eitaa logo
Dr.Mutter
52.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
از حقایق کمتر گفته شده دنیای غرب مینویسم مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی با ادمین محتوا: @dr_mutter تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
از کل ماجرای جابه جاشدنمون حدود ده درصدش رو دارم مینویسم که در جریان کلیات و روند ماجرا باشین وگرنه هر قسمتش دنیاییه برای خودش مثلا قسمت جدا شدن دکتر ارنست از بیمارستان و یا روند پیدا کردن بیمارستان جدید روند خیلی سخت و پر استرسی بود ولی من هر لحظه اش خدا رو شکر کردم که دکتر ارنست در جايگاه علمی و کاری هستن که اینقدر خواهان داشته باشن (بس که همسر همراه و فداکاری دارن، رزومه کاریشون فوق العاده است😉)
این هفته به خاطر اربعین، سینمای خانوادگی و معرفی انیمیشن نداریم
روضه اتاقی طبق قرار این پنج شش ماه اخیر باید شنبه شب سینمای خانوادگی میداشتیم، اما جمعه عصر به بچه ها گفتم فردا سینما تعطیله چون ایام عزاست! گفتن اِ مامان سینمای عزاداری ببینیم ( منظورشون کلیپی در مورد شهادت و .... بود). گفتم نه مامان خیلی شب مهمیه کلا سینما تعطیله صحبتمون همینجا تموم شد و بچه ها پذیرفتن غروب که شد دیدیم زهرایاس داره با کاغذ یه کارت های کوچولو درست میکنه و میداد من پشتش اسم و روز و ساعت بزنم و گفت اینها بلیط نمایش فردا تو اتاق منه. اینقدر اون لحظه سرم شلوغ بود که نشد بپرسم حتی برنامه اش چیه. گذشت شنبه روز اخر هفته اما پرکاری برای من بود تا ظهر که مشغول خونه بودم و عصر هم باید میرفتم خرید خرده ریزهای جامونده از وسائل مدرسه. خارج از ایران که باشی انگار داری تو دوتا دنیای موازی زندگی میکنی تو یه دنیا برای تو ایام اربعین و مشایه و عزاداریه، دست و دلت به هیچ کار دنیایی نمیره تو یک دنیا، یک شنبه عصر ( عصر روز اربعین) زمان تحویل وسائل به مدرسه است و تو باید وسایل رو تهیه و کادو پیچ و آماده تحویل کنی دیگه حالا این وسط بچه داری و اسباب کشی و همسری که کشیک داره هم داشته باشی نور علی نوره خلاصه خرید مدرسه رو انجام دادیم و حدود ۸ شب رسیدیم خونه در حالیکه از خستگی نای حرف زدن هم نداشتم داشتم تو اتاق به دخترک ۷ ماهه ام میرسیدم و تو دلم میگفتم فقط اذان رو بگن نماز بخونم و بیهوش شم غافل از این که بابای خونه به زهرایاسی قول برنامه امشب رو داده. بچه به بغل اومدم تو اشپزخونه که بابا فرمودن خانم بی زحمت برنامه نمایش امشب اتاق زهرایاس رو باهاش درست کن! تو دلم که نه قشنگ به زبون غر زدم که اقا این وقت شب و تو این خستگی و کشیک شما که هرآن ممکنه از بیمارستان زنگ بزنن چه اصراریه خب؟ میگذاریم فردا ولی فرمودن دختری خیلی ذوق داشته از دیشب🤦🏻‍♀️ الانم داره اتاقش رو مرتب میکنه رفتم تو اتاقش دیدم به همه جا دسته گل( اوضاع کمد ها باید دیدنی باشه😏) نشستم کنارش و پرسیدم برنامه ات چیه؟ یکمی که حرف زد گفتم من به نظرم بهتره این برنامه رو بگذاریم هفته بعد و امشب تو اتاقت یه روضه اتاقی بگیریم مثل روضه های خونگی بعد سعی کردم از تو خاطراتش براش یه مثال بزنم که تازه فهمیدم دخترم تاحالا روضه خونگی نرفته و ندیده!! هیچی یکم براش توضیح دادم و قبول کرد برنامه مون این شد که اول با هم لای چندتا خرما رو مغز گردو بگذاریم با چای برای بزرگتر ها و شیر برای بچه ها اماده کنیم و بعد هم بقیه برنامه ها رو با هم هماهنگ کردیم جلسه شروع شد... کارت های ورود رو دادیم بهش و یکی یکی وارد اتاقش شدیم اول سوره قرانی که تازه دارن با داداشش حفظ میکنن رو از تو گوشی پخش کردیم یه دور، بعد نفری یه سوره کوچک از حفظ خوندیم بعد پذیرایی شدیم