روزنامه عبریزبان «اسرائیل هیوم»:
یحیی السنوار بزرگترین فاجعه تاریخ اسرائیل را بر این رژیم تحمیل کرد و دو درس مهم به آن آموخت:
🔹دشمن را بر اساس گفتههایش قضاوت نکن، بلکه بر پایه تواناییهایش؛ و هرگز او را دستکم نگیر.
🔹مبارزان غزه که دمپایی به پا دارند، مشخص شد که نیروهایی آموزشدیده، خطرناک و مهمتر از آن، باهوش هستند.
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اذعان تحلیلگران بینالمللی و کارشناسان شبکههای فارسیزبان غربی به قدرت مهارنشدنی یمن!
کارشناسان و تحلیلگران:
🔺یمنیها هزینه سنگینی روی دست آمریکا گذاشتهاند؛ وزیر دفاع ایالات متحده کلافه شده است!
🔺گروههای مقاومت تمامناشدنی هستند!
🔺به نظر میرسد پدافندی در اختیار حوثیهای یمن قرار داده شده که مدام پهپادهای آمریکایی را شکار میکنند!
🔺یمن در انجام فشار اقتصادی و ایجاد ناامنی روانی بر اسرائیل موفق بوده است.
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خستگی ناپذیر
شهید رئیسی: من روزانه متوسط ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکردم و حدود چهار ساعت میخوابیدم
#جبران_نمیشوی
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 تقسیم کار بین ارباب و مزدور
در تحولات جاری سوریه این اصل را فراموش نکنید که الجولانی مزدور و دست پروده سرویس های جاسوسی آمریکا و رژیم است و چاقو هیچ گاه دسته خودش را نمی برد
این حملات اخیر رژیم به سوریه و دمشق را هم اینگونه ببینیم که رژیم هار برای تجاوز بیشتر نیاز به بهانه های بیشتری دارد که الجولانی و دارودسته اش با حمله به دروزی ها در اختیار نتانیاهو گذاشته اند ...
✍ "قاسم اکبری"
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ امام زمانمان را شرمنده نکنیم.
#نردبان 🪜
/دینی، اخلاقی
………………………………………
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
「📿」
الهی!
به حرمت ذاتی که تو آنی
به حرمت صفاتی که چنانی
و به حرمت نامی که تو دانی
به فریاد رس که میتوانی!
«خواجه عبدالله انصاری»
🤲🏼 #شهد_نیایش
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
دلخوشیها همیشه دور نیستند!
بعضی وقتها اون اندازه بهمون نزدیکند که متوجهشون نمیشیم؛ مانند سلامتی، خانوادهی خوب و داشتههایی که معمولی شدهن برامون، اما خیلی باارزشند.
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 کسی نیست آتشسوزی در سرزمینهای اشغالی توسط اسرائیل را خاموش کند!
🕸 آتش در لانهی عنکبوت
🔥 رژیم دزد صهیونیستی
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
نمای شب 😍
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
「🍃「🌹」🍃」
🔧 ابزار حیلهگران
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روانشناس
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌳🍃🐦🍃🌲
🐦 ماهیخورک
🌿 #آفرینش
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «آن مرد با باران می آید.»
⏪ بخش ۸۶:
توی اتاق بهناز از پشت پرده توری پنجره، به حیاط سرک میکشد و با لحنی غمگین میگوید:
«نمیدونم چرا یاد داداش بهروز افتادم!»
پس بهنازم حس مرا دارد. میگویم: «مثل من.»
مامان نگاهمان میکند و آه میکشد. هر وقت اسم بهروز را جلویش میبریم، چشمانش خیس میشود. مینشیند روی کرسی.
چادرش را که افتاده روی سرشانههایش، دورش محکم میکند. انگار سردش است. به ساعت نگاهی میکند و با نگرانی میگوید:
«اگه بابات بیاد و این جوون رو اینجا ببینه، المشنگه به پا میکنهها!»
میگویم:
«فعلاً که از بابات خبری نیست.»
مامان، گوشهی چادرش را در دست میچپلاند:
_ یعنی کجا موند این مرد؟
بهناز، نگاه از حیاط برنمیدارد، میگوید:
«سردش نشه این بیچاره؟»
بعد، به طرف ما برمیگردد. دو قطره اشک روی شیب گونههایش سُر میخورد. مامان نگران نگاهش میکند:
_ چی شد؟
بهناز بینیاش را بالا میکشد.
_ یعنی الآن بهروز هم سردشه؟ اصلاً کجاست؟ چیکار میکنه؟
مامان هم، که دنبال بهانه است، میزند زیر گریه. این بهناز هم وقت گیر آوردهها!
چپ چپ نگاش میکنم، اما به من توجهی نمیکند. میرود پتویی از صندوقخانه میآورد و به طرفم میگیرد:
_ ببر بده بهش. بیرون خیلی سرده.
جوان همینطور که لب حوض نشسته، دستها را دور بازوهایش حلقه کرده، سرش را پایین انداخته و به سر و صداهای بیرون گوش میکند. پتو را از دستم میگیرد و تشکر میکند. کمکش میکنم آن را بیندازد دور شانهاش.
میپرسم که چیزی احتیاج ندارد؟ فقط یک لیوان آب میخواهد.
به اتاق که برمیگردم، مامان و بهناز هر دو پشت پنجره ایستادهاند. بهناز میپرسد: «سردش بود.»
مامان با نگرانی میگوید: «تا کی میمونه؟ من نمیتونم جواب بابات رو بدمها!»
با تعجب به مامان نگاه میکنم.
_ یعنی شما راضی میشین الآن که مأمورها توی کوچه هستن، از خونه بیرونش کنیم؟
بهناز، پرده را میاندازد و به طرف مامان برمیگردد:
_ نه! تو رو خدا مامان! فکر کن بهروز خودمونه.
مامان کلافه سری تکان میدهد:
_ من از اخلاق باباتون میترسم. بیاد ببینه یه فراری رو تو خونه پناه دادیم، اونم وقتی که سربازها پشت دیوار خونهمون هستن، میشناسیدش که...
لبخند معنیداری میزنم:
_ آره! ولی مطمئن باشین بابا هم تو این مدت خیلی عوض شده.
بالأخره اونهم دل داره. احساس داره.
⏪ ادامه دارد ...
.................................
🔺 #توجه:
«نشر داستان تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.»
🌳 #بوستان_داستان
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff