✅خطبه اى زیبا ازامام علی(علیه السلام):
✍خدا را سپاس ، در حالى كه نه از رحمت او نوميدم ، نه از نعمتش بى بهره ام و نه از آمرزش او مأيوسم و نه از پرستش او سر بر تافته ام . خداوندى ، كه رحمت او همواره برجاست و نعمتش را زوال نباشد و دنيا سرايى است ، كه ناپايدارى مقدر اوست . مردمش از آنجا رخت برخواهند بست . هم شيرين و گواراست و هم سبز و خرّم . خواستاران خود را زود مى يابد و مى ربايد. هركه در او بنگرد، دلش را مى فريبد. پس هر توشه نيكو، كه ميسّر است ، برگيريد و قدم به راه سفر نهيد. در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است مخواهيد و بيش از آنچه به شما داده است طلب مكنيد.
📚نهج البلاغه،خطبه ۴۵
┄┅┅❅💠❅┅┅
🔅#پندانه
✍️ به قضاوت مردم اعتنا نکنید
🔸جوانی تصمیم گرفت از دختر موردپسندش خواستگاری کند، اما قبل از اقدام به این کار، از مردم درمورد آن دخـتر جـویای معلومات شــد.
🔹مردم چنـیـن جـواب دادنـد:
ایـن دخـتـر بـدنـام، بیادب، بدخـو و خـشـن اسـت.
🔸آن شـخـص از تـصـمـیـم خود منـصـرف شـد، بـه خـانـه برگشـت و در مـسیر راه با شـیـخ کهـنسالی روبهرو شد.
🔹شـیخ پرسید:
فرزندم چه شده؟ چرا اینقدر پریشان و گرفتهای؟
🔸آن شخص قـصـه را از اول تا آخـر برای شیـخ بیان نـمـود.
🔹شیخ گفت:
بـیا فرزندم من یکی از دخترانم را به عقد تو درمیآورم، اما قبل از آن برو و از مردم درباره دخترانم پرسوجو کـن.
🔸شخـص رفت و از مردم محـل درمورد دختران شیخ سؤال کرد و دوباره به نزد شیخ آمد.
🔹شیخ از آن جوان پرسـید:
مردم چه گفتـند؟
🔸جوان پاسخ داد:
مردم گفتند دختران شیخ، بسیار بداخـلاق، بـیادب، بیحیا، فاسق و بیبندوبارند.
🔹شیخ گفت:
با من به خـانه بیا!
🔸وقتی آن شخص به خانه شیخ رفت، بهجز یک پیرزن، کسی را ندید و آن پیرزن، همسر شیخ بود که بهخاطر عقیم و نازابودنـش هیچ فرزندی به دنیا نیاورده بود.
🔹زمانی که آن شخص از دیدن این حالت شوکه شد، شیخ به او گفت:
فرزندم! مردم به هیچکسی رحم نمیکنند و دانسته یا ندانسته در حق دیگران هرچه و هر قِسمی که خواستند حکم میکنند.
💢به قضاوت مردم اعتنا نکنید؛ چون آنها به حرفزدن و قضاوتکردن پشتسر دیگران، عادت کردهاند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 تصاویری از حادثه تروریستی حرم شاهچراغ
یادی کنیم ازشهیدگرامی
محمدرفیع درفروردین 1340 دربهابادودرخانواده ای مذهبی ومتدین دیده به جهان گشودوی از همان اوان طفولیت، دستهای لطیفش را با زخم خار و رنج کار آشنا کرد. صبورانه به یاری پدر شتافت و هر بامداد تا شامگاه در محیط کار، یار و مددکار او بود.محمد پس از قریب سه سال خدمت در جهادسازندگی، در تاریخ 14/1/61 به عضویت سپاه درآمده و به جمع سبزپوشان انقلاب اسلامی میپیوندد. وی در مسئولیتهای مختلفی در سپاه پاسداران استان یزد و تیپ الغدیر فعالیت نمود و آخرین مسئولیت وی معاونت لجستیک تیپ الغدیر (مسئول تدارکات)بود.سرانجام این سرباز فداکار سپاه اسلام، در تاریخ 1/11/65 به همراه تنی چند از فرماندهان تیپ الغدیر، در کربلای شلمچه به شهادت رسید. دو فرزند به نامهای فاطمه 3 ساله و زهرای 1 ساله، یادگاران این عزیز سفر کرده در هنگام شهادت است.