eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل، عاطفه اَش غرقِ آه شد هر جا رسید، کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادرِ سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچکترین، بزرگِ حرم شد ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله ی زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بی هوا یافاطمه که گفت، چَکی خورد بی هوا هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنُفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از اِهانتِ زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از مُشتِ محکمی، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله لُکنَت گرفته بود برگشته بود لهجه ی، بابایی گفتنَش داداشی اَش کجاست، به لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و خوش زبانیِ لالایی اَش پَرید در آخرِ مسیر، شد از یک نظاره شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو درد دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش، ز همان بوسه بسته شد @hajmahmoodzholideh
ای شاه دین که شاهرگت زیر تیغ رفت تا آسمان ز آل تو فریاد جیغ رفت این سر، سری نبود که بر نیزه ها شود این حنجری نبود که بر نیزه ها شود بر شاخه ی درخت که جای سر تو نیست در دیر راهبان که سرای سر تو نیست راس ترا چگونه به خورجین گذاشتند یا در تنور خولیِ بی دین گذاشتند گاهی به زیر پای ستوران سرت فتاد گاهی به دست نحسِ جهودان سرت فتاد □ □ □ حالا میان تشت طلا جلوه کرده ای در بزم شومِ شام بلا جلوه کرده ای بزم شراب، جای تو و عترتت نبود این جشنها سزای تو و عترتت نبود آن ظلم ها که کوفه بما کرد بس نبود؟ ما را بنام خارجی آورد بس نبود؟ حالا میان خنده ی مستانِ بی نماز ما دست بسته ایم و زبان یزید باز بد زخمه ای به تاب و تبت میزند یزید با چوب خیزران به لبت میزند یزید با آستینِ پاره و بی معجر و نقاب ناموسِ تو به لفظ کنیزی شده خطاب کاری بکن برای دفاع از یتیم خود دانم که حفظ میکنی آخر حریم خود قرآن بخوان که آبروی کاروان تویی تنها پناه قافله ی بانوان تویی قرآن بخوان که ناله ی زهرا رسد بگوش فریاد نازدانه ات آقا رسد بگوش رحمی به حالِ این دلِ از غم کباب کن آقا ترحمی به نگاه ریاب کن @hajmahmoodzholideh
بگوش دل رسد این نغمه بر ما که شد در خاک جبهه شور و غوغا شبی یاران درون خیمه بودند همه آهنگ حمله می سرودند که فرمان آمد ای یاران بیایید برای حمله ای آماده باشید به سر دوران هجر و رنج آمد زمان کربلای پنج آمد همه با اشک شوق و روی خندان شدند آمادة دیدار جانان عجب شوری درون خیمه ها بود که ذکر حضرت زهرا بپا بود یکی می گفت یا رب کن عنایت دهم این جان ناقابل برایت ره دشت و ره صحرا بگیرم تقاص سیلیِ زهرا بگیرم یکی می گفت با آوای خسته کجایی مادر پهلو شکسته قسم بر حیدر و بر کودکانت بگیرم انتقام از دشمنانت شب حمله شب معراج یاران شب آزادیِ چابک سواران همه خوشحال و خندان می دویدند تو گویی سوی جانان می دویدند در آن لحظه رخ دلدار دیدند صدای مادرش زهرا شنیدند بیائید ای عزیزانم بیائید شما یاران و فرزندان مایید شما شمع جهان افروز هستید بحق محسنم پیروز هستید @hajmahmoodzholideh
دردی در این دل است که درمان نمی شود داغ عزای کوچه که پایان نمی شود درمانِ دل به زهر هلاهِل شنیده اید دردم به غیر زهر که درمان نمی شود من درد زخم سینة مادر گرفته ام درمان زخم سینه که آسان نمی شود اسرار خویش را به علی هم نگفته ام افشای راز ، یار پریشان نمی شود این غربتی که کرده خدا قسمت حسن دیگر نصیب هیچ مسلمان نمی شود یک یار هم برای سپاهم نمانده است اینسان امام بی سر و سامان نمی شود ایکاش یک جوان علمدار داشتم آه و نوا که لشگر قرآن نمی شود آری سپاه یک نفره لشگر من است همچون حسین یار غریبان نمی شود حتی میان خانه کسی نیست یاورم قاتل که مرهم دل سوزان نمی شود از داغ مادرم جگرم پاره پاره شد این جسم و جان رفته دگر جان نمی شود @hajmahmoodzholideh
رسیده ام که بگویم سلام یاورِ عطشان سلام شاه شهیدان، سلام سرور و سلطان رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان سلام کشته ی بی سر، سلام زاده ی کوثر سلام میوه ی جانِ علی و ختمِ رسولان رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ غریبان نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ گودال نه معجری شده غارت ز بانوان و صغیران نه صورتی شده نیلی، نه حرمله زده سیلی نه تازیانه کسی زد، به کودکان و یتیمان نه کودکی به خرابه، کنار راسِ تو دِق کرد نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان به اقتدار و سلامت رسیده ام ز قیامت رسانده ایم پیامت، قسم بخون شهیدان فقط بسنده به یک جمله میکنم ز فراقت که کاش بود علمدار در کنار اسیران □ □ □ تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران چه شد که تکیه زدی تو، به نیزه های غریبی نشد بجای تو خواهر، شود روانه ی میدان به غیرِ طفلِ صغیرت که روی دست تو جان داد کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان اگرچه پیش پدر، روضه پسر نشود خواند مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت شبهِ پیمبر گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان مگو که یار نمانده، هنوز خواهر تو هست که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد سلیمان @hajmahmoodzholideh
شب جمعه است صدایت نکنم پس چکنم جان و سر را بفدایت نکنم پس چکنم با حسینِ تو مناجات، شود زیباتر در دلِ روضه نوایت نکنم پس چکنم او سرش رفت به نیزه، بدنش عریان شد من سری هدیه برایت نکنم پس چکنم عاقبت خاک مرا کرب و بلا خواهی کرد سینه را کرب و بلایت نکنم پس چکنم مادری گفت شب جمعه، میان گودال گریه بر راس جدایت نکنم پس چکنم خواهری گریه کنان با بدنِ بی سر گفت شکرِ درگاهِ خدایت نکنم پس چکنم دختری ضجه زنان گفت که از کعب نی و غربتِ عمه شکایت نکنم پس چکنم با تنِ پاره ی بی پیرهنی، وقتِ وداع از دلی خسته روایت نکنم پس چکنم همه بر ناقه سوارند بجز دختِ علی یااَخا فکرِ دعایت نکنم پس چکنم بانکِ تکبیر ز رگهای بریده برخاست از رگِ پاره حکایت نکنم پس چکنم محرمان نقشِ زمین، خنده نامحرم سخت اینچنین شرحِ جنایت نکنم پس چکنم تازیانه زدنِ شمرِ لعین جای خودش زین بلا ناله به غایت نکنم پس چکنم گفت مضروبه ی گودال بزیرِ ضربات از یتیمِ تو حمایت نکنم پس چکنم @hajmahmoodzholideh
عشق دنیا مال ماست عطای مولا مال ماست حال عقبا مال ماست دعای زهرا مال ماست کی داره نصیبی که ما از دو دنیارو داریم کی داره سرمایه ای مثل ما، مولا داریم دلبری همیشگی، عزیز زهرارو داریم تازه بعد زندگی شفیعِ فردارو داریم گر مرد میدانی نسل شهیدانی ای دل برو راه قاسم سلیمانی ما اربعینی ها داریم چنین بر لب لبیکَ یاارباب لبیکِ زینب لبیکَ یاارباب لبیکِ یازینب لبیکَ یارباب لبیکِ یازینب ¤ ¤ ¤ نینوا خانه ی ما سوی حرم قبله ی ما کعبه ی شش گوشه ی کرب و بلا کعبه ما ما به دل محبتِ اکبر لیلارو داریم افتخارِ دوستیِ حضرتِ سقارو داریم با امام و شهدا عشقِ دو دنیارو داریم تا که ما بالای سر سایه ی آقارو داریم گر مرد میدانی نسل شهیدانی ای دل برو راه قاسم سلیمانی ما اربعینی ها داریم چنین بر لب لبیکَ یاارباب لبیکِ یازینب لبیکَ یاارباب لبیکِ یازینب لبیکَ یارباب لبیکِ یازینب ¤ ¤ ¤ شبهای جمعه خدا دلم میره کرب و بلا غمِ عالم میریزه تو سینه ی اهل ولا کی داره ندای یابُنَیَّ رو داد میزنه قَتَلوکَ ذَبَحوکَ میگه، فریاد میزنه کی داره مُنتقِمو صدا به امداد میزنه ناله ای حزینه تو عالمِ ایجاد میزنه این ناله ی زهراست از گوشه ی گودال جسمِ حسینِش با مرکب شده پامال شب تا سحر داره این ناله ها بر لب گه یاحسین ذکرِش گه داره یازینب لبیکَ یاحسین لبیکِ یازینب لبیکَ یاحسین لبیکِ یازینب @hajmahmoodzholideh
موکبِ اهلِ بِیتِ شاهِ شهید چون به دروازه مدینه رسید سیدالساجدین به صوتِ بشیر بر اَهالیِ شهر داد سفیر همه آیند سوی دروازه که شده داغِ فاطمه تازه خیمه های عزا بپا گردید شهرِ یثرب چو کربلا گردید زود مردم خبر شدند همه بر سر و سینه میزدند همه بینِ جمعیتی که آشفتند طَرَّقوا طَرَّقوا بهم گفتند اُمِ لیلا رسید و اُمِ بنین ناله کردند با نوای حزین دور تا دورِ زینب کبرا حلقه کردند با همه زنها این تو هستی، عقیله زینبِ ما؟ دختِ زهرا، جلیله زینبِ ما؟ چه بلائی ست بر سر آمده است؟! کاروانت چه مضطر آمده است!؟ ای بقربانِ شور و احساست کو حسینت؟ کجاست عباست؟ اینکه داری به کف در انجمنش نکند هست کهنه پیرهنش بینِ مردم که همهمه افتاد جز علی، ناله ی همه افتاد گفت سجاد با تنی خسته با دلی از فراق، بشکسته: همه ی اهل درد را کشتند همه مردانِ مرد را کشتند خیز از خاکِ قبر، یاجداه خبری دارم از برای تو، آه شد حسینِ تو کشته در گودال زیرِ سمِ ستور شد پامال آنکه جایش بروی سینه توست شهرها دور از مدینه توست دشمنت بسکه بی حیایی کرد بر تنش راهپیمایی کرد تا که سر از تنش جدا کردند تنِ عریان او رها کردند کرد در زیر نیزه ها ماوا شد سرِ غارتِ تنش دعوا آبروی حسین را بردند عترتت را به هر کجا بردند برد دشمن به افتخار و وقار زینبت را به کوچه و بازار حَرّمت را چه بد اسیری برد کوفه تا شام با حقیری برد آستین ها، حجاب زنها شد پرده پاره، نقاب زنها شد وای از کینه ها، به بزم شراب آه از دیده ها، به بزم شراب نه فقط کارِ شام، هیزی بود دردمان تهمتِ کنیزی بود @hajmahmoodzholideh
زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا السلام ای شهدا فاتح کوفه و شام آمده در کرببلا السلام ای شهدا مرقد تو کعبه ی شش گوش خواهر گشته است زینبت برگشته است در میان قبر عباس و حسین سرگشته است زینبت برگشته است کوفه رفتم شام رفتم باز برگشتم حسین ای فدای کربلات من چهل منزل به طفلانت سپر گشتم حسین ای فدای کربلات خیز از جا یا حسین بهر تو مهمان آمده با اسیران آمده خواهر غم پرورت از شام ویران آمده با اسیران آمده زینب سوخته دل آمده از راه سفر خیز و حالم بنگر توشه ام گشته از این راه بلا خون جگر خیز و حالم بنگر کاروان سالار زینب خیز و زینب را ببین آمده در اربعین قد کمان و تازیانه خورده بشکسته جبین آمده در اربعین ای برادر خیز از راه اسارت آمدم من زیارت آمدم قد خمیده از چهل منزل جسارت آمدم من زیارت آمدم بازگشته خواهر تو از اسارت یا حسین یا حبیبی یا حسین اربعین شد کرده ام قصد زیارت یاحسین یا حبیبی یا حسین دسته ی زینب کبری به حرم آمده است لک لبیک حسین با دم وای حسینا به حرم آمده است لک لبیک حسین @hajmahmoodzholideh
هنوز ای پدرجان تنت بر زمین است میان سقیفه سخن اینچنین است که از قومِ ما رهبرِ مسلمین است نه از خانه ی وحی رهبر گزینیم که خود، جانشینِ پیمبر گزینیم ببین چیست، بعد از تو مزد رسالت ز خودکامگان منحرف شد خلافت رها شد ولایت، رها شد امامت ز خط نفاق اینچنین شیطنت شد بجای عدالت، عیان سلطنت شد پس از تو ز عصمت نمانده نشانی ز قرآن و عترت نمانده نشانی ز احکامِ دینت نمانده نشانی به دلهای امت نمانده ترحم به لبهای زهرا نمانده تبسم نه در غم، خدا را توکل نمایند نه فرمانِ ما را تحمل نمایند به تخریب و آتش توسل نمایند ببین چادر خاکی اَم را پدرجان نگاهی، دلِ شاکی اَم را پدرجان فراق تو از سینه آتش فشانده غمی سخت بر جانِ زهرا نشانده علی را به خانه نشینی کشانده چه داغِ عظیمی به زهرا رسیده چه ارثِ غریبی به مولا رسیده نه تنها به کوچه بمن راه بستند که حرمت ز ناموس حیدر شکستند همه عهد و پیمان پس از تو گسستند در خانه‌ی تو به آتش کشیدید به رخسار زهرای تو خش کشیدند فدک را ز دستانِ زهرا ربودند رهِ دشمنی را به سیلی گشودند هجومِ بدی بر حریمت نمودند ز روی تنِ خسته ام رد شدند و تماشاچیان نیز مرتد شدند و نه مانده سلامت دگر روی زهرا نه دنده، نه سینه، نه پهلوی زهرا نه در عافیت مانده بازوی زهرا چگویم که بارم زمین ماند بابا که ثلثی ز نسلم چنین ماند بابا ترا خواندم آندم به قلب غمینی علی را بخواندم به صوت حزینی زدم ناله از درد، فضه خذینی بیا محسنم را ز مسمار کشتند ترا گوئی آنان، دگر بار کشتند زدم دست و پا من اگر زیر این در حسینم زنَد دست و پا زیر خنجر ز سمِ ستوران شود لِه مکرر سرِ او به نیزه، سوی شام عازم اسیری رود زینبم بی محارم @hajmahmoodzholideh
تنها نه اینکه زهر جفا قاتل من است آری هزار درد و بلا قاتل من است غربت تمام عمر، مرا در سکوت برد بی یار بودنم بخدا قاتل من است از یک سپاه، یک نفری هم بجا نماند این بی کسی، به روزِ بلا قاتل من است دشمن همه خواصِ سپاهِ مرا خرید جهلِ خواص در همه جا قاتل من است از بی بصیرتی، به دلم نیش میزدند کج فهمیِ سرانِ سِپا قاتل من است تنها نه خنجری که به رانم فرو نشست زخم زبان، عیان و خفا قاتل من است حتی خودی ترین قُرَبا طعنه اَم زدند الفاظِ زشتی از صلحا قاتل من است با اینهمه، گذشتم از این قومِ بی خِرد در اصل داغِ مادرِ ما قاتل من است عمریست مانده صحنه ی سیلی به چشمِ من آنچه ز کوچه مانده مرا قاتل من است با کس نگفتم از دو طرف ضربه خورده است دیوارِ سخت و دستِ جفا قاتل من است آن گوشوارِ پاره غرورِ مرا شکست دستی که خورد ضربه ی پا قاتل من است چون با هجوم، پهلوی مادر شکسته شد فضه بیای خیرُ نسا قاتل من است فریادهای بانوی پهلو شکسته، در... مسجد میانِ قوم دغا قاتل من است کِی انقلابِ مادرمان بی نتیجه ماند صدیقه چون نشست ز پا قاتل من است مادر بپای غربتِ مولا شهیده شد پرواز مادرِ شهدا قاتل من است @hajmahmoodzholideh