خب خدا رو شکر مثل اینکه قراره فرشته ملائک بیان کمکم

بالاخره وصل شدیم😍

سلام سلام ممنون از احوالپرسی هاتون و شرمنده که نگرانتون کردم این مدت همینطور که قبلا براتون نوشته بودم مهمون از ایران داشتم و دارم. البته این دو روز آخر که ایتا هم قطع بود. وای که چه اتفاق قشنگی افتاد دو روز پیش من که یکی از آرزوهام تیک خورد😍 سعی میکنم بیشتر براتون بنویسم اما خب این روزها خیلی درگیرم

دیشب رو با کلی استرس خوابیدم ۵ صبح بیدار شدیم برای نماز و بعد حاضر شدیم با دکتر ارنست و فاطمه یاس اومدیم سمت شهرداری. یه کار اداری داشتیم که باید از صبح زود میومدیم تو صف. ساعت ۶ دکتر ارنست رفتن توصف و من برگشتم خونه حدود ۸ مسئول اداره اومد و ۱۲۰ تانوبت توزیع کرد و بقیه رو فرستاد خونه. ما شماره ۴۶ بودیم!!! خدایی بقیه از ساعت چند اومده بودن تو صف؟🤔😫 از اون طرف منم ساعت هشت و نیم اداره دیگه ای نوبت داشتم برای ثبت ماشین بعد از اسباب کشی! حالا در نظر بگیرید ما یه دونه ماشین داریم و برای نوبت دکتر ارنست باید همه خانواده با هم می بودیم. دکتر ارنست یه سر شهر، من و فاطمه یاس یه سر دیگه گیر افتاده تو یک اداره و دوتا بچه دیگه هم خونه🤷🏻‍♀️ این وسط من دوتا سوتی دادم و یکی اینکه کیف پولم رو خونه جا گذاشتم و دومی اینکه برای اولین بار تو آلمان به قرارم دیر رسیدم اونم فقط چند دقیقه🤦🏻‍♀️ هوا؟؟ بوران، طوفان کولاک تگرگ بارون هرچی که فکر کنید. کارمند اداره لطف کرد قبول کرد دوباره صدام کنه با وجود تاخیرم اما بعد از ساعت استراحتش. و من نفهمیدم اداره ای که ۸ باز میشه ساعت ۹ چرا کارمنداش زمان استراحت دارن؟! خلاصه با کلی ماجرا های دیگه بالاخره نوبتم شد، این وسط اداره ای که دو ماه بود منتظر تماسش بودیم هم زنگ زد بهم😐 چقدر ذکر گفتم تا نوبت دکتر ارنست به هم نخوره خدا میدونه کارم نصفه انجام شد، کیف پول رو نبرده بودم پس محبور شدم بگم برای پرداخت پول و دریافت کارت تا قبل ظهر دوباره میام گازش رو گرفتم به سمت خونه بچه ها رو آماده کردم و رفتیم پیش دکتر ارنست اونجا هم یه مدرک عجیب و جدید ازمون خواستن 🤐😅 هیچی دیگه بدو بدو اومدیم بیرون اول رفتیم اداره راهنمایی رانندگی پول رو پرداخت کردیم و کارت ماشین رو گرفتیم، بدو اومدیم خونه دنبال مدرک و دوباره برگشتیم اداره دوم. البته من دیگه جای خودم وکالت نامه پر کردم و موندم خونه پیش مهمون ها. دکتر ارنست هم وقتی برگردن باید برای به جلسه کاری برن اون سر آلمان با ماشین. یه روز ساده از مرخصی ما کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

فیلمی از صف دیروز جلو اداره شهروندی ساعت شش و نیم صبح. دقت کنید اداره هفت و نیم تازه باز میشه فیلم رو عمدا کمی سفید کردم تا چهره افراد مشخص نباشه کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

اینجا کارهای اداری تموم نمیشه هیچ وقت. فقط از اداره ای به اداره دیگری منتقل میشه

با من میاین جشنواره گل هلند؟؟ کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

کارنیوال گل هلند کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع

نماد های همجنس گرایی در نمایشگاه امسال گل هلند سال های قبل نداشتیم از این علائم کانال #دکتر_موتا در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع