eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
اینجا از لشکری خط شکن گفته میشود از دلاوران لشکر ویژه ۲۵ کربلاااا... از گمنامان چادرنشینان خاکی هفت تپه .‌‌.. 👤ارتباط با ادمین کانال . ارسال مطالب ، عکس فیلم و خاطرات و ..‌. @ahmadiatouei
مشاهده در ایتا
دانلود
✈️ . ▫️ / پدر شهید گرجی پور (بهشهر): من و فرزندم عباس علی در جبهه دهلران با هم هم رزم بودیم. یک روز من بیرون چادر روی تپه ای تنها نشسته بودم که دیدم دو نفر با موتور به سرعت به طرف من می آیند. ایستادم تا ببینم چه کسی به سمت من می آید. از بس چهره آنها را خاک گرفته بود قابل شناسایی نبودند. راننده موتور را شناختم. پسرم عباس علی بود. اما ترک او را نشناختم. چون چهره او شدیدا از گرد و غبار پوشیده بود .کنار من ترمز زد دیدم شهید نورعلی نقدی می باشد. گفتم: چرا اینقدر گرد و خاکی هستید؟ پسرم گفت: از بس هواپیماهای عراقی بمباران می کردند اینطوری شدیم و در مسیر برگشت به سختی از دست آنها نجات پیدا کردیم. بعد عباس علی گفت: بابا هواپیمای عراقی ره موشک جا بزومی (ما یک هواپیمای عراقی را با موشکمان زدیم)... که با شنیدن این حرف پسرم بسیار خوشحال شدم و از خدای بزرگ به خاطر دادن چنین فرزندی تشکر کردم. . 💠 @hafttapeh
🏷 . ▫️ شهید حبیب اله آذری.بچه‌ی فریدونکنار بود.بیش از ۴۰ ماه تا زمان شهادتش تو جبهه ها بود و ده مرتبه مجروح شد و دی ماه ۱۳۶۵ تو شلمچه بشهادت رسید . ‌. ✨ // مادر شهید : روزی پدرش در سن 15 یا 16 سالگی بود که برایش کفش و کاپشن نو خرید هیچوقت آن را نپوشید و می گفت دوستان من لباس نو ندارند من هم نمی تونم اینارو بپوشم.شب قبل از شهادتش خواب دیدم که حبیب کفن پوشیده است و آمد پیش من و می خندد بهش گفتم این چیه تنته پسر؟ عصبی شدم . گفت مادر این بهترین لباسی است که در تن من است مثل زمانی که در تظاهرات در جلوی صف کفن پوش ها شرکت می کردم. ‌. 🟪 @hafttapeh
💢 . ▫️ شهید محمدتقی مظلومی کناری. متولد ۱۳۴۹ فریدونکنار.از سال ۱۳۶۱ تا زمان شهادت ۵ بهمن ۱۳۶۵ دائما در جبهه ها حضور داشت.تک تیرانداز ، آرپی جی زن، فرمانده دسته ، فرمانده گروهان.نترس بود و شجاع.چندین بار در جبهه ها مجروح شد.یکبار در تاریخ 16/6/64 در منطقه مریوان از ناحیه چشم راست و 21/11/64 در منطقه فاو و عملیات والفجر 8 از ناحیه دست راست و 4/10/65 در خرمشهر عملیات کربلای 4 از ناحیه پای چپ و دست راست مجروح شد.و در نهایت در سن ۱۶ سالگی در شلمچه بشهادت رسید.و ۱۲ سال بعد پیکرش به خانه بازگشت.🌷🇮🇷🌷 . // پدر : یک روز من دیر به نانوایی رفته بودم و نان به من نرسیده بود و مادر محمد تقی ناراحت شد از این که من نان نگرفتم. من گفتم نان صبح را می خوریم. مادرش از این که نان سرد صبح را بخورد راضی نشد و محمد تقی برای این که به مادرش بگوید که شاکر باشد گفت: در عملیاتی که ما شرکت داشتیم سه شبانه روز به ما غذا نرسید. 2 نفر داخل سنگر بودیم یکی از بچه ها از سنگر بیرون رفت لا به لای ماسه ها گشت تا بالاخره نانی که معلوم نبود از چه وقت آن جا افتاده پیدا کرد و آن را تکان دادیم تا ماسه اش ریخته و بعد خوردیم. به خاطر خوردن آن نان خشک سه، چهار روز دهانمان زخم بود نمی توانستیم چیزی بخوریم. شما باید صبور و بردبار باشید و قدر این نعمت ها را بدانید. . 🟪 @hafttapeh
🏷 . 🔻مازیار گلیج.متولد ۱۳۴۴ تنکابن بود.مخلص بود و بی ادعا...اهل نماز شب بود.بچه های هفت تپه می‌گفتند: ما یادمان نمی آید که یکبار نماز شبش قضا شده باشد.عضو گردان تخریب لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و در شلمچه عملیات کربلای پنج بشهادت رسید و پیکرش بعد ۱۱ سال برگشت. ◽️ // علی آزادی خواه: در هفت تپه واحد تخریب در زیر چادر ها به زندگی جدیدی عادت کرده بودیم ، روزها هواپیماهای دشمن و بمباران، شب ها و آموزش های تخصصی شناسایی .یکی از شب ها شهید مازیار که همراه با گروه آموزش واحد در اکثر برنامه های انفجارات شرکت می کرد با انفجار یک مین چندتانک در نزدیکی های یک درخت ، با صدای انفجار بچه های داخل چادرها را بیدار کرد و همگی با عجله پوتین را پوشیده ، نپوشیده به میدان صبحگاه حاضر شده اند او با تواضع خاص و همانند یک چریک ورزیده در حالی که کوله مخصوص تخریب روی دوشش بود، در مقابل نیروها ایستاد و ضمن خسته نباشید گفت : « مراعفو کنید همه این کارها تمرین نظامی برای آمادگی بیشتر شما می باشد و اگر نه من نوکر و مخلص همه شما هستم و دست همه ی شما را می بوسم.» . 🟪 @hafttapeh
🏷 . // پدر شهید : يك دفعه وقتي از جبهه برگشت، من پوتينش را بردم واكس بزنم، امّا فراموش كردم پول واكسي را بدهم. وقتي برگشتم منزل و پوتينش را ديد، فوري گفت: پولش را دادي بابا؟ تازه يادم افتاد پول آن بنده خدا را ندادم. گفتم: اي واي! يادم رفت. گفت: سريع برو، پول­ش رو بده. تا پول­ش رو ندادي، من اين پوتين را نمي­پوشم.» . 📷 رحمت الله عبدالله پور ( ) ۴ ۱۳۶۵ ...🇮🇷 . 🟪 @hafttapeh
. 🏔 // سر قضیه‌ی کوه «کله قندی» برایم ثابت شد که باید مسئولیت مهمی داشته باشد.قربانی می‌گفت که دوازده روز بود عملیّات اصلی تمام شده و دشمن در محاصره بود. امّا فریدون دست بردار نبود. دوازده شب تمام، پای کوه خوابیده بود تا مطمئن شود دشمن تجدید قوا نکرده و  کاملاً سرکوب شده است.او میگفت: «این بار دیگر فریدون شهید می‌شود. منطقه‌ی کردستان که بازیچه نیست! این بشر این قدر سمج است! ول کن نیست، کوتاه نمی‌آید!» اما بعد از دوازده روز، بزرگترین افتخارات لشکر به دست آمده و فریدون توانسته بود دشمن را کاملاً سرکوب کند! . ▫️ : شهید فریدون بختیاری در سال 1333 در رهنان اصفهان بدنیا اومد. در اوایل کودکی پدر خود را ازدست داد. انقلابی دو آتیشه بود. از جمله کارهای ایشان شرکت در پائین آوردن مجسمه شاه و به آتش کشیدن مراکز فساد بود پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه در آمده و جهت کمک به مردم زاهدان به آنجا رفت. در سال 1360 ازدواج نمود و صاحب سه فرزند شد با شروع جنگ به جبهه شتافت و در عملیاتهای متعدد در لشکر ویژه ۲۵ کربلا رشادتهای زیادی از خود نشان داد و همواره به عنوان فردی شاخص و فرمانده ای با لیاقت زبانزد بود. تا اینکه در عملیات کربلای 5 در اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید. . 📩 از : مسئولان بدانند این ملت حاضرند خود را فدای اسلام و قرآن و انقلاب و آزادی کنند. این ملت مسئول غیر اسلامی نمی خواهد. . 🆔 @hafttapeh
🏷 سیدیحیی ساداتی _ ۱۳۴۷ روستای بالاده #شهادت :۱۳ ۱۳۶۵ (( تاریخ ۱۳۷۴)) . ▪️خواهر شهید : زمانی که کاروان سپاهیان محمد(ص) می خواستند عازم جبهه شودند  سیدیحیی دلش می خواست با آن ها برود از آن جا که پدرم به همراه آن کاروان عازم جبهه بود و مادرم کسالت داشت به او گفتند باید تا برگشتن پدرت صبر کنی او نیز برای جلب رضایت والدین صبر کرد هنگامی که کاروان حضرت مهدی (عج) عازم جبهه بود با والدینش رفتنش را مطرح کرد پدرم گفت : من تازه از جبهه آمدم شما برای چه می خواهی به جبهه بروی ؟  ایشان ناراحت شد و به رختخواب رفتند و از چشمانش اشک سرازیر شد تا این که پدر با اشاره مادر به طرفش رفت  به او گفت بلند شو پسرم  ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم  امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدرو مادر را برای رفتن جلب کرد . . 🩸 🆔 @hafttapeh
🏷 سید محمدتقی هاشمی نسب گرجی ( ) : والفجر هشت / _ 📆 ۱۵ ۱۳۶۵ . ▫️// همسر شهید : وقتي به جبهه اعزام شد، دختر دومم هفده روزه بود.پنج ماه خبری ازش نشد و مرخصی نیامد. زمانی هم که بر‌گشت، دخترم پنج ماهه شده بود. وقتي به اتاق رفت گفت: اين بچه‌ی كيه؟ گفتم: وحيده ست. بعد با تعجب زياد، بغلش کرد و شروع  به بوسيدنش کرد.»    . 🆔 @hafttapeh
🏷 : _ ۱۳۴۳ : _۱۶ ۱۳۶۶ . ▫️ // برادر شهید : یک بار مسجد محل آتش گرفت. هیچ‌کسی حتی آتش‌نشان‌ها هم، به خاطر کپسول گاز وارد مسجد نمی‌شدند. از این‌رو، حشمت خودش را خیس کرد و داخل مسجد شده، کپسول را از بخاری جدا کرد و بیرون آورد. بعد آتش‌نشان‌ها وارد مسجد شدند و آتش را خاموش کردند.» . ▫️ // خواهرش «محرم» می‌گوید: «بعد پس از فتح خرمشهر، آن‌قدر خوشحال بود که سوار موتور شد و بلندگو به دست، به روستاهای مختلف رفت و این خبر خوش را به همه رساند.» . 🆔 @hafttapeh
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 : باباهایشــان را به رخم می‌کشند.! . ▫️ //دو سال پیش دیدار آقا که بودیم( دیدار خصوصی خانواده شهدای مدافع حرم) آخر دیدار آقا فرمودند خانواده شهید عشریه بیان جلو...دختر شهید و بغل کردم و بلند کردم پیش آقا که تقریبا هم قد بشن واسه حرف زدن، آقا گفتند خب دخترم اسمت چیه ؟ گفت : فاطمه معصومه عشریه، آقا فرمودند: به به چه اسم قشنگی. بعد فاطمه برگشت به آقا گفت : آقا میشه عباتو بهم بدی ؟ آقا خندید و گفت : اندازه ت میشه ، اگه میشه بگیر ...فاطمه هم گفت آره میخوامش...خلاصه آقا عباشو داد به دختر شهید.الان فیلم مصاحبه جدیدشون دیدم و بعد دو سال ...ماشاله چقدر بزرگ شدی فاطمه خانم.....پدرت و وجود تو باعث شد من هم آقا رو اون روز زیارت کنم و دست مجروحش رو ببوسم و در آغوش بگیرمش...مدیونتونم( احمدی اتویی) 🎥| به پاسدار ابـراهیـم 📆۲۵ فروردین ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابراهیم عشـریه گرامیباد.🇮🇷🔖شهید ابراهیم عشریه ( اصالتا اهل فیروزکوه و بزرگ شده نکا مازندران) از سال ۷۹ وارد سپاه شد و پس از گذراندن دوره‌های پاسداری به عنوان مربی تاکتیک و دفاع شخصی به خدمت سپاه علویون استان قم درآمد، پاییز سال ۹۴ به سوریه رفت و ۲۴ فروردین ۹۵ در عملیات تک قدرتمند به نیرو‌های تکفیری در جنوب حلب به شهادت رسید. 🆔 @hafttapeh
. 🏷اهل روستای المشیر بود و عضو گردان حمزه لشکر ویژه ۲۵ کربلا.قبل از عمليات والفجر8 برای چندمین بار به جبهه اعزام شد و در همین عملیات براثر اصابت گلوله مستقيم توپ در تاريخ 25/11/64 در جاده فاو-بصره به همراه شهیدان سادات نیا و خانلری، همچون مولايش امام حسين(ع) سرش از بدن جداگرديد و به شهادت رسيد. . 🛑 ای : من تو طویله مشغول دوشیدن گاو بودم. یهو دیدم بلندگوی مسجد خبر شهادت، شهیدی رو اعلام  می کند با ظرف شیر اومدم بیرون، خوب گوش دادم دیدم میگه: رضا شاکری...سست و بی حال شدم؛ شیر از دستم افتاد و و بچه ها مرا گرفتند…آخرین باری که داشت به جبهه می رفت، آمد منزل ما، پدرش نبود مرا از حوض حیاط دوش گرفت و تا ایوان خانه برد و گفت: مادر جان زحمت شیر دادن تو فراموشم نمی شود. ▪️شادی روح همه ی مادران شهدا صلوات . 🆔 @hafttapeh
🇮🇷 . ▫️سید قاسم متولد ۱۳۴۰ زیراب سوادکوه بود. در درگیری‌های گنبدکاووس و بندرترکمن نیز، حضور چشم گیر داشت. مادر میگفت : یکی از روزهای سرد که به منزل آمده بود، احساس کردم که دست و پایش از سرما بی‌حس شده است. ظرف آبی را گرم کردم و هنگام وضو، روی دستانش ریختم. اما دیدم به شدت ناراحت شد و دستش را عقب کشید. گفتم:چرا دستتو عقب میکشی پسرم؟ گفت برادران رزمنده‌ام سرمای جبهه را تحمّل می‌کنند. مگر خون من رنگین‌تر از خون آن‌هاست!؟» . 🆔 @hafttapeh