#حدیث
امام صادق عليه السلام:
إنَّ صَاحِبَ الخُلُقِ الحَسَنِ لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ.
آن که اخلاق نیکو دارد، او را پاداش انسان روزه دار شب زنده دار است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 100
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#هرگز_فراموش_نمی_شوی
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۱۱
تو هیچ کدام از دوستان خودت را به اندازه محمّد و آل محمّد علیهم السلامدوست نداری، تو مقامی بس بزرگ به آنان داده ای و آنان را بر همه پیامبران برتری داده ای. شنیدهام وقتی اراده کردی که جهان هستی را بیافرینی، ابتدا نورِ آنان را آفریدی.
نورِ آنان، اوّلین آفریده توست. آن روزی که تو نورِ آنان را آفریدی، هنوز هیچ آفریده ای، حتّی زمین و آسمانها به وجود نیامده بود، آنان بودند و حمد و ستایش تو را میگفتند.
چهارده هزار سال بعد از آن، تو عرش خود را آفریدی، آن وقت، نور آنان را در عرش خود قرار دادی.
سخن من درباره خلقت نورِ آنان میباشد، هزاران سال بعد، تو زمین را آفریدی و بعد از سالهای سال، جسم آنان را خلق کردی.
تو قبل از آنکه جسم آنان را در این دنیا بیافرینی از آنان عهد گرفتی که وقتی به این دنیا بیایند زهد پیشه کنند. وقتی آنان در مقام نورانیّت بودند این سخن تو را پذیرفتند و تو میدانستی که آنان به این عهد، وفا میکنند و این گونه بود که آنان را
بر همه برتری دادی و مقامشان را بالا بردی.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
📚 #تفسیر_باران
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وقتی اسماعیل به دنیا آمد، محبّت ابراهیم (علیه السلام) به هاجر و اسماعیل، روز به روز زیادتر میشد، ساره از ابراهیم (علیه السلام) خواست تا هاجر و اسماعیل را از فلسطین به جای دیگری ببرد.
اینجا بود که به ابراهیم (علیه السلام) وحی کردی تا اسماعیل و هاجر را به مکّه ببرد، تو برای آنان «بُراق» را فرستادی و ابراهیم آنان را به مکّه برد. بُراق، مرکبی بهشتی بود، چیزی شبیه اسب بهشتی! بُراق دو بال داشت و با سرعت برق پرواز میکرد و میتوانست تمام دنیا را در یک چشم به هم زدن بپیماید. (۸۸)
ابراهیم (علیه السلام) به مکّه آمد و اسماعیل و هاجر را آنجا ساکن کرد و خودش به فلسطین نزد ساره (همسر اوّلش) بازگشت، بعد از مدّتی تو به ابراهیم (علیه السلام) و ساره فرزندی به نام «اسحاق» دادی.
این خلاصه ای از ماجرای ابراهیم (علیه السلام) بود، اکنون آیه ۱۲۵ این سوره را میخوانم.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#امام_زمان_و_من
برای خرید ماست به مغازه سر کوچهمان رفتم. مغازهدار سطل ماست را داخل پلاستیک گذاشت و به من داد. وقتی آن را گرفتم پلاستیک پاره شد و سطل ماست روی زمین افتاد. مغازهدار عصبانی شد و بلند داد زد: «ای بچه تنبل، حواست را جمع کن، مغازه را کثیف کردی.» من هم از آن روز به بعد از مغازهی روبروی آنکه مردی
مهربان و صبور است خرید میکنم.
امام زمان (علیهالسلام)، عصبانی شدن و داد زدن را دوست ندارد.
@emamezaman_va_man