشریفات هرازگاهی میومد سمتم می دید من چقدر درگیرم، در سکوت برمیگشت. طرح سر نسخه ها آماده شد متن رو برای طراح خودم فرستادم تا تایپ کنه توش، که ترسید. گفت وای اینا چیه، اینا مسئولیت داره من انجام نمیدم فردا دردسر میشه برام باز شروع کردم به توضیح دادن شرایط و اینکه نسخه بدون امضا و مهر اعتباری نداره و نترس و دردسر نمیشه و .... تا بالاخره راضی شد ... طرح دکتر ارنست هم اماده شده بود اما روی سرنسخه دوم که بهتر بود پس اون رو فرستادیم برای خواهرم ساعت ۲۰:۴۰ ... خیلی دیر شده بود و میترسیدم دکتر ایران ایر رو دیگه پیدا نکنم یا تلفنش رو جواب نده یا دیر بشه و ... زنگ زدم بهش... گفت استرس نداشته باش، اگر ببینم استرس داری بهت اجازه نمیدما. خدا خیرش بده خیلی سعی کرد من رو اروم کنه. دکتر ارنست هر سی ثانیه زنگ میزدن چی شده؟ به کجا رسید کار... زنگ زدیم به همسر خواهرم پرینترشون یک دفعه و بی علت کار نمیکرد😶 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
آزادی عقیده و پوشش به سبک اروپایی کلا هر دم از این باغ اروپا بری می رسد... چطور خودشون روشون میشه بعد این همه تناقض حرف از آزادی و حقوق بشر و ... بزنن من موندم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
نکته آخر رو در مورد تحریم مارک های ... بگم و این موضوع رو ببندیم. من یه لیست جامع و کامل از این برندها ندارم که بخوام برای شما بفرستم. خودم تو کانال های مختلف لیست ها رو نگاه کردم و خوندم و اونچه که مورد استفاده خودم بوده رو به ذهن سپردم یا اسکرین گرفتم. الان اینقدر بحثش داغه که احتمالا گوگل هم بکنید براتون بیاره. پس لطفا از من نخواین که براتون لیستی بفرستم🌱
قسمت بعدی قسمت آخره😅
حجاب یکی از مشتری های این کافه ترکی در آلمان این سبک حجاب و پوشش اینجا رایجه خودشون اهل ترکیه نبودن البته کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
خیلی کمتره. ضمن اینکه کافه های ترکی و عربی خیلی مطمئن تر هستن تا کافه و رستوران ایرانی