#بازگشت_به_کار
#قسمت_هشتم
شوکه شده بودم، خیلی زیااااد
من برای هر سوالی آماده بودم غیر از این.
تو این جلسات خیلی محتمله که حتی از شما بپرسن آیا دوباره قصد بچه دار شدن دارین یا نه و کی. من حتی برای این سوال هم آماده بودم...
اما سوالی که شفین پرسیده بود اصلا به ذهنم هم خطور نکرده بود.
با شوک زدگی که حتما از صدا و چهره ام مشخص بود گفتم نه. یک نه کم جون و یواش
بعد از چند لحظه انگار که احساس کنم شدت اون نه اولیه کافی نبود، دوباره به صورت خودکار تکرار کردم نه، اصلا، به هیچ وجه!!
شف: ما قبل شما یک دندانپزشک خانم دیگه داشتیم که وقتی میومده تو مطب حجابش رو برمیداشته و کلاه جراحی میپوشیده شما هم میتونید از اونا سرتون کنید؟
قبلا عکس اون دکتر رو تو سایتشون دیده بودم. گفتم نه تو حجاب من باید گوش و گردنم هم پوشیده باشه
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
#بازگشت_به_کار
#قسمت_نهم
تو دلم گفتم خب تموم شد
نه اینا من رو میخوان نه من میخوام اینجا کار کنم. اما نمیشد که جلسه رو یکدفعه قطع کنم و پاشم برم که، بالاخره باید تا اخرش محترمانه ادامه میدادم.
یک کاری که تو این جلسات خیلی رایجه اینه که کل محیط کار مثلا مطب رو به شما نشون میدن.
بعد از چند دقیقه ای گپ و گفت که هیچ خاطره ای ازش ندارم، نمیدونم اصلا چی پرسیدن و من چی جواب دادم چون تمام مدت داشتم تو ذهنم با خودم حرف می زدم، شفین به مدیر داخلی اشاره کرد که مطب رو به خانم دکتر نشون بدین. منم خیلی شیک و مجلسی بلند شدم، با شف خداحافظی کردم و رفتم که مطب رو ببینم
حال خیلیییی بدی داشتم، انگار میخواستم همونجا حجابم رو به زور بر دارن..
حالا اصلا شرایط اینطوری نبودا ولی من حالم اصلا دست خودم نبود.
یادمه تو اسانسور مطب مدام با خودم تکرار میکردم یکم دیگه تحمل کن، الان تموم میشه، ولی مگه تموم میشد...
یه مطب دو طبقه فوق العاده بزرگ و مجهز ...
میشا هم با تمام جزئیات توضیح میداد
قشنگ کش آوردن ثانیه ها رو احساس میکردم
حالا تو همون شرایط به شدت از امکانات مطب تعجب کرده بودم، بعضی هاش رو دانشگاه ما هم نداشت!!
بازدید مطب که تموم شد تازه رفتیم با نیکو حرف بزنیم!
نیکو ارتودنتیست ( متخصص اورتودنسی) مطب بود که در واقع قرار بود من به عنوان زیر مجموعه اون کار کنم.
یه اقای حدودا ۴۶ ساله، قد بلند، مبادی آداب، اهل یونان که آلمانی رو مثل خودآلمانی ها مسلطه فقط به شدت لهجه یونانی داره.
همون اول از من پرسید....
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روزمره_نویسی
صدای فیلم رو بلند کنید😍
هوا تاریکی بریم سمت دوسلدورف
نوبت ها دکتر متخصص در آلمان خیلی طولانیه مخصوصا اگر دکتر یا مرکز خوب و معروفی باشه.
گاهی تا چند ماه باید منتظر بمونید.
به همین خاطر بعضی مراکز مثلا ساعت ۷ تا ۸ صبح چند نفر بدون نوبت قبول میکنن. که معمولا در اینجور موارد شما باید از قبلتر برین تو صف و ....
خلاصه که ما هم الان در راه یکی از همین صف ها هستیم.
