eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.9هزار دنبال‌کننده
214.9هزار عکس
156.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 خدایا! ما را دروازه ی ریختن آبروی دیگران قرار مده! 🤲🏼 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
29.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹💠🔹🔹 🔺 این خوش تیپی نیست، جنایت است! 🌃 / اجتماعی ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
ریشه دار در ساحل دریا استوار در برابر شلاق های امواج ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
18.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹🔻🔹🔹 🔻 کاسبی با جان مردم 🔺 مزدوری با چاشنی شیادی و دروغ 👌🏼 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔹 آن هایی که در زندگی ات نقش مثبتی داشته اند را دوست بدار، نه آن هایی که برایت نقش بازی کرده اند! 🕰 زمان وفاداری انسان ها را اثبات می‌کند نه زبان! ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پلیس های وحشی سگ های هار زبان نفهم 🔸 این جا، جنگل اروپا! ┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄ /غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌳 باغ فتح آباد عمارت بیگلربیگی باغی مربوط به دوره ی قاجار و از جاهای دیدنی کرمان این باغ زمانی رونق زیادی داشت؛ به‌طوری که سبک ساخت آن الگوی ساخت مجموعه جهانی «باغ شاهزاده ماهان» شد. در حال حاضر «باغ فتح آباد» مرمت شده و مسیرهای پردرخت، حوض بزرگ،‌ نورپردازی زیبای شب، امکانات متعددی همچون غذاخوری و چای‌خانه، این اثر تاریخی را انتخاب بسیاری از گردشگران کرده است. / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🌺🍀 🌸 من یک زنم آزادی ام را دوست دارم... ─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─ /خانوادگی ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─ ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿 بیایید یک فهرست بنویسیم، طوری که هر جمله این گونه آغاز بشود: 🍀 «چه خوبه که...» _ چه خوبه که می تونم لبخند بزنم! _ چه خوبه که سالمم! _ چه خوبه که خانواده ی خوبی دارم! _ چه خوبه که می تونم آبی آسمون رو ببینم! _ چه خوبه که می تونم انسان و زلال باشم! _ چه خوبه که... ✅ بیایید داشته هایمان را بیشتر ببینیم. 🌊 آقای روان شناس ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش پنجم: لبخند تصنعی بر لب نشاند. دستانم را فشرد و بابت غمنا
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ششم: سکوت نسبی که به خانه برگشت، از کیف دستی اش بسته هایی بیرون کشید و به طرفم گرفت. _ بیا، دایی جواد داده. رفته بود دبی، این رو واسه ی تو و طاها آورده. هیچ وقت این همه تضاد شخصیتی در وجود دایی ام را درک نمی کردم. آبش با اعتقاداتمان در یک جوی نمی رفت اما از هر سفرش برای دل خوش کُنک ما تحفه ای می آورد؛ تحفه هایی که هیچ وقت ته دلم را صیقل نمی‌داد اما مادر می گفت که هر چه باشد خواهر زاده هستید و محبت دارد اگر چه اندک. با آن که می دانستم قرار نیست از محتویات بسته استفاده کنیم، با نفسی عمیق بازش کردم؛ پیراهنی دخترانه و ساعتی مردانه. همیشه آن قدر کلامش زهر داشت که اگر تمام پوشیدنی های دنیا را هم سوغات می آورد، زخم های به جا مانده بر تن روحم را نمی‌پوشاند. پیر پسری که زمین و زمان را عامل نرسیدن به آرزوهای تمام نشدنی اش می دانست و از زندگی فقط بهانه جویی و ایرادهای بنی اسرائیلی را بلد بود. بسته را روی میز گذاشتم. زیر لب تشکری زورکی کردم که بر گیرایی تیز مادربزرگ نشست و با تأسف سر تکان داد. او هم در طغیان تمام نشدنی پسر کوچکترش نقش سیبل داشت؛ هر چند که آبی هم از خان دایی بزرگ تر گرم نمی شد و زیر و رویش در ادعای دوست داشتنمان یکی نبود. خان دایی جانی که دو رکعت نمازش جا نمی‌ماند و زمانی صف اول راهپیمایی ها را ارث پدری اش می دانست اما حالا همه ی مملکت را به رگبار فحاشی هایش می بست. خان دایی جانی که از مدرک دکتری فقط کاغذ و مُهر و نامش را داشت. همان که از کودکی، دلِ خوشی از زبان پرکنایه و تیزش نداشتم. به چروک های غمگین مادربزرگ نگاه کردم. بیچاره این پیرزن! گاهی در عجب می ماندم از خانواده ی نادر مادرم. خانواده ای که تا چند سال قبل حفظ ظاهر می کردند و حالا به بهانه ی اختلافات سیاسی، حیا را هم دریده بودند. چه قدر از آن دو مرد دایی نما تنفر داشتم و هوای نفس کشیدن آن ها هم به ریه هایم سنگین می آمد؛ اما چاره ای نبود، باید درست مثل تمام زندگی ام تحمل می کردم. در گیرودار جنگ با خاطراتم بودم که صدای گوشی ساده ی مادربزرگ بلند شد؛ این یعنی دایی کوچکم جواد که شدیداً اصرار داشت کوروش خوانده شود، مقابل ساختمان انتظارش را می کشید تا او را به خانه برگرداند. با کج خلقی گوشی را قطع کرد و تند مشغول پوشیدن روسری و چادر شد. چادر به سر در کنار در اصلی ساختمان همراهی‌اش نمودم. گونه ام را بوسید و رفت. حوصله ی روبه رو شدن با دایی جواد را نداشتم، به همین خاطر پشت در منتظر ماندم. صدای جیغ گوش خراش چرخ هایش که بلند شد، آرام به بیرون خزیدم و دور شدن ماشین مدل بالایش را از دیده گذراندم. با تمام بدخلقی ها و بی اخلاقی هایی که داشت، عاشقانه مادربزرگ را می پرستید؛ اگرچه هیچ وقت به زبان نمی آورد و خشونت از کلام نمی گرفت. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حال‌و‌هوای حرم امام رضا(ع) در دومین شب قدر ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✨ بسم رب الشهدا والصدیقین ✨ ختم در ۱۹۲ روز تقدیم به روح پاک و مطهر شهید ، حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس . 🌹 نهج البلاغه : 🔻 از حکمت ۱۵۶ تا حکمت ۱۶۶ 🔻 ⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff