اینقدر سوال اومده در مورد صحبت های این چند روز که حساب نداره.
تعداد پیام های نخونده ان رسیده به هفت هزار و خرده ای😳😐😔
کاش میرسیدم تک تک خودم بخونم و جواب بدم ولی نمیشه متاسفانه
چندتا نکته اصلی رو بگم و بحث رو جمع کنیم🌱
روز اول در مورد تلاش و سختی کشیدن برای رسیدن به اهداف گفتم
فقط بحث مالی و شغلی نیست قطعا اون فقط یک مثاله!
هدف شما میتونه تحصیل باشه، میتونه انواع فعالیت های فرهنگی و اجتماعی باشه میتونه کارهای عام المنفعه باشه، میتونه جهاد فرزنداوری و تحمل سختی های اون باشه و ...
صحبت ها فقط هم مربوط به خانم ها نیست.
مخصوصا که اینجا مخاطبین کانال اغلب اقایون هستن. ولی برای بعضی ها این شبهه پیش اومده بود که مگر اصلا خانم ها باید برن سر کار و نقشی در تامین مالی خانواده داشته باشن؟
فارغ از درست و غلط این دیدگاه، خانمی اگر سر کار نمیره و وظیفه تامین مالی نداره یا نباید داشته باشه معنیش این نیست که باید بشینه تو خونه و عمرش رو به بطالت بگذرونه.
زن ها قبل از جنسیتشون ، انسان هستن و شایسته و لایق رشد.
تحصیل، مطالعه و فعالیت های اجتماعی و ... هزار فضا و مسیر هست که خانم ها میتونن و باید در اون ها نقش ایفا کنند.
زن ها موجودات چند بعدی و بسیار توانمندی هستن اینکه محدودشون کنیم فقط به خونه داری و بچه داری ظلم بسیار بزرگیه در حق بشریت.
ما در جایگاه های مختلف نیاز به حضور خانم ها داریم البته مسلما با بستر سازی مناسب و متناسب با روحیات و نیازهای بانوان.
پینوشت: اصلا موافق اشتغال اجباری زنان در هر فضا و با هر شرایطی نیستم اما از اون طرف قرار نیست نقششون رو فقط در اشپزی و خونه داری و بچه داری هم ببینیم.
در تاریخ اسلام و انقلاب هم ما زنان عالمه و مجاهد بزرگی داشتیم
پینوشت دوم: در مثالی که زدیم برای اشتغال و مباحث مالی، قطعا غیر از تلاش و تدبیر ما بحث تقدیر و خواست خداوند هم مطرحه. اون رو فراموش نکنیم🌱
نکته دوم و بسیار مغفول مانده در جامعه ما مخصوصا این سالهای اخیر در قشر مذهبی بحث تحصیل و علم آموزی هست.
جوری شده که افراد انگار اهمیت بسیار زیاد این موضوع رو فراموش کردن و این کار رو امری صرفا دنیایی و خلاف راه دین میدونن.
و اگر کسی مجدانه در پی تحصیل و رشد علمی هست اون رو آدم دنیا پرستی میدونن و کاملا آشکارا قشر مذهبی رو در مقابل علم اموزی به ساده زیستی، سخت نگرفتن دنیا، اسیر بازی های دنیای غرب نشدن و این چرندیات دشمن خوشحال کن دعوت میکنن.
فضا طوری شده که مدارس مذهبی ما مخصوصا مدارس دخترونه مذهبی بسیاری کاملا از فضای علمی فاصله گرفتن و در نهایت پیشرفت یک دختر جوان در جامعه اسلامی رو محدود به آموختن مهارت هایی مثل گلدوزی و خیاطی و آشپزی میکنن ( مهارت هایی که لازمه اما اصلا کافی نیست)
یه سرچ ساده بکنید ببینید حضرت آقا چقدر و چند بار و با جه جدیت هایی نسل جوان رو دعوت و تشویق به علم آموزی و پیشرفت های علمی میکنن.
حالا سوال اینجاست ایا همه باید در یک جامعه دانشمند بشن؟ نه این شدنی نیست قطعا
اما اهمیت علم آموزی اونقدر بالاست که همه باید تمام تلاششون رو بکنند در این راستا تا به بهترین و باسواد ترین فرم خودشون برسن.
قطعا شرایط اجتماعی، بهره هوشی و تقدیر و حتی علاقه همه انسانها شبیه هم نیست اما اصل بر اهمیت علم آموزی و پیشرفت علمی مسلمونها و در نهایت جامعه اسلامی هست.
در هر نقطه ای که هستی، بشو بهترین خودت.
حتی اگر هنر گلدوزی داری چنان پیشرفت کن که بشی درجه یک ترین در شهر خودت👌
این تفکر این که دختره آخرش باید فقط بچه بزرگ کنه و کهنه بشوره و نیاز به تحصیلات بالا نداره تفکر اسلامی نیست. دقا کنید این رو من بهتون میگم که خودم با وجود تحصیلات بالا برای هر فرزندم تا سه سالگیش از اشتغال دوری کردم. یعنی اهمیت فرزند پروری و جهاد فرزندآوری رو هم میدونم هم در عمل انجام میدم.
اما فرقه بین انتخاب تنبلی و جهاد مادری!
جامعه اسلامی زن و مردش، جوان و نوجوانش، دختر و پسرش باید فعال پرتلاش با سواد و علمی باشه!
وجه تمایزش البته با جامعه سکولار اینه که ما علم رو فرامیگیریم ولو در چین باشه تا مایه قدرت اسلام بشیم در زمان لازم. تا مایه مباهات و افتخار کشور اسلامی بشیم به وقت نیاز. تا عامل پیشرفت و افتخار جامعه مسلمان ها باشیم.
در قسمت دوم در مورد قناعت صحبت کردیم
اگرچه در این بخش از کلام تقریبا تمام مخاطبین هم نظر بودن با مطالب اما همچنان در عمل میبینیم که در جامعه ما مصرف گرایی غوغا میکنه حتی با وجود مشکلات اقتصادی این سالهای اخیر
من هم زمانی درگیر این فضا بودم در گذشته اما سعی کردم فاصله بگیرم اگرچه برای من بسیااار سخت بود و هست همچنان
یک راه بسیار مناسب برای کنترل این موضوع فاصله گرفتن از جمع هایی هست که افراد تجملاتی و تشریفاتی درش حضور دارن. چه جمع حقیقی و چه مجازی مثل دنبال کردن بلاگرهای روزمرگی که هر روز یک سطح جدیدی از وسائل لوکس خونه و آشپزخونه و توسعه فردی رو به شما معرفی و عرضه میکنن
یه خاطره بگم
در یک جمعی از خانواده همسرم صحبت رسید به وسائل خونه. خانم الف به خانم ب گفت ماشالله خيلي با سلیقه ای وسائل زندگیت انچنانی و لوکس و زیبا و ...
من خونه زندگی ساده و دانشجویی در آلمان داشتم برخلاف خانم ب که خونه اش بسیار تجملاتی و دکور شده بوده و هست و هر سال کلی چیز جدید اضافه میکنه و تغیر میده و ...
خانم ب از روی مهربانی با خودش فکر کرد شاید من ناراحت بشم گفت البته دکتر موتا هم حالا ان شالله هر وقت بیاد ایران من مطمئنم بهترین سلیقه رو داره و قشنگ ترین وسائل رو تهیه میکنه
و من در یک واکنش سریع اما محترمانه و دوستانه با لبخند گفتم وای نه تروخدا من رو قاطی این بحث ها نکنید من همین سادگی رو بیشتر میپسندم و ...
یعنی اگر ميخوای سادگی رو حفظ کنی باید فرار کنی از این فضاها وگرنه نفهمیده غرق میشی درش. البته اگر پدر و مادر خودتون و همسرتون اهل تجملات و این بحث های سخیف نباشن واقعا کار اسونتر میشه و من از این بابت خیلی خدا بهم لطف کرده که پدرمادرهامون واقعا فرهیخته هستن🌷
ولی خب کار برای خودم سخته حقیقتا🤦♀
گاهی به دوستانم میگم من اونقدری که تو مرکز خرید یاد خدا و نکیر و منکر و حساب کتاب آخرت میافتم تو مسجد و آرامگاه ها نمیافتم.
چون برای هر خرید هزار بار با خودم فکر میکنم واقعا لازم دارم؟ ایا با پولش نمیتونم کار خیر بکنم، به جاش نمیتونم به فلسطین کمک کنم، یا برای چند تا بچه تو زابل لوازم التحریر بخرم و ...
اینقدر بالا و پایین میکنم که ...
البته که باز هم خیلی مواقع کنترل کار از دستم در میره😔🤦♀
خلاصه که ساده زیستی مبحث دینی بسیار مهمی هست که فقط یک اثر کوچک اون به تقویت اقتصاد خانواده برمیگرده دلائل و اثرات بسیار بزرگتری برای جامعه اسلامی داره که شاید بعد ها در موردش با هم گفتگو کردیم 🌷
و بحث روز اخر بحث پزشکان بود. از اون بحث های جنجالی و داغ.
یه جمع بندی خلاصه وار بکنم.
پزشکی رشته ای هست که من سبک کاریش رو دوست دارم، در کنارش فضای کاریش رو هم دوست دارم از این جهت که میتونی مستقل کار کنی و کارمند کسی نباشی.
اگر زیاد کار کنی، بعد سالها تحصیل سخت و طولانی و پر استرس که صادقانه با هیج رشته ای از این نظر قابل مقایسه نیست میتونی به درآمد خوبی برسی. البته قطعا راه عاقلانه ای برای فقط پولدار شون نیست. اگر هدف کسی پولدار شدن باشه راه های مطمئنتر، سریعتر و کم عارضه تر هم هست.
غیر از اون که یکی از نکاتی که بسیار مغفول مونده در جامعه ما اینه که درصد زیادی از پزشکان و دندانپزشکان تعداد بیمار بسیار کمی دارن. ولی مردم فقط اون مطب هایی رو میبینن که روزانه بالای ۳۰ یا ۴۰ تا بیمار دارن! بسیار زیادند پزشکانی که در روز ۵ تا بیمار هم ندارند
پزشک ها شرایط اجتماعی و پرستیژ قابل قبولی هم در جامعه دارن اگرچه که این سالهای اخیر بسیار کمتر شده
این ها همه جنبه های مثبت قضیه هستن
اما جنبه های منفیش واقعا از بخش بزرگی از لذات های طبیعی یک زندگی نرمال محروم میشی، به معنی واقعی درصد بزرگی از فرصت های لذت بخش زندگی رو از دست میدی
در یک استرس بی پایان باید زندگی بکنی تا اخر عمر
به معنی واقعی زودتر پیر میشی در حالیکه همه تصور میکنن تو بهترین شرایط زندگی رو داری!
سالهای نوجوانی؛ جوانی و ابتدای بزرگسالیت رو یعنی حتی دوران شیرین ابتدای ازدواج و دوران شیرین کودکی بچه هات رو از دست میدی! اغلب نارضایتی مداوم همسر و خانواده رو داری.
شغلت ریسک بزرگی برای سلامتیت به حساب میاد مخصوصا در مورد رشته های جراحی (شاید بعدها براتون خاطره تعریف کردم)
طرح های اجباری طولانی داری، به همراه ممنوعیت قانونی کار حین تحصیل که این ازدواج رو هم در این رشته بسیار دچار چالش و مشکل میکنه مخصوصا در دختران. و امار تجرد قطعی دختران رشته پزشکی بسیار بالاست
همونطور که فشارهای روحی روی این قشر بالاست. حتما امار زیاد خودکشی های اخیر در جامعه پزشکی به گوشتون خورده.
بحث وجدان کاری، ریسک خطای پزشکی، دیه و ... هم که هست
یک چیز هم از تجربه خودم بگم.
همسر و فرزند یک پزشک همیشه ارزو به دل یه تفریح ساده چند ساعته بدون دغدغه و استرس بیمار و بيمارستان هستن. و این چیزیه که تا تجربه اش نکرده باشین درکش نمیکنید
خوبی هاش هست، بدی هاش هم هست.
خوبی هاش در جامعه ما بهرصورت غیر واقعی و دروغین بزرگ شده مخصوصا بحث درآمد اما سختی ها و نکات منفیش اصلا گفته نمیشه.
یکی دوتا درد و دل پزشک بخونیم و بعد من نکته اخر رو در مورد خودمون بگم
نکته آخر از اون نکته هاست که نمیدونم چجوری بگم
خدایا به امید خودت
خودت کمک کن که منظورم
درست منتقل بشه.
من در این کانال همیشه از شرایط زندگی در آلمان و تفاوت هاش با ایران گفتم.
سختی ها و آسونی هاش
نکات مثبت و آموزنده اینجا
نکات منفی اینجا
حتی گاهی محاسن و نقاط ضعف ایران
سعی کردم شرایط زندگی رو در اقشار مختلف در این کشور توضیح بدم
ولی هیچ وقت نگفتم زندگی در این جا بده یا خوب، چون این بسته به نظام ارزشی و شرایط هر کس متفاوته!
همیشه هم سعی کردم تا حد امکان وارد فضای خصوصی زندگی خودمون نشم مگر مواقعی که برای جا افتادن یک موضوع ناچار بودم خاطره ای تعریف کنم یا مثالی بزنم. که حقیقتا خودم بسیار کراهت دارم از این امر
مثلا گفتم فلان پاک کن اینجا گرونه!
گفتم بنزین اینجا گرونه
گفتم نوبت دکتر گرفتن اینجا سخته
یا کمک کار خونه هزینه اش بالاست
یا استرس کار زیاده
در فلان موارد نظم خوبی برقراره
یا آلمانی ها ادم های پر کار و ساده زیستی هستن غالبا
اما هیج وقت نگفتم وای ما خودمون در شرایط بسیار وحشتناک و سختی داریم زندگی میکنیم.
هیچ وقت در این مواقع از شرایط خودمون نگفتم.
البته زندگی در هر جامعه ای، در هر کشوری سختی ها و اسونی های مختص خودش رو داره
اما میبینم این تصور برای مخاطب ایجاد شده که وای ما اینجا چقدر سختی میکشیم اگر بیایم ایران مثل پادشاه ها زندگی میکنیم. و به دنبالش این سوال که چرا نمیای ایران اگر سخته!
یا بابا شما که ایران درآمد خوبی خواهید داشت چرا اونجا موندین و من از خودم میپرسم مگر من کجا گفتم که اینجا شرایطمون بده؟
شاید تقصیر خود من هم بوده تا حدی که به رسم بلاگرها ( چون خیلی وقت ها مخاطب عادت کرده که ببینه تا باور کنه) نیومدم از خونه و زندگی مون بگذارم
یا به رسم همون بلاگر ها نیومدم از موقعیت کاری و تحصیلی و گرید پزشکی دکتر ارنست و لیست مقالات و...... بنویسم.
میبینم چند سالیه مد شده اگر فرد مذهبی در خارج از ایران به یک موقعیت علمی بالا یا پوزیشن کاری در دانشگاه میرسه بسیار رسانه ای میشه و همه ازش به عنوان افتخار ایران نام میبرند که البته واقعا جای خوشحالی و افتخار هم داره. چون اگر برای مهاجر ها سخته پیشرفت در کشورهای غربی برای یک مهاجر مذهبی فوق سخته این اتفاق ( چراییش رو قبلا مفصل نوشتم)
اما من این کار رو نکردم، من از موقعیت های استثنایی دکتر ارنست و خانواده مون اینجا چیزی ننوشتم و نمینویسم تا وقتش
دعا کنید اگر خواست و صلاح خدا با خواست دل ما یکی بود و بالاخره توفیق حاصل شد و برگشتیم ایران اون موقع براتون مفصل مینویسم ما از چه شرایط و امکانات و موقعیتی گذشتیم و برگشتیم ایران که به نظرم افتخار اصلی اینه.❤️
اما چه کنم که فعلا خواست خدا و تقدیر ما
با خواست دل و قلبمون یکی نبوده.
توضیح مفصلش بمونه طلب شما از من، وقتی که برگشتیم ان شالله به وطنمون اگر مصلحت خدا بود البته.
فقط این جملات اخر معنیش این
نیست که ما اینجا سختی نداریما!.
اگر فردا دوباره از سختی ها نوشتم
نگین تو که گفتی همه چیز خوبه😅
سختی و آسونی کنار همه