دعا کنید برای پسرم هرچی خیره پیش بیاد🌺
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
1.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالاخره رسیدیم
صف مطب دکتر متخصص گوش و حلق و بینی
نوبت های دکتر متخصص در آلمان خیلی طولانیه گاهی حتی تا چند ماه باید منتظر بمونی
ایستادیم تو صف تو خیابون
هوا منفی چند درجه زیر صفر...
هنوز مطب دکتر باز نشده!!!
چند نفر جلوتر از ما تو صف ایستادن و پشت سرمون هم صف ادامه داره
منتظریم ساعت بشه هفت و نیم تا در رو باز کنن و بریم داخل.
گاهی ممکنه نوبت به چند نفر اخر صف نرسه و باید برن فردا دوباره بیان.
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی تو شهر و کشوری که نه حرم امام داره نه امام زاده خیلی سخته، خیلی...
دکتر گفت عمل باید بشه...
خدایا راضیم به رضای تو
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یادداشت
امروز داشتم تو اتوبان با سرعت زیاد رانندگی میکردم.
از دوسلدورف برمیگشتم شهر خودمون و می دونید که خیلی حال خوبی نداشتم. فکرم درگیر نظر دکتر و جراحی محمد مهدی بود.
و حواسم از نقشه راه پرت و وسط راه که باید اتوبان رو عوض میکردم خروجی رو رد کردم.
و اینجوری مجبور شدم یک ساعت اخر راه رو به جای اتوبان از جاده بین شهری بیام.
شروع کردم به خودم غر زدن که این چه وضع رانندگیه، حواست کجاست دختر!!! حالا به جای جاده مستقیم اتوبان و سرعت ۱۵۰ تا باید تو یه جاده باریک پر پیچ و خم با ۶۰ یا ۷۰ کیلومتر سرعت برونی اونم هر لحظه از جا ممکنه یه عابر یا دوچرخه ای بیاد وسط راه. چقدر چهار راه و میدون تو این راه هست و دیگه هر لحظه باید چشمت به گوشی و گوگل مپ باشه
وسط همین غر زدن ها بودم که به ذهنم اومد این اتفاق و موقعیت چقدر شبیه زندگیه
یه وقت هایی تو جاده زندگی تو مسیر درست داری با سرعت و روون میری که سر یه بزنگاه که باید از یه جمعی یا شغلی یا موقعیتی یا حتی یه دوست جدا بشی اما به خاطر غفلت یا وسوسه هوای نفس، به نقشه راه و تابلو های توی مسیر دقت نمیکنی و جدا نمیشی!!
و اونجاست که میافتی تو یه مسیر نا آشنا که لزوما تو رو به مقصد نمیرسونه
و حالا اگر بخوای بازم به مقصد درست و اولیه ات برسی دیگه یه راه سخت و پر پیچ و خم پیش روته که هر لحظه باید چشمت به نقشه راه باشه...
دیگه مسیر انحرافی پیش روت خیلی زیاده وباید حواست رو حسابی جمع کنی که تو دچار حادثه و لغزش نشی و به مقصد برسی...
خدایا به ما شجاعت و بصیرت لازم رو برای تصمیم گیری درست، سر بزنگاه های زندگیمون رو بده و ما رو به خودت برسون...
یکم از خوبی های آلمان بگم؟؟
صرفه جویی در مصرف انرژی مخصوصا برق
اینجا سالن انتظار مخصوص کودک یه مرکز بزرگ گوش و حلق و بینی است در شهر دوسلدورف آلمان!! یکی از شهر های گرون و سوپر لاکچری آلمان.
حدود ۸ صبح هست ما به اتفاق دو خانواده دیگه و بچه هاشون تو این سالن منتظریم که نوبتمون بشه!!
اما هیچ برقی روشن نیست و فضا از آنچه که در تصویر میبینید خیلی تاریک تر بود...
شاید نیم ساعتی گذشته بود که یکی از والدین به خواست بچه اش یک دونه لامپ رو روشن کرد!!!
خیلی وقت ها دلم میخواد از دفتر کار شفین مطب خودمون عکس بگیرم و براتون اینجا بگذارم اما خب شرایطش جور نشده. در تاریکی مطلق کار میکنه فقط با همون نور صفحه مانیتور !!
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef