eitaa logo
اندیشه و قلم | احمد قدیری
26.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
403 ویدیو
95 فایل
پدر سه معصوم | نویسنده، پژوهشگر و‌ مدرس | دانش‌آموخته حقوق بین‌الملل | سایت AhmadGhadiri.ir | توییتر، تلگرام، روبیکا و ویراستی @GhadiriNetwork | تماس @AhmadGhadiri
مشاهده در ایتا
دانلود
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 اثر انگشت ‏طراح قتل دانشجوی دانشگاه تهران در نزدیکی درب کوی دانشگاه در ۲۴ بهمن، همان طراح فراخوان
اینکه تصور شود چون قاتل، سابقه شرارت و سرقت داشته پس حتما از جانب منافقین مأموریت نداشته، به چند دلیل تجاهل محض است. مطابق گزارش‌های متعدد اطلاعاتی که در رسانه‌ها نیز بازتاب داشته، سال‌هاست اراذل و اوباش از مجرای فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام، از جانب عوامل موساد یا منافقین اقدام به خرابکاری و ترورهای سفارشی می‌نمایند. بنابراین نه تنها سابقه شرارت‌های اجتماعی منافاتی با پروژه‌های ضدامنیتی ندارد که از مهمترین ملاک‌های جذب و به‌کارگیری است. همواره توصیه و آموزش ضدانقلاب به عوامل خود انکار هرگونه وابستگی سازمانی است. پر واضح است که عوامل دستگیر شده نیز می‌دانند که اقرار به مأموریت، نه تنها مجازات را کاهش نمی‌دهد که آنان را ولو آنکه مباشر در قتل نباشند، مصداق محارب و محکوم به اعدام می‌نماید. توفیق دستگیری عوامل قتل، گرچه از آن فراجا است اما پرونده به دلیل ابعاد و اهمیت آن باید به واجا سپرد شود یا دست‌کم متخصصین بازجویی آن وزارت‌خانه نیز دخیل در موضوع شوند. در پایان متذکر می‌گردد که گرچه تا زمان ختم پرونده و اعلام نهایی انگیزه عوامل جرم از ارتکاب آن، موضوع در هاله‌ای از ابهام است، اما درحال حاضر با توجه به جمیع قرائن، فرضیه پروژه بودن قتل یک دانشجو در نزدیکی کوی دانشگاه تهران، آن‌هم یک روز پیش از فراخوان ضدانقلاب برای تجمع رفع حصر در همان مکان، محتمل‌ترین سناریوی ممکن است، خصوصا که سازمان مجاهدین ورود کم‌سابقه و سنگینی به ماجرا داشتند. احمد قدیری ۱۴۰۳/۱۲/۲ @GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 رد خون ‏چیزی که من از سیاست فهمیده‌ام این است: هیچ‌کس همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبدی که متعلق به خود
🔴 مأموریت محوله اینکه عباس آخوندی، وزیر منفور دولت روحانی و مشاور کنونی پزشکیان، با وجود جو سنگین عمومی علیه قاتل دانشجوی دانشگاه تهران، دست به چنین انتحاری می‌زند و از ضرورت عفو وی می‌گوید در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد جز مأموریت محوله برای عادی‌نمایی قتلی که شواهد فراوانی بر پروژه بودن آن وجود دارد. احمد قدیری ۱۴۰۳/۱۲/۳ @GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
برای حمایت از خانواده‌های مظلوم و نیازمند فاطمیون می‌توانید مبالغ مورد نظر را به شماره حساب گروه جها
خانم حسینیان مسئول گروه جهادی شهید ابومهدی المهندس از مخاطبین کانال هستند که پیشتر در موضوع جانبازان و خانواده‌های شهدای فاطمیون، هم‌افزایی داشتیم. ایشان با کسب اطلاع از کانال نسبت به دغدغه اینجانب در تبدیل ریال به دلار برای هزینه کرد در جبهه لبنان، پیام دادند که در شرایطی که صرافی‌ها فروش ندارند، می‌توانم در دفتر کار همسرشان مبلغ مورد نظر را تبدیل و دریافت نمایم. همین اتفاق هم افتاد درحالیکه آن سپاهی شریف بازنشسته، علاوه بر گره‌گشایی از کار، مبلغی را نیز از خود روی پول جمع‌آوری شده گذاشت تا نیازی به خرد شدن آخرین اسکناس صد دلاری نباشد و این یکی از صدها جلوه زیبایی‌های ایران همدل و همدلی ایرانیان است که در این مدت شخصا رؤیت کردم. احمد قدیری @GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🇱🇧 روایت فتح (۵) حوالی ساعت ۱۰ صبح با صدای روضه جماعت حاضر از خواب بیدار و بعد از اتمام در کنار سای
🇱🇧 روایت فتح (۶) مطابق معمول هر روز نماز صبح را در حسینیه به جماعت خواندیم و پس از روضه تا کمی بعد صرف صبحانه، مشغول امورات شخصی شدیم. یک ساعت مانده به اذان ظهر، سه نفر از دوستانی که پیش‌تر از ما لبنان آمده بودند، خواستم اهم آنچه را انجام داده و یا دیده‌اند، جلوی تجهیزات فیلمبرداری (موبایل، پایه موبایل و میکروفون بی‌سیم) ظرف نهایتا ۲.۵ دقیقه روایت کنند که تجربیات و خاطرات نابی را بیان نمودند. پس از نماز ظهر در مسجد (طبقه فوقانی مجمع)، به محل استقرار خود در حسینیه (طبقه زیرین مجمع) بازگشتیم که پس از دقایقی آیت‌الله سیدعیسی طباطبایی، نماینده امام و رهبری در لبنان و از مؤثرترین چهره‌ها در توسعه حزب‌الله است را دیدیم و در گعده چند نفری خود فرصت مغتنمی را در استماع شرح زندگی و فعالیت‌های مؤثر وی به دست آوردیم. عصر به اتفاق جمعی از طلاب و یکی از دوستان لبنانی شاغل در بنیاد شهید حزب‌الله به نام مصطفی که هماهنگی‌ها را انجام می‌داد و پدر مرحومش مؤسس و اولین رئیس بنیاد شهید حزب‌الله بود، به دیدار یک جانباز پیجری رفتیم که او خود از مسئولان بنیاد شهید حزب‌الله است و علاوه بر آسیب‌دیدگی سمت چپ صورت، مچ دست چپش هم شدیدا لطمه دیده، به طوری که برخی انگشتانش قطع شده و برخی به کف دست چسبیده و در آن ذوب بود که البته به لطف تمهیدات و اقدامات فوری و مؤثر وزیر بهداشت ایران نسبت به انتقال این مجروحان به کشور، نیازی به قطع مچ او نشد. افزوده آنکه خانه این جانباز سرافراز نیز در بمباران‌های اسرائیل ویران شده و لذا در منزلی محقر و جدید سکونت گزیده است. شاید جالب‌ترین نکته این دیدار وضعیت مشابه علی بزمی، طلبه فعال و فاضل ایرانیِ همراه ما با وضعیت فرزند نوجوان این جانباز سرافراز بود: هر دو علی نام داشتند و هر دو پدرشان از لحاظ چهره و نیز نوع جانبازی (آسیب‌دیدگی مچ دست چپ) مشابه هم بود که این موضوع همانجا موضوع گفتگو و هم‌دردی علی با علی شد. بعد از وقفه‌ای یکی دو ساعته که به نماز مغرب و دعای توسل در مجمع امام مجتبی(ع) در همان نزدیکی گذشت، به مقتل سیدهاشم صفی‌الدین رفته، دقایقی توقف و ادای احترام کرده و به خانه شهیدان مهدی و جواد حمادی رفتیم که پدر آنان مدتی طلبه جامعة المصطفی بود. فضای اندوه در میان زنان خانه به وضوح جریان داشت و دلخوری از عدم ورود ایران به این جنگ احساس می‌شد؛ خصوصا آنجایی که گفتم اگر نکته و مطلبی در خصوص ایران دارید مایلیم بشنویم که لحظه‌ای به هم نگاه کردند و هیچ نگفتند و اینجا بود که ضرورت حضور، دلجویی و تکریم خانواده‌های شهدای حزب‌الله بسیار احساس شد. مقصد بعدی، منزل مادر دو برادر شهید به نام‌های ابراهیم و علی شِری بود، با حس و حالی متفاوت. بر در و دیوار منزل، علاوه بر عکس دو شهید، تصاویری از آقا، سیدحسن و حاج قاسم نصب داشتند و به دلیل خوی و خصلت هیأتی‌تر، گویی داغ کمتری در فقدان شهدای خود احساس می‌کردند. آخر شب به مجمع بازگشتیم تا دوباره در نیمه شب از شدت خستگی غش کنم. ان‌شاءالله ادامه دارد... احمد قدیری ۱۴۰۳/۱۰/۱۸ @GhadiriNetwork
هدایت شده از نحو الحضارة
27.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من علی فرزند جانباز و او علی بود فرزند جانباز... ۴۰ سال دشمن تفاوتی بین ما و لبنان نگذاشته... به همان دلیلی که به ما حمله کردند به همان دلیل به لبنان حمله می‌کنند و اگر بتوانند دوباره سراغمان می آیند... علی خیالت راحت... سی سال پدرم به علی‌اش هیچ کاری نگفت... @Revayat_Nasrr
هم‌اکنون: شارجه امارات، منتظر پرواز به مقصد بیروت
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 هارپ ‏آن از گرمای بی‌سابقه در تابستان، این هم از سرمای کم‌سابقه در پاییز. اگر گمان می‌کنید در جنگ
🔴 تشعشعات امیدوارم خودکشی جمعی نهنگ‌ها ناشی از تبعات استفاده از هارپ و اثر تشعشعات آن نباشد که در این صورت ایجاد موج سیل و سرمای پیش‌رو در کشور را نیز نمی‌توان چندان طبیعی قلمداد نمود. احمد قدیری ۱۴۰۳/۱۲/۳ @GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🇱🇧 روایت فتح (۶) مطابق معمول هر روز نماز صبح را در حسینیه به جماعت خواندیم و پس از روضه تا کمی بعد
🇱🇧 روایت فتح (۷) بعد از نماز صبح و صبحانه، در همان حسینیه، جلسه‌ای داخلی با حضور همه افراد مستقر در مجمع امام خمینی(ره) برگزار شد که در آن روح‌الله رامندی، جانشین قرارگاه مردمی نصرالله از اهداف و ساختار و خدمات قرارگاه در لبنان گفت و بنده نیز در انتها بر ضرورت انعکاس رسانه‌ای این خدمات ارزنده و اثر گذار تأکید و خود نیز به آن عمل نمودم در اینکه پس از نماز ظهر، از دو نفر دیگر از عزیزانی که پیش‌تر آمده بودند، روایت جهادشان را ضبط و منتشر کردم: طلبه‌ای غیر ملبس که به امور نازحین سوری می‌پرداخت و موکب‌دار کرجی که شبانه‌روز در آشپزخانه مشغول بود. عصر با همسفران خود به شارع الحمراء واقع در بخش شمالی بیروت رفتیم تا در اولین مقصد به ساختمان ۱۲ طبقه‌ای سر بزنیم که تا چند روز قبل صدها آواره سوری و لبنانی آنجا مستقر بودند و این روزها جز چند خانواده، دیگر کسی در آن نمانده بود؛ ساختمانی سابقا متروک که توسط جهادگران ایرانی تعمیر و برای اسکان آماده‌سازی شده است. مقصد بعدی، چند دقیقه‌ای توقف در کافه و خیابان مشرف به صخرة الروشه در ساحل بود که در مسیر بازگشت به مجمع امام خمینی قرار داشت. غروب به مجمع بازگشتیم و بعد از نماز در حسینه بودیم که دیدم ابو جواد فرزند حاج عادل به جمع ما آمد. وصف وی را روزهای گذشته از دیگر دوستان شنیده بودم و دوست داشتم حتما او را ببینم که خود نزد ما آمد. حال حاج عادل که بود؟ مقام ارشد اطلاعات حزب‌الله و دست راست عماد مغنیه که در جوار سیدهاشم صفی‌الدین به شهادت رسید. در بیش از یک ساعتی که قبل و بعد از شام به گفتگو و پرسش و پاسخ با ابو جواد گذشت، جدی‌ترین مسائل و اطلاعات رد و بدل شد که امکان بازگویی آن نیست اما در آن همه، به همین مهم از قول ابو جواد اشاره می‌کنم که «در جنگ ۳۳ روزه همه امید ما خدا بود و پیروز شدیم اما در جنگ اخیر به تسلیحات خود غره گشتیم و ضربات سختی خوردیم». با ابوالفضل، همان طلبه مشغول به امور نازحین سوری قرار داشتیم آخر شب به کافه‌ای در ضاحیه که به قول او «پاتوق بچه‌های حزب‌الله» است برویم و از این جهت با ابو جواد وداع کردم و آخر شب راهی کافه و داخل در گعده دوستان لبنانی شدیم. روحانی سید و میان‌سالی شمع محفل بود که متوجه شدیم پدر شهید است و اول انقلاب در جوانی چند سالی در قم مشغول تحصیل بود بی‌آنکه جز چند کلمه، چیزی از فارسی یادش مانده باشد. ساعتی به گپ و گفت‌های مرسوم طرفینی گذشت و به طور خاص دقایقی برای‌شان از فضای سیاسی ایران و موانع عملیات وعده صادق گفتم که ناگفته می‌دانستم سؤال‌شان است. نیمه شب به مجمع بازگشتیم و سر بر بالین گذاشتیم. احمد قدیری ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ @GhadiriNetwork