من اصولا کلیپ های این سبکی در کانال نمیگذارم ولی چون این موضوع اهمیت و فوریت بالایی داره به درخواست خودشون گذاشتم در کانال. ✨برای همکاران پزشک بزرگواری که تمایل دارن برن به منطقه. بیشترین نیازشون پزشک عمومی، متخصص کودکان و زنان هست

برنامه روزانه من😅 کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع

از صبح فرستادم الان ارسال شده😐

بعد مراسم یخ زدایی نشستم که به گاز برم محمدی مهدی رو برسونم مهد دیدم ای امان شیشه عقب هم یخ زده که. (من کلا مسیر حیاط رو باید دنده عقب برم بیرون) یخ اوشون رو هم زدایوندیم.😅 ولی دو باره ده متر نرفته بودم که مجبور شدم ماشین رو بزنم کنار و کمی صبر کنم و شیشه ها رو دستمال بکشم و دوباره یخ بتراشم چون دید واقعا کم بود و رانندگی خطرناک خلاصه هر جور بود خودمون رو رسوندیم مهد کودک

امروز تولد گل پسره. چند سال قبل اولین سالی که بچه ها مهد می‌رفتن تو یه شهری ساکن بودیم که خیلی اهالی ترکیه زیاد بودن، خیلیییی ها هر جا خارجی زیاده تجملات هم بیشتره. برای تولد بچه ها تو مهد علاوه بر کیک میتونستیم یه بسته های هدیه هم برای تک تک بچه ها درست کنیم توش رو هم پر از شکلات و تنقلات کنیم کیسه های پلاستیکی هدیه طور! دیگه بعد یه مدت مهد به خودش اومد دید مراسمات هی داره تجملاتی تر میشه قانون گذاشت تو بسته ها فقط سه تا خوراکی میشه باشه. منم اون موقع مفصل طور براشون آماده کردم، البته من که نمیرسیدم سر کار بودم ولی به پرستارشون گفتم با خودشون برو خرید و به تشخیص خودت و سلیقه بچه ها خرید کن. برای معلم ها هم یکی یه شاخه رز گرفتیم و زرورق پیچیدیم و پاپیون زدیم گفتم بگذار یه خاطره زیبا از یک خانواده مسلمون داشته باشن اما بعد از اون مهد، ما سه تا مهد دیگه بچه ها رو گذاشتیم در شهر های مختلف و قانون همشون برای تولد بسیار ساده بود فقط یک خوراکی یا کیک فنجونی یا بستنی یا یک دونه میوه ولی فقط یکی!! در نهایت سادگی اما همون رو تو مهد خیلی جو میدن بهش مربی هاش اومدن همون سر صبح یکی یکی باهاش دست دادن و تبریک گفتن و آرزوهای خوب کردن و حالا تو کلاسشون در طی روز یکمی با هم جشن میگیرن بدون موزیک و این برنامه ها امروز هم تولد محمد مهدی بود و من حتی نرسیده بودم همون کیک ساده رو بگیرم دیگه خدا رو شکر از اینا داشتیم... کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع

دو شب پیش بند پرده خونمون کنده شد...

دو شب پیش بند پرده قسمت نشیمن خونه کنده شد و از جاش کلا دراومد تو کل این زنجیره چند تا مهره هستن که کشویی باز میشن تا یه وقت اگر خدایی نکرده دور گردن کسی پیچید بشه نجاتش داد. این توضیحات رو خانومای نصاب اون روزی که اومده بودن پرده جدید رو نصب کنن گفتن و خب من نمیدونستم. الانم نمیدونم پرده ها تو ایران همچین نکته ای روشون اجرا میشه یا نه. اگر نه دست به دست کنید برسه به دست پرده ساز ها چون مهمه👌 بگذریم... شب که دکتر ارنست اومدن بهشون گفتم و یه تلاش خیلی کوچیکی کردیم که جاش بندازیم یا قاب پرده رو در بیاریم که نشد. همون اول کار خودم گفتم نمیخواد بیشتر از این وقت بگذارین فردا زنگ میزنم شرکتش، که خودشون بیان. ( دکتر ارنست این روزها خیلی درگیرند و نخواستم بیشتر مشغولشون کنم) فرداش که بشه دیروز زنگ زدم به شرکت پرده ها که گفت نمیرسیم امروز بیایم میشه فردا ( یعنی امروز😅). پرسیدم هزینه ها چطوره ؟ گفت بستگی داره چقدر کار ببره ساعتی ۷۵ یورو به علاوه هزینه رفت و آمد! تلفن رو که قطع کردم با خودم حساب کردم، دو نفر میان یعنی ساعتی ۱۵۰ یورو اونم با این آروم کار کردنهای آلمانی ها تا بیان قاب رو در بیارن و جا بزنن و دوباره بگذارن سرجاش ( یادتونه که سری قبل دو تا دختر جوون اومده بودن) و هزینه رفت و آمد و... در کمترین حالت ۴۰۰ یورویی هزینه میشه برای یه نخ پرده🙄 اینجور وقت ها مسافر از ایرانم که داشته باشی قیمت ها رو تبدیل به تومن میکنی دوبل کلت سوت میکشه! شب که دکتر ارنست اومدن بهشون گفتم بیاین یه تلاش دیگه بکنیم ببینیم واقعا خودمون نمیتونیم در بیاریم😄 و پس از چندی تلاش بالاخره تیم سه نفره مون ( دکتر ارنست و پدرشون و من) موفق شد💪 بعد کار که واقعا آسونم نبود هممون گفتیم امشب به خاطر اینکه قیمت کار رو میدونستیم یه انگیزه و اراده دیگه ای داشتیم در انجامش... یادم میاد یه صحبتی اقای قرائتی کرده بودن با همین مضمون که تمام توان شما مثلا در دویدن موقعی معلوم نمیشه که عادی دارین می‌دوید، زمانی معلوم میشه که یه سگ هار دنبالتون کرده باشه... راستش زیاد پیش میاد که از من میپرسین چجوری از پس این همه کار و مسئولیت برمیای؟ این انرژی و انگیزه رو از کجا میاری؟ و من در جواب می‌نویسم چاره دیگه ای ندارم حالا دلیل این بدون چاره بودن میتونه برای هر کس متفاوت باشه یکی فرصت این دنیا رو کوتاه می‌بینه یکی کمالگراست یکی همسر سختگیر یا بداخلاق داره یکی... یه نکته مهم دیگه اینه که شما با چه افرادی در ارتباط هستین؟ من بین نزدیکانم تازه شاید تنبل هم حساب بشم، اینه که واقعا بدون چاره ام😅 یکی دیگه از نکاتی که بینهایت وقت انسان رو هدر میده و تنبلی برامون میاره، دنبال کردن بی هدف تعداد زیادی کانال و پیج روزمرگیه !! وقتی میشینی پاشون دیگه متوجه نمیشی چقدر زمان گذشته حالا اگر این وسط دیگه بحث مصرف گرایی و مقایسه و حسرت و ... هم پیش بیاد که دیگه خسران اندر خسرانه مراقب باشیم حلقه نزدیک ارتباطیمون رو با چه افرادی می‌سازیم. چه درفضای حقیقی چه در مجازی🌷 کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع

گفت و گو های من با پدر و مادر دکتر ارنست داشتم با پدر و مادر دکتر ارنست راجع به بچه ها و مشکلات مهد و مدرسه در مورد غذای حلال حرف میزدم خیلی براشون عجیب و جالب بود وقتی اون خاطره رو تعریف کردم که محمد مهدی تو مهدشون شیرینی پخته بودن قبل سال نو ولی چون نمیدونسته حلاله یا نه هیچی نخورده! وقتی ظهر رفتم دنبالش بهم گفت مامان من فقط با دستم شیرینی درست کردم ولی نخوردم😍 نمیدونم تجربه کردین یا نه همه وجودت یه آن پر از شوق و ترس میشه شوق از اینکه لطف خدا شامل حال بچه هات شده! بچه ات اهل رعایته و اینکه یه موقعیت ریسکی رو که نبودی تا از بچه مراقبت کنی به سلامت گذروندی ترس از اینکه نکنه یه روز، یه جا دیگه براش مهم نباشه یا اینکه حواسش نباشه و.... بیاین با هم برای عاقبت به خیری همه نسل شیعه، نسل مسلمان دعا کنیم در سراسر جهان کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع

در مورد پرده و بندش چقدر سوال شده! برم خونه سعی میکنم عکس بهتری بگیرم و بگذارم

فعلا این رو تو گوشیم دارم... عکس رو که زوم کنید میبینید اون طرف که پرده جمع شده یک دونه از این بند ها آویزونه

میخوام یه سری اتفاقات امروز رو براتون بنویسم تا حدودی...

امروز خیلییی روز شلوغی بود اول صبح بچه ها نوبت‌ دندانپزشکی داشتن چند ماه پیش، قبل اسباب کشی وقتی تو اون خونه ییلاقی بودیم زنگ زدم نوبت گرفتم. اولین وقت خالیش الان بود اونم تازه برای معاینه🤐🤐🤐 قبل اینکه شما بپرسین، برای اعضای جدید بگم من خودم در مرخصی زایمانم و این وسط شهرم رو هم عوض کردم بنابراین فعلا سر کار نمیرم و نمیتونم خودم دندونای بچه ها رو درست کنم. معاینه کرد و نوبت داد برای درمان البته سر طرح درمان یکی از دندونهای محمد مهدی به نتیجه مشترک نرسیدیم دکتر معتقد بود نمیشه این دندون رو درست کرد و کشیدنیه. منم میگفتم نه اینجوری کنیم بعد اونجوری کنیم و قابل نگهداریه ولی خب نظر دکترش همچنان این بود که امکان نداره روی دندونهای محمد مهدی خیلی حساسم، قبلا هم تو مهد کودک خورده بود به ستون تو بازی و دوتا دندونش رو کشیدیم. دیگه حرف کشیدن که میشه قلبم درد میگیره از مطب که اومدم بیرون تو همون آسانسور عکسش رو فرستادم برای مامانم و گفتم واقعا این دندون قابل نگه داری نیست، که دیدم اونا هم حرف من رو تایید کردن و همون طرح درمان رو گفتن. نهایت قرار شد به دکترش بگم پانسمان کنه فعلا تا بیام ایران و برم درست کنم همیشه به دوست ها و همکارهام میگم دوره عمومی رو باید تو ایران خوند! اگر هم کسی قصد مهاجرت تحصیلی داره برای تخصص خوبه که بره این عمومی رو ایران خوندن خیلییی روی سواد دکتر اثر داره، خیلی هااااا موقع معاینه به دکتر دومش ( غیر اصلیه) گفتم پس یه عکس (PA) هم بگیریم و کنترل کنیم جوانه های دندون های دائمی جلوییش رو گفت باشه OPG مینویسم 😳 تو دلم گفتم اخه تو OPG چجوری میخوای جوانه های سانترال رو ببینی🙄 ولی به زبون گفتم خانم دکتر نمیشه عکس معمولی بگیریم؟ نگرانم نشه تو OPG این قسمت واضح نباشه البته باز هم هرچی نظر شماست که گفت اره راست میگی باشه😕 اخر هم دستیارش نتونست فیلم رو تو دهن بچه قرار بده برای دندون عقبیش با اینکه محمد مهدی واقعا همکاری میکرد ولی خب جای سختیه. میخواست بره دوباره سراغOPG سریع گفتم میشه منم یه تلاشی بکنم و خدا رو شکر عکس رو گرفتیم همون مرتبه اول البته خب ناگفته نماند OPG رو بیمه بهتر پول میده براش، بگذریم حالا... با یه حال داغونی برگشتم خونه از فکر دندون گل پسر ادامه دارد...