eitaa logo
Dr.Mutter
52.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
از حقایق کمتر گفته شده دنیای غرب مینویسم مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی با ادمین محتوا: @dr_mutter تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از این چرخ و فلک بزرگ ها سوار شدیم اولش بچه ها خیلی میترسیدن بهشون میگم چیزی نیست بابا الان میره بالا بعدش هم میاد پایین ان شالله زهرایاس یک دفعه با ترس میپرسه ان شالله؟😳 🤣 🌱🌱🌱🌱🌱 چند سال پیش یه شهر بازی دیگه همینجوری رفته بودیم و من تنهایی یک وسیله خیلی هیجانی سوار شده بودم وسط چرخیدن هاش و ترسیدن هام با خودم فکر میکردم خب اگر الان یه بلایی واقعا سرم بیاد چی؟ و... بعد خودم رو دلداری می دادم نترس اینا حتما خیلی استاندارد های خاصی براشون رعایت شده و اینجا آلمانه و... ( غربزدگی پنهان🙄) یکی دو روز داشتم برای پرستار بچه ها تعریف میکردم که بردیمشون شهر بازی و ... گفت اره ما هم رفتیم شنیدی یکی تو این بازی ها دچار سانحه جدی شده به خاطر نقص فنی دستگاه؟😳😳😳 بعد ادامه داد شما دقیقا کی رفتین؟ گفتم فلان روز گفت اها فردای روزی که تیراندازی شد پس رفتین!😳😳😳 خلاصه که یکی مرده بود دقیق یادم نیست یا در اثر تیراندازی یا همون نقص فنی! دیگه این سری واقعا سرتا پا چشم و گوش بودم مخصوصا که اینجا هم چاقو کشی شده بود دو روز پیشش و ما هم بدون دکتر ارنست رفته بودیم کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار فقط با لینک کانال
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهرایاس میگفت مامان میشه این رو سوار بشم؟ گفتم مامان خیلی تند میچرخه من نمیتونم بیام و نمیدونم تو تنهایی میتونی سوار بشی یا نه همینطوری از کلی خوراکی و .... رو مجبور بودیم صرف نظر کنیم برای حلال و حرامش و ... دیگه نمیخواستم مستقیم بگم مامان این پرچم امریکا داره و فلان تو دلم گفتم این که پرچم امریکا و مجسمه آزادی رو نمیشناسه حالا اگر سنش مجاز بود بگذارم سوار بشه و ... پرسیدم خودت فکر میکنی تنهایی بتونی؟ جواب داد اره برای چرخیدنش میتونم ولی به خاطر عکساش نمیدونم میشه یا نه😐 نیم وجب قدی من تو کی اینا رو شناختی؟!😳 کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار فقط با لینک کانال
به نظرتون داره تعریف میکنه یا تخریب؟🤔 آدم آهنی اخه؟!😅😅 🌷
هرزگاهی شماها که میدین از اول کانال رو میخونید یه پست قدیمی رو برام میفرستین و سوال میپرسین من یکباره پرت میشم به گذشته... به خاطره هایی که دیگه خیلی هاشون یادم نیست! نه سختی که اون موقع کشیدم و نه حتی لذتی اگر بردم... ولی قطعا تصمیمی که گرفتم تو اون شرایط تو پرونده اعمالم ثبت شده، خوب یا بد! حتی اگر مشکل حادی داشتم دیگه الان خیلی یادم نیست اینجور وقت ها با خودم میگم ببین پس مشکلات الانت هم چند وقت دیگه به چشمت نمیاد، اصلا آخرش یه جوری حل میشه یکم اینور تر یکم اون ور تر! برای این دنيا و مشکلاتش استرس نکش! بهم نریز! عمرت رو نگذار کاش بتونم، کاش یاد بگیرم!
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی واقعی یه مسلمون در آلمان... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این رو شما امروز فرستادین👆 اواخر بارداری فاطمه یاس بود و ما هنوز خونه نداشتیم و تو دوتا اتاق زندگی میکردیم. حتی خیلی شرایط آشپزی هم نبود و من مجبور بودم با سنگینی بارداری و دوتا بچه کوچک روزها رو تو خیابون بیشتر بگذرونم. یک ماشین داشتیم و صبح ها باید ۶ صبح بیدار میشدم بچه ها رو آماده میکردم، دکتر ارنست رو میرسوندم بیمارستان و تا شب یه جوری سر میکردم تا برم دنبالشون بعد کار و با هم بیایم خونه روزگار عجیبی بود .... اما گذشت با هزاران مشکلش...
و مخاطبی که ندونسته اینطوری قضاوت میکرد👇👇
بالاخره گذشت و خونه گرفتیم و شرایط کاری جوری به هم پیچید که دکتر ارنست حتی موقع اسباب کشی هم نبودن اسباب ها رو در حالی که حدود ۶ ماه بود تو یه انباری خیلی عجیب غریب بودن بردیم به خونه جدید از این شهر به اون شهر کی بالا سر کارگرا بود؟ من با دستی که آتل بسته بودم ( تاندون انگشتام به خاطر بارداری دچار التهاب شده بود) با اون وضع بارداری و دوتا بچه کوچک اسباب کشی هم از این شهر به اون شهر بود😐 البته شهرها خیلی از هم دور نبودن و شاید باورتون نشه ولی ما در تمام اون مراحل معجزه خدا رو میدیم که کارها رو چجوری برامون جور میکرد و شکر میکردیم! البته عصرش دکتر ارنست رسیدن درست همون اولین شبی که رفتیم تو خونه جدید ساکن بشیم مجبور شدیم نصف شب بریم بیمارستان برای تولد بچه! سه روز طول کشید تا به دنیا بیاد و بعدش من به دلیل خطای پزشکی چنان بلایی سرم اومد که ۱۱ روز بیمارستان بستری بودم با اون وضع خونه تو همین بین دکتر ارنست چنان مریض شدن و عفونت زد به خونشون که باید بیمارستان بستری میشدن ولی خب شرایطش نبود دیگه اصلا منِ زائو موندم با یک نوزاد تو بیمارستان بدون غذایی که مطمئن باشم حلاله! از صبح تا عصر، نزدیک های غروب با نون و کره مربا سر میکردم تا دکتر ارنست بتونن برام غذا بیارن تمام ۱۱ روز تقریبا مثل یه فلج نخاعی تو تخت دراز کش بودم. حتی غذا خوردنم خوابیده بود، بچه ام رو نمیتونستم بغل کنم و ... البته شکر خدا مامانم آلمان بودن و تو خونه با بچه ها ولی چه روزهایی بود نمیدونستیم من دوباره روپا میشم، اصلا درست نمیدونستیم چه بلایی سرم اومده! حتی پزشک ها هم نمیدونستن! ام ار ای سر و نخاع گرفتن بیینن چی شده نمیدونستیم بالاخره میتونم راه برم یا برای همیشه شبیه فلج ها شدم؟! هی.... ولی اخرش به لطف خدا برگشتم خونه و درست یکی دو روز بعدش بود گمونم درحالیکه هنوز بیشتر اسباب هامون تو کارتن بود، کل زیر زمین خونه رو شبونه آب گرفت و هزار سختی و استرس دیگه... الان صاحب خونه چی میگه؟ نکنه بگه تقصیر ماست چقدر میخواد خسارت بگیره؟ وسائلمون داغون شد و... اما گذشت... میخوام بگم اگر الان تو شرایط خیلی سختی هستی، سعی کن آروم باشی، و تصميمات عاقلانه بگیری حتی اگر سخته! این سختی ها میگذره ان شالله کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار فقط با لینک کانال
1.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احوال ما در هفته ای که گذشت...
اینقدر خوشم میاد که غیر خودم مینویسید به یاد اعضای کانال هم هستین❤️ راستی زیارت عاشورا امروز یادتون نره🌷
زیارت عاشورا امشب یادتون نره