#یا_مولا_ادرکنی
#به_بهانه_ایام_نیمه_شعبان
در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید
با صد امانت، زادهی پیغمبر آید
یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد
بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید
پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست
شاید عبای پارهای بر پیکر آید
وقتی که میگوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم
والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید
صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار
شاید به همراهش، امیر لشکر آید
گریانِ طفلِ تشنهای باشد دمادم
اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید
□ □ □
آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر
با نعرهی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید
ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش
یعنی به لب، با آیههای کوثر آید
آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون
هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید
از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا
با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید
گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام
پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید
در اِعتلای آیهی اَجراً عظیما
هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید
یارانِ بیسر، دور تا دورش قطارند
همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید
ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟
وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید
آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟
آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟
باید برای روزِ موعودش بکوشیم
وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید
باید که در پای رکابش، سر بریزیم
نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید
□ □ □
محشر اگر، اربابِ عالم بیسر آید
خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید
من سالم و بیدرد، در محشر بیایم؟!
آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟!
من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟
روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید!
شرمندهام، بیاضطرار آیم به محشر
آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید
امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم
وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید
مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم
وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید
در دل برای انتقامش، انقلابی است
در انتخابِ ما، همانا انتصابی است
#یا_مولا_ادرکنی
#به_بهانه_ایام_نیمه_شعبان
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
#درد_دل_با_امام_زمان_عج_در_غوغای_فتنه_ها
برای آمدنت، التماس باید کرد
چه گریه ها به کبودیِ یاس باید کرد
برای آمدنت، همنشینِ غمهائیم
تمامِ عمر، پیِ انتقامِ زهرائیم
برای آمدنت، اُمتی شده مظلوم
ز حقِ خویش، چنان مادرت شده محروم
برای آمدنت، جنگ های تحمیلی
نشانده بر رخِ ما، مثلِ مادرت سیلی
برای آمدنت، شِعب ها تحمل شد
و از عنایت تو، خارها همه گُل شد
برای آمدنت، خونِ دل اگر خواهی
ببین که همچو علی، حفر شد ز دل چاهی
برای آمدنت، خونِ صبر جوشیده
امامِِ راحلمان، جامِ زهر نوشیده
برای آمدنت، فتنه ها گذشت از سر
هزار فِرقه مهیا، به جنگِ یک کشور
برای آمدنت، پاره پاره حنجرها
نِگر به صحنِ خیابان، که سوخت پیکرها
برای آمدنت، کشته ها اگر لازم
فدائیِ تو ز فهمیده هاست، تا قاسم
برای آمدنت، جان و سر دهیم آسان
هنوز کشته دهیم، از زُراریِ سلمان
برای آمدنت، لشکری شده مجروح
برای آنکه شود، عقده ی فرج مفتوح
برای آمدنت، جان چه قابل ای بفدات
بپای مقدمِ تو، جان بِضاعتی مُزجات
برای آمدنت رهبرم فراخوانده...
بیا که من به تو گویم، سلام فرمانده
□ □ □
فدای آمدنت، گفته اند آمده ای
هزار و چارصد و سه شد و نیامده ای
بیا که مادرت از پشت در ترا خوانَد
بیا که جدِ غریبت، ز نیزه ها خوانَد
بیا که با تو، به هر دیده نور میآید
صدای قاریِ تان، از تنور میآید
هنوز چادرِ خاکی در انتظار، بیا
هنوز بینِ غلافِ تو ذوالفقار بیا
هنوز حرفِ اسیریِ عمه اَت زینب
میانِ مجلسِ نامحرمان، به شام و حلب
هنوز غصه ی شامِ بلا و هیزی هست
هنوز روضه تشت و غم کنیزی هست
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#مدح_و_مرثیه_حضرت_رقیه_صلوات_الله_علیها
من آن انسیهی حوریه تایم
که زیبا دخترِ خون خدایم
شبیهِ فاطمه در ماجرایم
رقیه، قهرمان کربلایم
به عصمت، سِبقت از مریم گرفتم
که از اوصافِ کوثر، یَم گرفتم
شعاعِ نور زهرا هست، نورم
فراتر از ملَک، برتر ز حورم
چو عمه زینبم، چندان صبورم
که در هر داغ و رنج و غم، شکورم
منم آئینهی، صبراً طَویلا
شُکوهِ، ما رَاَیت اِلّا جَمیلا
چو ابراهیم در آتش خلیلم
چو موسی شاهد نوری جلیلم
چو خضرِ پیر، بر مردم دلیلم
که من، طفلِ برومندِ قتیلم
مُصیبَت را، طریقت میشمارم
مَشیَّت را، حقیقت میشمارم
نه از خیلِ مصائب، عار دارم
که من، با عشقِ دلبر کار دارم
به یاریِ حسین، اِصرار دارم
که از عشقِ پدر، اَسرار دارم
از آنشب که، کنارم مانده بابا
مرا پیرِ طریقت خوانده بابا
در آن ویرانه چون، سُکنا گزیدم
حرم، در قُربِ اَواَدنی خریدم
لبِ لعلی، که از بابا چشیدم
همه معراج، در یکبوسه دیدم
چو طِی کردم معارج، بعد از آن شب
شدم بابُ الحوائج، بعد از آن شب
ز من، اَسرارِ عالم را بپرسید
ستونِ حبلِ محکم را بپرسید
رسیدن تا محرم را بپرسید
غمِ انگشت و خاتم را بپرسید
شَهی که خاکبوسَش، جبرئیل است
برای قطرهی اَشکی، قتیل است
منم اول قتیلِ اشک بابا
به زیرِ چکمهای، تنهای تنها
به قدری گریه کردم بینِ صحرا
که آمد یاریاَم، مظلومه زهرا
ز بسکه از عدو، چَک خورده بودم
تو گویی، زیرِ دستش مرده بودم
شبیهِ مادرم زهرا، خمیده
قدمهایم، به بابایم رسیده
چه دختر، دختری گیسو کشیده
کنارِ راسِ بابا، شد شهیده
اگر صاحب لوای مکتبم من
همه مدیونِ عمه زینبم من
#مدح_و_مرثیه_حضرت_رقیه_صلوات_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
با تو اوقاتِ سحر، خوب آشنایم میکند
نیمهشب انگار، محبوبم صدایم میکند
من غريبه بودم و باور نمیکردم علی
عاشقانه با نگاهی آشنایم میکند
تازهوارد بودم و در خود، غروری داشتم
لیلةالقدرِ تو را دیدم، ندایم میکند
صاحبِ این سفره با لبخند میگوید: بیا
تا بغل وامیکند، مدح و ثنایم میکند
تازه فهمیدم که این ماهِ خدا، ماهِ من است
ماهِ من، مهمانِ احسانِ خدایم میکند
باوجودِ اینکه من، با روسیاهی آمدم
روسفیدم، برقِ چشمِ مرتضایم میکند
بعد از این هر نیمهشب، در میزنم این خانه را
چونکه مولا، ساکنِ ایوان طلایم میکند
دیگر از پایینِ پای مرتضی، کِی میروم
عشقِ او، مستغرقِ آل عبایم میکند
سائلِ شاهِ نجف بودن، عجب حالی دهد
نوکری بهتر ز سلطانی، عطایم میکند
در نجف که میروم، هر بار بابایم علی
از رواقِ حضرت زهرا، صدایم میکند
هرچه فرزندی نکردم، کرد زهرا مادری