و در اخر مداحی که قبلش با پدرش انتخاب کرده بود رو پخش کردیم و سینه زدیم و در اخر نماز مغرب عشا به امامت زهرایاس خانم!! البته که برنامه با بچه ها هزارتا بگیر ببند داره مثلا اخرش اینقدر زهرایاس چادر سر کردن رو طول داد که باباش نماز رو شروع کردن اونم شروع کرد به اعتراض که تو نماز همیشه همه منتظر حاج اقا میشن حالا هم باید منتظر حاج خانم( خودش ) میموندین😅 خلاصه به هر سختی بود نماز رو شروع کردیم یه جوری تو نقش فرو رفته بودم که الله اکبر نماز رو که گفتم یه لحظه با خودم فکر کردم الان باید حمد و سوره بخونم یا نه🤐 البته که خستگی هم در این گیجی بی تاثیر نبود و این بود خاطره روضه اتاقی ما در شب اربعین حسینی کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
سلام از اولین روز مدرسه از دیروز بالاخره مدرسه ها در ایالت ما به طور رسمی شروع به کار کردن و در آلمان کلاس اولی ها یک روز دیرتر مدرسه میرن که شد امروز اولش یه جشن ساده و کوچولو بود که با سرود و خوشامد گویی و نمایش اجرا کردن بچه های کلاس دوم و سوم گذشت و بعد هم بچه های یک ساعت رفتن سر کلاس که نقاشی کردن. تو جشن هم پدر و مادر ها و حتی بعضی پدر بزرگ مادربزرگ ها هم اومده بودن. گویا جشن ورود به مدرسه در آلمان خیلی مهمه. اونقدری که به طور باور نکردنی شف به دکتر ارنست خودش خود جوش مرخصی داده بود برای جشن امروز 😳 اعتراف میکنم اینقدری که امروز استرس کارها و تمیز موندن لباس زهرایاس تا مدرسه و ... رو داشتم روز عروسیم نداشتم. کلی هم عکس و فیلم گرفتم ( چون که استثنائا مجاز بود ولی آخرش گفتن اجازه نداریم در اینترنت منتشر کنیم😐) روز ثبت نام بهمون گفتن باید شول توته ( یه بسته های به خصوصی) بگیریم و وسائل مدرسه رو بگذاریم داخلش و تحویل بدیم تا روز جشن اونا به عنوان جایزه بدن به بچه ها ولی خب ما که نمیدونستیم همه خرید ها رو با خود زهرایاس کرده بودیم😮‍💨 یه خانواده دیگه هم از اهالی افغانستان بودن جشن فوق العاده ساده و خودمونی بود و تمام قسمت هاش جز سخنرانی مدیر با بچه های کلاس دوم و سوم بود. اخرش هم هر کدوم از بچه های سال بالایی به ترتیب توی یک صف ایستادن و یکی یکی از اون شول توته ها برمیداشتن و مال هرکسی که بود بهش می دادن و براش ارزوی موفقیت در مدرسه میکردن. حالا دکتر ارنست حساس غیرتی که نکنه نوبت یک پسر بشه که بخواد بسته دختر ما رو بهش تحویل بده! پدر است دیگر!🫠 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
بعد از تموم شدن کلاس رفتیم داخل و عکس گرفتیم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
اینم اون شول توته های پر ماجرا دیگه بماند چجوری اینا رو يواشکی از زهرایاس گرفتیم و پر کردیم و تحویل دادیم. در همه مراحل هم خودش باهامون بود. موقع تحویل به مدرسه بسته رو پیچونده بودم لای چادرنمازم😅 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
بعد مراسم رفتیم دکتر ارنست رو رسوندیم بیمارستان و اومدیم با بچه ها چیزی بخوریم اونا وافل من ایس کافه ولی منظور من قهوه سرد با یخ بود نه این. هیچی دیگه در نهایت گرسنگی و تشنگی نگاش کردم فقط نمیدونستم بستنی و سس و ... حلاله یا نه. فروشنده هم نمیدونست🥴 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
عکس چهره افراد رو نباید منتشر کنیم در و دیوار که ایرادی نداره !
در مورد لباس فرم مدرسه که پرسیدین، در آلمان مدارس لباس فرم مشخصی ندارن و در واقع هرکس هرچی دلش میخواد میپوشه نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
واکسن در آلمان اجباری نیست کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع