#یا_مولا_ادرکنی
غمخوارِ تو هستیم، شاید یار تو باشیم
داریم امیدِ اینکه، از انصار تو باشیم
از بدوِ ماهِ غم، میانِ خیمه ات هستیم
با آرزوی اینکه، هیئت دار تو باشیم
وقتِ ورودِ کاروانِ کربلا گفتیم:
بگذار ما گریه کنِ سالار تو باشیم
از روز عاشورای او تبدارِ گودالیم
شاید به عاشورای تو خونبار تو باشیم
بازار کوفه، آبروی عترتت را برد
پس ما عزادارِ سرِ بازار تو باشیم
در ماتمِ شامِ بلا، مُردیم از غیرت
تا جان نثارِ عترتِ اطهار تو باشیم
بزمِ شرابِ دشمنان، آتش به دلها زد
میخواستیم آنروز آتشبار تو باشیم
داغ خرابه، کرد عالم را خرابِ خود
ایکاش میشد، اشک چشمِ زار تو باشیم
تا اربعین، همراه با زینب نوا کردیم
تا همسفر با کاروان سالار تو باشیم
حالا که آمد قافله، در شهر پیغمبر
با روضه های کربلا دلدار تو باشیم
گفتی که یا جدا، شبانه روز میگِریم
بگذار ما هم تا ابد همکار تو باشیم
وقتی ندای یالثاراتِ تو میآید
رخصت بده در صحنه، هم پیکار تو باشیم
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_الحسن_و_الحسین_ادرکنی
ایکه عفوت را ز بیداران نمیداری دریغ
بخششت را از گنه کاران نمیداری دریغ
گریه کم میآورد از عفوِ بی اندازه اَت
رحمتت را از گرفتاران نمیداری دریغ
تو کریمی و رحیمی و غفوری و رئوف
تشنگانِ عشق را، باران نمیداری دریغ
ما خمارانِ میِ نابیم و چون مستت شویم
باده را از دستِ میخواران نمیداری دریغ
باده ی نابِ میِ عشقِ حسن درمانِ ماست
درد و درمان را ز بیماران نمیداری دریغ
چِلّه ی اشکِ حسینی، میدهد عطرِ حسن
اشک را از اربعین داران نمیداری دریغ
سینه زن های حسینند، یارهای مجتبی
این سعادت را تو از یاران نمیداری دریغ
آنقدر گِرییم از داغِ حسن، تا جان دهیم
این عطا را از عزاداران نمیداری دریغ
هر که گِرید بر حسن، گریان نگردد روز حشر
لطفِ زهرا را ز غمخواران نمیداری دریغ
سینه زن های حسن، کرب و بلایی میشوند
این وفا را از علمداران نمیداری دریغ
حنجرِ پاره، عزادارِ جگر پاره شده
ایدل از فریادِ خونباران نمیداری دریغ
مادری دارد نوا، گاهی حسن گاهی حسین
ایخدا قهرت، ز خونخواران نمیداری دریغ
انتقامِ هر دو با مهدی میسر میشود
یارب این حق را ز حقداران نمیداری دریغ
#یا_رب_الحسن_و_الحسین_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دست و پا گیرم و قلبم، نفسِ آه ندارد
دردِ سر سازم و پایم رمقِ راه ندارد
همنشینِ شبِ تارم، سحرم ماه ندارد
یوسفِ گم شده اَم، جز دلِ من چاه ندارد
آنقدَر گریه کنم، یوسفِ من از سفر آید
آنقدَر ناله کنم، تا به سراغم پدر آید
شِبه زهرایم و خصمم به رویم، پنجه کشیده
خویش را میکِشم از درد، به این قدّ خمیده
مثلِ من، هیچ کسی طعمِ اسیری نچشیده
آن یتیمم که کسی، همچو من آزار ندیده
کار دستِ همه داده بدنم، بسکه شکسته
پدرا! دختِ یتیمت سرِ راهِ تو نشسته
خواب دیدم که به دیدار من اینجا، به سر آیی
در خراباتِ خرابه، تو به وقتِ سحر آیی
دانم از این سرِ مو کنده ی من، دیده تر آیی
جای سیلی چو به رویم نگری، خونجگر آیی
جای آن دستِ نوازشگرِ تو، مُشت چشیدم
من به این قافله با پا نه، که با زجر رسیدم
آمدی ای سرِ پر خون؟ چه سری! عیب ندارد
جز سری، از تو نمانده اثری! عیب ندارد
گر نداری ز یتیمَت خبری، عیب ندارد
نیمه جان دخترِ خود را ببَری، عیب ندارد
راستی! داشت مرا زجر، دلِ شب خفه میکرد
گر نمیدید مرا مادرِ زینب، خفه میکرد
هیچکس یارِ یتیمِ تو نشد، در شب صحرا
ناگهان قسمتِ من شد، بغلِ حضرت زهرا
او نشان داد پس از بوسه بمن، باقیِ رَه را
او نشان داد بمن بر سرِ نِی، جلوه ی مه را
بعد از آن، رَاسِ تو در بزمِ عدو جلوه گری کرد
قاریِ تشت نشین، دفع ز ما هر خطری کرد
خواهرم داشت در آن همهمه میمرد، ز تهمت
دخترت داشت به پیشِ همه میمرد، ز تهمت
داشت ناموسِ تو و فاطمه میمرد، ز تهمت
عمه هم داشت در آن واهمه میمرد، ز تهمت
خیزران را به لبِ خویش خریدی، به چه قیمت؟
که نگوید ز کنیزی سخنی، دشمنِ عصمت
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
ما در میان مردم دنیا وسیله ایم
از برترین نژاد و کیان و قبیله ایم
نوباوگانِ نسلِ بزرگ و جلیله ایم
ما نور چشمِ حضرتِ بانو عقیله ایم
شاگرد مکتب حرم پاک زینبیم
رزمندگانِ زُبده و چالاک زینبیم
ما را برای کرب و بلا، داور آفرید
یعنی برای یاریِ دین، یاور آفرید
بهرِ حسینِ خویش، دوتا لشکر آفرید
در دامنِ بزرگترین مادر آفرید
مادر، چقدر زحمت ما را کشیده است
از روز حمل، محنت ما را کشیده است
از ابتدا بیاد خدا، داده شیرمان
با ذکر شاه کرب و بلا، کرده سیرمان
او پروَرانده است، شجاع و دلیرمان
با اقتدار، خوانده خودش: بچه شیرمان
فرزندآوری، همه مرهون زینب است
کرب و بلا، به فاطمه مدیون زینب است
زینب بنا گذاشت، میانِ قدیمیان
نسل آوری، که اُسوه شود بر بسیجیان
مائیم تا قیامِ قیامت، حسینیان
نسلی که صف زنند، علیهِ یزیدیان
سر پیشِ ظلم و جور، به پایین نیاوریم
زیرا که نسلِ حیدر و نجلِ پیمبریم
بابا بزرگمان علی، مولای هَل اَتاست
مادر بزرگِ ماست، که زهرای هَل اَتاست
دایی بزرگمان حسن، آقای هَل اَتاست
دایی حسینمان، گُلِ رعنای هَل اَتاست
حمزه عمو و جعفر طیار، جدّ ما
عباس شد، مربیِ ما سرفرازها
درس از معارف نبوی برده ایم ما
ارث از مَعالمِ علوی برده ایم ما
فیض از کلاسِ مجتبوی برده ایم ما
بهره ز شیوه ی وَلَوی برده ایم ما
ما رزم دیده های علی اکبرِ حسین
هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین
ای سَرورِ تمامیِ آزادگان حسین
بفرست جانِ فاطمه، مِیدانمان حسین
ما را قبول کن ز شهیدانمان حسین
هرگز نمیدهیم به دشمن، اَمان حسین
مادر، در انتظارِ قبولِ نگاهِ توست
شرمنده از دو هدیه ی خود، بر سپاهِ توست
حالا که ما، بنامِ تو آغاز کرده ایم
با اسمِ رمزِ فاطمه، اعجاز کرده ایم
بنگر ترا چگونه سرافراز کرده ایم
در زیر تیغ، عشقِ تو اِبراز کرده ایم
کُشتیم عده ای ز دلیرانِ کوفه را
اینک پِیِ وداعِ شهیدانِ خود بیا
مادر اگر ز خیمه نیامد، غمت مباد
شرمنده است، هدیه ی خواهر کمَت مباد
خوشحال شو ز رفتنِ ما، ماتمت مباد
او طالب است، رنجِشی از این دمَت مباد
حالا پیمبر است که ما را بغل گرفت
زهرای اطهر است که ما را بغل گرفت
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهما_السلام
عبدُاللَّهَم من، عاشقِ آگاهِ مولا
تاقت ندارم بشنوم من، آهِ مولا
تیرِ سه شعبه خواهم و تیغِ بُرنده
تا زود گردم کشته ی درگاهِ مولا
بگذار ای عمه، عمو را یار باشم
بگذار سر اُفتَد، به روی ماهِ مولا
من بیم از کشته شدن هرگز ندارم
خواهم شَوَم امروز خود خونخواهِ مولا
بهتر که بعد از کشتنِ مولای مظلوم
دیگر نباشد زنده عبداللهِ مولا
یا عَمَّتی بگذَر ز من، دستم رها کن
ممنونِ لطفت میشود، وَاللهِ مولا
دستی که از دستانِ زینب در بیاید
دانم جدا گردد، ولی در راهِ مولا
ای عمه بنگر، نیزه ها دارند بدجور
قصدِ تهاجم بر جلال و جاهِ مولا
خواهند اینان آبرویش را بریزند
ترسم کنون، خونِ گلویش را بریزند
یارب مدد کن تا شوم یارِ عمویم
در لحظه های سخت و دشوارِ عمویم
این دست را پس من برای کِی بخواهم
حالا سپر خواهد، منم یارِ عمویم
سرعت بده بر پای من تا مَقتلِ او
مهلت بده، گَردم مددکارِ عمویم
گر لحظه ای دیر از پسِ کارش برآیم
ترسم بسازد حرمله کارِ عمویم
سرنیزه ها دارند، قلبش را نشانه
افتاده با اَخنَس، سروکارِ عمویم
این چکمه پوشانِ زنازاده، چه خواهند؟!
از جسمِ نیمه جانِ خونبارِ عمویم
هر نیزه ای دارید، سوی من ببارید
تا من شوم نائل، به دیدارِ عمویم
این دست، این سر، این گلو، این پیکرِ من
پس دست بردارید از کارِ عمویم
آه ای عموجان، من فدای حنجر تو
چون چشمه، خون میریزد از روی و سر تو
به به چه زیبا شد، که دستِ من جدا شد
همچون عمو عباس، حقِ من اَدا شد
تیرِ سه شعبه، قلبِ من را هم نشان رفت
یک تیر، سوی دو هدف اینک رها شد
حالا تنِ من، دوخته شد با عمویم
پس عبد و مولا شد یکی، ترکِ دوتا شد
دیدی بلوغِ عشقِ من را، عمه جانم!
این یازده ساله، چه با عزت فدا شد
شد خونِ عبدالله و ثارالله، دَرهَم
خونِ سرم، آغشته با خونِ خدا شد
ای وای من با چشمِ خود دیدم، عمویم...
عطشان و خون اَفشان، بزیرِ دست و پا شد
یک چکمه پوش آمد بروی سینه ی او
خنجر به روی حنجرِ مولای ما شد
ای وایِ من، در پیشِ چشمِ مادر ما
شد پشت و رو جسمش، ذبیحاًبالقفا شد
همراهِ مادر آمده، با چشمِ گریان
جدم رسول الله، با موی پریشان
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهما_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
چه بلائی سرت ای نورِ دو عین آمده است
تیربارانِ حسن یاد حسین آمده است
قرعه ی قائله انگار به اسمت زده اند
سنگ، کم آمده از بسکه به جسمت زده اند
سرِ لِه کردنِ جسم تو چه بلوا کردند
عقده ها از پدرت را سرِ تو وا کردند
سینه اَت خُرد شده، بسکه لگدمال شدی
زیرِ این نیزه و شمشیر و سنان، چال شدی
سیزده ساله ی بشکسته تنم، صبر نما
ای شده کشته بجای حسنم، صبر نما
بدن هیچ کسی اینهمه پر چین نشده
هیچکس مثل تو، چون فاطمه گلچین نشده
چو غزالی، گلوی نازکِ تو نحر شده
صحن این دشتِ غم، از خونِ تو یک بحر شده
چه بلوغی قد و بالای تو دارد، گُلِ من
غارتِ گیسوی خونریزِ تو شد قاتلِ من
بس مرا خوانده ای، از آهِ تو بیتاب شدم
تشنه لب مانده ای، از شرمِ لبت آب شدم
ناله ی آخری اَت، لحظه ی افتادنِ تو
پیشَت آورد مرا، در دمِ جان دادنِ تو
بغلت میکنم اما ز بغل میریزی
چقدَر از دهن ای مست، عسل میریزی
سوی معراج شدی، در برِ چشمِ ترِ من
جای تو هست همان پیشِ علی اکبرِ من
#روضه_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
تیری که بر گلوی علی جای آب شد
از خونِ او محاسنِ منهم خضاب شد
پنجاه و چند سال ز بدر و حنین رفت
گفتند خونِ خیبر و خندق حساب شد
این طفلِ تشنه لب، سندِ غربت من است
تیری مکید و بر روی دستم بخواب شد
شد پاره پاره مثل فدک، حلقِ نازکش
ذبحی عظیم پاره ی قلب رباب شد
آغوشِ من، اگرچه شده قتلگاه او
لبخند میزند! جگرِ من کباب شد
"لا تُحرِ قَلبی" از طرف خیمه میرسد
گوید سکینه: زَهره ی قلبم مذاب شد
گوید رقیه: بند دلم پاره شد بیا...
ای نازنین برادرِ من، وقت خواب شد
اما ز پشت خیمه کسی گفت: ای رباب...
تعجیل کن، که روی علی در نقاب شد
یک عده نیزه دار، به دنبال غارتند
بشتاب که، مزارِ علی هم خراب شد
بر نیزه، راسِ کودک شش ماهه جا نشد
زینب که دید، در دل او انقلاب شد
بر سر زنان، تمام زنان جیغ میکشند
زهرا شنید و خونجگرش بوتراب شد
سرها به نیزه رفت و بدنها بخاک ماند
با اینکه دفن کشته ی اهل عذاب شد
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چه حال و روز عجیبی، گذشت بر تو حسین جان
که همچو بازِ شکاری، تو آمدی سوی میدان
علی مقابل چشمِ تو پاره پاره بدن بود
میان گرد و غباری تنِ جوان تو پنهان
در آن زمان که به زانو، کشیده ای بدنت را
کنار پیکر اکبر، امان ز حال پریشان
در احتضار، علی میکشید پا به زمین و
نفس نفس زدنش در شماره بود فراوان
ز لَخته خونِ گلویش، دلت به تاب و تب افتاد
فغان کشیدی و گفتی: خدا کند ندهد جان
صدا زدی وَلَدی! خواهرم رسیده کنارت
ز جا بخیر و ببر عمه را ز دیده ی عدوان
مَخواب راحت علی جان! حرم پناه ندارد
مرو که بعدِ تو دنیا، چه جای ماندنِ یاران؟
مَبند دیده بُنَیَّ، سخن بگو دمِ آخر
پس از تو چون رود عباس، وای بر دل طفلان
اگر که چشمِ عمو را سپاه دور ببیند
که رحم میکند آندم بدون تو به یتیمان
خدا کند نرود معجری ز حمله به غارت
خدا کند نشود هجمه ای به خیمه ی نسوان
صدای هلهله ها را مگر نمی شنوی که...
تمامِ جبهه شده پر ز پایکوبیِ آنان؟!
اگر به خیمه هجومی شود پس از تو و عباس
نَه گاهواره بماند، نَه زیوری ز عزیزان
پس از شهادتِ یاران، نَه محرمی نَه پناهی
مگر خدا بکند رحم بر سپاهِ غریبان
اَمان ز حالِ رباب و اَمان ز حالِ سکینه
که خاک بر سر دنیا پس از عروجِ شهیدان
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
#غزل_حماسی_و_انقلابی_در_تبیین_اوضاع_روز
ما که جان، در یاریِ خونِ خدا خواهیم داد
دستِ سازش با یزیدیها، کجا خواهیم داد؟!
تا دِژِ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة، داریم از حسین...
کِی دگر لبخند، بر اهلِ جفا خواهیم داد
ضدِّ استکبار بودن، افتخاری زینبی است
شیوهی دختِ علی را، نشرها خواهیم داد
بینیِ پُر بادِ استکبار، زیرِ پای ماست
درسِ عبرت، بر جهانِ ظلم را خواهیم داد
عالَمی بیدار شد، وَز حق کُشی بیزار شد
با همین خیزِش، جوابِ آمریکا خواهیم داد
غَزّه را، گَر بمبهای صهیونیست آتش زند
پاسخش، با روضههای کربلا خواهیم داد
عزَّتِ ایرانِ اسلامی، به احکامِ خداست
چون سلیمانی به میدان، اِعتنا خواهیم داد
چون شهیدِ خدمت از قرآن حمایت میکنيم
مجلسِ بینالملل را هم، صفا خواهیم داد
دَم اگر از خطبهی نهجالبلاغه میزنیم
چون شهیدان، در عمل آنرا بها خواهیم داد
ما جوابِ چالشِ تحمیلیِ حذفِ حجاب
با نخی از چادرِ خَیرُالنِّسا خواهیم داد
ما جوانان را، ز دانشگاهِ دین خط میدهیم
حوزه را، سوی علی اکبر صَلا خواهیم داد
نوجوانان را، به گُلهای حسن خو دادهایم
دستِ هر یک، پرچمِ سبزِ رضا خواهیم داد
پرچمِ این مملکت، در دستِ مولانا رضاست
روز و شب تعظیم، بر گنبد طلا خواهیم داد
خِطّهی یارِ خراسانی است، ایرانِ حسین
جان و مال و آبرو را، خونبها خواهیم داد
عزّتِ اَقوامِ ایرانی است، از حبِّ علی
پنج نوبت نامِ او، سَر هر کجا خواهیم داد
راهِ ما، تحتِ تَوَلّای اِمامِین است و بس
در اطاعت از ولایت، کشتهها خواهیم داد
ما علمداری چنان، عباس داریم ای جهان!
هستیِ خود را به عشقَش، از وفا خواهیم داد
تا اَبَاالفضل است خود، میر و علمدارِ حرم
درس عبرتها، به شمرِ بیحیا خواهیم داد
از اَمان نامه، سرِ کوهِ ادب، پائین فتاد
ای زبانم لال، روی خاکها، از زین فتاد
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
#غزل_حماسی_و_انقلابی_در_تبیین_اوضاع_روز
تیر ۱۴۰۳/محرم ۱۴۴۶
@hajmahmoodzholideh
#یا_اباالفضل_العباس_علیه_السلام_ادرکنی
سلامِ ما به علمدار کربلا عباس
درودِ ما به سپهدار نینوا عباس
سلامِ عالم و آدم، هماره تا خاتم
به نور چشم همه آل مصطفا عباس
فقیهِ آل علی، عبد صالح سبحان
مطیعِ محض ولایت ز ابتدا عباس
فرشتگانِ مقرب نه،،، زُمره ی شهدا
بَرند حسرتِ والاییِ ترا عباس
به شرق و غربِ فلک، بالهای گسترده
بجای دست عطا کرده اَت خدا عباس
مقامِ شامخِ بابُ الحوائجی داری
به دستهای قطیعِ گره گشا عباس
ادب ز محضر تو کسب فیض ها کرده
تو شهره ای به علمدار باوفا عباس
به افتخار برَد اسمِ پُر مُسمّایت
هنوز، زینب کبری به هر کجا عباس
تویی که پشت و پناه حسینِ زهرایی
تویی به کرب و بلا حامیِ وِلا عباس
شجاعتِ تو زبانزد، که اَشجَعُ النّاسی
تویی که ماه بنی هاشمی اَلا عباس
که گفته حرف امان نامه را به محضر تو؟
که برده آبرویت را به خیمه ها عباس
تو آبروی دو دنیایی، یا ابوفاضل
عزیزِ اُمِ بنین! یابنَ مرتضا عباس
□ □ □
بلند قامتِ لشکر! بلند همتِ عشق!
مباد قدّ رشیدت شود دوتا عباس!
ز صدرِ زین نکند اقتدارِ تو اُفتد
زمین، نَه جای تو هست ای شهِ سخا عباس
امیدِ اهل حرم را تو ناامید مکن
صدای العطش آید بگوش ما عباس
چه شد که اَبروی پیوسته اَت، ز هم پاشید
چه شد که بی رمق افتاده ای ز پا عباس
اگر که قصه ی شقُّ القمر شده تکرار
زدند بر سرِ تو ضربه بی هوا عباس
نشسته تیر به چشمانِ نافذت، ای وای
شکسته شد کمرِ حجت خدا عباس
رسیده مادرِ ارباب در برت، برخیز!
که گفتی از تَهِ دل، ذکرِ یااخا عباس
#یا_اباالفضل_العباس_علیه_السلام_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد
گفته بودم مشکها می آورم اما نشد
خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم
تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد
خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را
تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد
خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم
تا نگوید وای من از معجرم اما نشد
جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من...
خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد
چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند
خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد
خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام
گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد
اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام
خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد
خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من
تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد
دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت
کاش میشد انتقامِ، مادرم اما نشد
کاش میشد از سرِ نیزه نبینم بارها
تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد
تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند
خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_شب_عاشورا
مرد قیام از خلوت شب جا نمی ماند
عبد خدا از سفره ی نجوا نمی ماند
امشب که مهلت داده ما را در مناجاتش
دور از ملاقاتش دل شیدا نمی ماند
من عاشق صوم و صلاتم، عاشق قرآن
از ما کسی در پشت این درها نمی ماند
دین خدا حالا که جانِ تازه میخواهد
پس جانِ ما دیگر در این تن ها نمیماند
باید کنون بار سفر بست ای همه عشاق
اهل لقاءالله در دنیا نمی ماند
هر کس که میخواهد،، بماند در کنار ما
مهلت برای فرصت فردا نمی ماند
امشب شهادتنامه عشاق امضا شد
این صفحه های سرخ بی امضا نمی ماند
ما لشکر زهرائیانِ کربلا هستیم
فردا کسی از لشکر زهرا نمی ماند
مردانِ ما جمله شهیدان خدا هستند
جز سید سجاد کس از ما نمی ماند
زنهای ما بعد از شما گردند اَسیرالله
سالم سَری، از جمعِ این زنها نمی ماند
غارت شود اینجا تمام خیمه های ما
بر گوشِ طفلان گوشوار اینجا نمی ماند
دستانِ سیلی باز گردد، بعدِ عباسم
هرگز گلِ یاسی ز سیلی جا نمی ماند
دست همه اهل حرم را ریسمان بندند
دیگر برای کودکانم نا نمی ماند
این خارها را از زمین باید بگیرم من
دیگر برای طفل، دست و پا نمی ماند
#روضه_شب_عاشورا
@hajmahmoodzholideh