متن بالا مربوط به دیروزه. تا این لحظه هنوز آنتی بیوتیک مورد نظر رو گیر نیاوردیم ما پنی سیلین ۵۰۰ میلی میخواستیم برای دخترم که هنوز پیدا نکردیم. فقط یک داروخونه یه شیشه پنی سیلین ۲۵۰ میلی داشت که برای دو روز بچه کافی بود. گفتم فعلا این رو بخرم تا از بقیه دارو خونه ها هم همیطور کم کم گیر بیارم اما یه مشکلی وجود داشت ما فقط یک نسخه الکترونیکی داشتیم و اگر باهاش همین شربت کم رو میخریدیم دیگه برای ادامه دارو دوباره باید برمیگشتیم مطب دکتر و نسخه جدید میگرفتیم که اونم نمیدونم دکتر چند تا نسخه مجازه بنویسه چون اینجا تعداد نسخه هم محدودیت داره. گفتیم خب آزاد بهمون بفروش که گفت بدون نسخه نمیشه. شانس با من یار بود که دکتر ارنست همراهم بودن و با کارت نظام پزشکی ایشون تونستیم دارو رو بخریم و از نسخه استفاده نکنیم. البته ناگفته نماند داروی بچه ها اینجا رایگانه، رایگان که چه عرض کنم ماهی خداااا تومن پول بیمه میدیم که اینجوری نتونستیم از بیمه هم استفاده کنیم و برای یه شیشه که برای دو روزش کافی بود ۱۸ یورو یعنی حدود یک میلیون دویست پول دادیم. دختر ما ۵ تا از این شیشه ها لازم داره( ده روز باید انتی بیوتیک بخوره) تو راه برگشت با خودم فکر میکردم همه که کارت پزشکی ندارن، همه اینقدر پول دارو نمیتونن بدن... کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

امروز اومدم چکاپ دیابت بعد زایمان

از قبل بهم گفته بودن آزمایش امروزم حدود سه ساعت طول میکشه

اینجوریه که از دیشب ساعت ۱۰ دیگه اجازه نداشتم چیزی بخورم امروزم اول یه آزمایش خون گرفتن بعد اون محلول شیرین رو خوردم یک ساعت صبر میکنم دوباره آزمایش خون و بعدش برای بار دوم یک ساعت صبر میکنم و باز آزمایش خون و دیگه تمام... محلول رو که تماما خوردم یه دونه از این تایمر ها دادن که سر یک ساعت زنگ میزنه و اوردنم تو اتاق آموزش ( یه جای خلوت برای انتظار و استراحت) @dr_mutter

دور اول تموم شد...

وسط مطب دکترم دوتا پله میخوره از این بالا بر ها گذاشتن برای صندلی چرخدار و کالسکه👌👌 میشه گفت بالای ۹۰ درصد ساختمان های اداری و معابر عمومی در آلمان مناسب سازی شدن برای معلولین کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

صبح دیگه نرسیدم ادامه ماجرا رو بنویسم دور دوم هم تموم شد و برگشتم خونه و تا همین الان سردردم😫

اینجا خانوم کناریم اول کلی با فاطمه یاس خانوم حرف زد و قربون صدقه اش رفت بعد هم با من حرف زد پرسید اولین فرزندته؟ گفتم سومی گفت منم ۵تا دارم البته الان دیگه همشون بزرگ شدن و رفتن همینجور گفت و گفت یکم هم غر زد از مشارکت نداشتن شوهرش در تربیت بچه ها و بعد پرسید شوهر تو هم همینطوریه سری تکون دادم و گفتم این یک مشکل بین المللیه😅

امروز روز دومی هست که زهرایاس رو آوردم مهد جدید برای آشنایی. سه روز اول قراره روزی یک ساعت بیاد البته متاسفانه حس خوبی نسبت به این مهد کودک ندارم دیروز و امروز فاطمه یاس خانم هم همراهمون بود و بچه ها اینقدر دورش جمع میشن که حد نداره. فکر کنم احساس میکنن یکی از عروسک های مهدشونه😊 فقط خیلی باید مراقب باشم دست و پاش رو از جا در نیارن😅

ایام شهادت تسلیت باد🖤🖤