امروز ما خانمهای غساله نمیریم سازمان ، از طرف شهرداری ما رو دعوت کردن و برامون جشن گرفتن بمناسبت روز زن ،البته این جشن واسه تمام بانوان شاغل در شهرداری و ارگانهای تحت نظر شهرداری هست ، اومدیم در شهرداری که بریم سالن جشن ، سازمان هم هماهنگ کرده که ما بتونیم توی این جشن شرکت کنیم 😍 ، دوستان دیگه امروز بجای ما توی سازمان هستند و کار غسل و کفن اموات رو انجام میدن ☺️

خداییش هیچ جای دنیا مسئولانی به خوبی مسئولان ما نداره 🌷ما اصلا امیدی نداشتیم بتونیم تو این جشن شرکت کنیم ، چون کار ما تعطیلی نداره، این جشن هم صبح تا ظهر بود و دقیقا ساعتی بود که ما سرکار بودیم ،خدا خیرشون بده که بفکر ما هستند

دختر خوشکلم ، مهسا گلی هم امروز همرامه😊🌷❤️

اتوبوسمون اومد، بریم امروز رو دور از محیط کار یه کم خوش بگذرونیم😊🌷

بفرمایید چایی نبات ، راستش یدونه کم بود ،، دوتا برداشتم 😊

با اینکه امروز نرفتم سازمان ولی دلم تو دل نیس، میگم نکنه ما نیستیم ، دوستانی که اونجا هستن و کار مارو انجام میدن اذیت بشن ، نکنه مردم الاف بشن اذیت بشن ، نمیدونم چرا نمیتونم امروز رو بیخیال کار بشم

پایان مراسم و تقدیر و تشکر از بانوان شهرداری یزد، با حضور معاونین شهردار و ریاست محترم سازمان آرامستان 😊

😊🌷

خداحافظ مهریز🤚

با دوستان توی سازمان تماس گرفتم ، امروز ۶ تا متوفی داشتن خیلی خسته شده بودن ، بالاخره زیاد کار نکرده بودن براشون یکم سخت بوده ولی در کل امروزشون به خوبی تموم شده بود ، دستشون درد نکنه که قبول زحمت کردن و این فرصت رو برای ما فراهم کردن که بتونیم امروز رو خوش بگذرونیم😊🌷