در قنوتِ خویش، با نامم دعایم میکند
لطفِ زهرا را چه دیدی، گر شود راضی ز من
با دعای خود، شهیدِ کربلایم میکند
مطمئنم روضهی ارباب تغییرم دهد
گریه بر این بیکفن، اهلِ لِقایم میکند
آری از روضه بَرَد، تا مقتلِ خونم حسین
عاقبت شمرِ زمانه، سر جدایم میکند
□ □ □
بیسرش کردند تا که، راحت عریانش کنند
قتلِ صبرش، کشتهی کرب و بلایم میکند
سَرورم، سر داد، تا غارت نگردد معجری
روضهی معجر، مرا آخر فدایم میکند
گوئیا شمرِ لعین، دنبالِ بانو میدوید
عاقبت این روضهی زینب فنایم میکند
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
چشمۀ آب حیات است مناجات سحر
هر که دارد طلب آب بقا بسم الله
ماهها منتظر ماه مبارک بودیم
آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله
سفرۀ بندگی ماه خدا پهن شده
سفرۀ ماست کنار شهدا بسم الله
دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته
همنشین است خدا با فقرا بسم الله
شد هلال مه دلدار حلالِ همگان
رویت یار حلال است ترا بسم الله
سپر روزه سلاحی است برای مومن
این امانی است ز طوفان بلا بسم الله
دست ابلیس که بسته است امان از این نفس
باید ای نفس کنی ترک جفا بسم الله
یادی از تشنگی روز قیامت باید
باب افطار گشوده است بما بسم الله
میهمانخانۀ ارباب کرم باز شده
ایها الناس ، سوی آل عبا بسم الله
روزه یعنی عطش روضۀ لبهای حسین
هر که دارد طلب خون خدا بسم الله
رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب
هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله
در رکاب پسر فاطمه باید جان داد
هر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
پروردگارِ من که خدای پیمبر است
بخشندهی عطای فراوانِ کوثر است
خیرِ کثیر، عفوِ کثیرش بما رسد
هرچند باز، بنده گنهکارِ مادر است
یارب ببخش، یاریِ زهرا نکردهام
با اینکه این گناه، خطایی مکرر است
با هر زبانِ پُر گِله، فرمود فاطمه:
بالاترین گناه، جدایی ز حیدر است
مادر که گفت: دستِ علی را رها مکن!
باز این غلامِ سر به هوا، جای دیگر است
یاری فقط، به روضه نشستن نمیشود
حفظِ نظام، از همه احکام برتر است
وقتی من از مسیر علی، دور میشوم
چشمانِ فاطمه، ز غمِ هجرِ من تر است
نوکر کنارِ سفره و حق را، اَدا نکرد
ای وای بر کسی که، بسی دور از این در است
آن مادری که گفت به هر ناله: یاعلی
در هر قنوت نیز، دعاگوی نوکر است
برگرد باز ای دلِ غافل، به اصلِ خویش
اصلِ تو، یا شهادت و یا موت احمر است
□ □ □
در بارگاهِ شاه نجف، اعتکاف کن
ایوان طلا، تجلیِ زهرای اطهر است
ماهِ علی است، هدیهی زیبای فاطمه
یعنی تمامِ هیبتِ حیدر، ز کوثر است
صوم و صلات، آینهای از حسینِ اوست
افطار، با سلام به عطشان مطهر است
تطهیر میکنم، دل خود را به کربلا
آغازِ توبه، گریه به ارباب بی سر است
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
بار سنگین گناه، اینهمه رسوایی داشت
من خطا کردم و لطف تو تماشایی داشت
اینهمه کوهِ گنه، بر احدی فاش نشد
دیده از مغفرتِ توست که دریایی داشت
تو بغل واکنی و روی بگردانم من
بنده انگار نه انگار، تمنایی داشت
یاریام کردی و گفتی به دلِ خسته، بیا
سفرهی عفوِ من از بهرِ تو هم جایی داشت
رحمتِ واسعهات آمد و بخشید مرا
یاحسین گفتم و عفوِ تو چه غوغایی داشت
پسر فاطمه شد، منتظرِ آمدنم
آنکه از حرِّ خطاکار پذیرایی داشت
آنکه دستانِ زهیر و وهب و جوون، گرفت
هیبتِ حیدری و جذبهی زهرایی داشت
رهنمون کرد، همه قافله را سوی علی
آنکه در بینِ دو انگشت، تجلایی داشت
خلقت عالم و آدم، به علی ختم شود
از نجف کرب و بلا، جادّه پیمایی داشت
کم شده صبر و قرارم، نجفم را برسان
یاعلی گفتم و خود، حلِّ معمایی داشت
ایدل ایوان نجف بین، چه صفایی دارد
علقمه نیز از آن، جلوهی مولایی داشت
از رخِ حضرت عباس، علی پیدا بود
تیغ اگر تا وسطِ ابروی او جایی داشت
گفت: بیدست، به صورت به زمین افتادم
لطفِ زهراست، که بالین سرم پایی داشت
مادرت آمد و من، اَدرک اَخا سر دادم
چون نشد آب رسانم، بخدا سر دادم
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
جز آستان سحر، ساحتِ نجاتی نیست
به غیر اشک و دعا چشمه ی حیاتی نیست
گناه را به دعا و ثناء میبخشند
که جز دعا و بکا، هیچ التفاتی نیست
اگر که در پیِ خُلقِ خوشی، بدان به یقین
ز اشک و آهِ سحر خوبتر، صفاتی نیست
بجز دلی که شکسته برای مظلومی
میان بنده و مولا، مناسباتی نیست
رسیدنِ به نجف، مقصدِ میانبُرِ ماست
که غیر بوسه بخاکِ علی، حیاتی نیست
شنیده اید حدیثِ "فَمَن یَمُت یَرَنی"
بجز وصال علی، علت مماتی نیست
هزار بار بمیریم، تا به او برسیم
به غیر دیدنِ روی علی، مَناتی نیست
رهِ شهید، لقای حسینِ فاطمه است
که نابتر ز شهادت، دگر وفاتی نیست
برای جلبِ رضای خدا، به کعبه قسم
فراتر از سفرِ کربلا، براتی نیست
میانِ اشکِ عبادات، روضه قیمتی است
از این نمازِ تو، مقبول تر صلاتی نیست
ز خوفِ قَهرِ خدا، گریه بر حسین کنید
وگرنَه قُربِ خدا را مقدماتی نیست
نه من بگویم عزیزم، روایتی است صریح
برای گریه کنِ او محاسباتی نیست
دو نهرِ آب کنارش، ولی به او گفتند:
برای طفلِ تو، یک جرعه از فراتی نیست
تو التماس نکن، حرمله دلش سنگ است
به غیرِ تیرِ سه شعبه، رهِ نجاتی نیست
پس از شهادتِ ارباب، خواهرش میگفت:
چسان سوار شوم، محرمِ بناتی نیست
برای دفنِ تنِ بی سرش، در آن گودال
به غیرِ چند نفر مردم دهاتی نیست
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
دست دعا به درگه لطف خدا خوش است
پرواز روح در ملکوت دعا خوش است
با هر فراز نغمۀ جانسوز نیمه شب
درک وصال در سحری با صفا خوش است
وقت پریدن از قفس تن به بام دوست
با چشم اشکبار نظر بر خدا خوش است
دیدار وجه یار مگر کار هر کس است
این حرفها فقط ز لب هل اتا خوش است
راز و نیاز نیمه شب و درد دل زما
با چاه درد دل ز دل مرتضی خوش است
مردن میان اشک و مناجات کار کیست
این مرگ قبل موت ز مولای ما خوش است
در حق دیگران همه شب تا سحر دعا
بی یاد خود ز حضرت خیر النساء خوش است
نومید از طریق مناجات نیستیم
ذکر و دعا به شیوۀ آل عبا خوش است
قرآن و عترتند همای نجات ما
آیات رحمت از نفس مصطفی خوش است
سوز دعا چو با جگر پاره شد عجین
ذکر خدا خدا ز لب مجتبی خوش است
سالک چو از طریق مناجات رفت دید
نجوای سرخ مثل شه کربلا خوش است
در مکتب تهجد زینب ، محال ، نیست
در هر بلا سرودن قالو بلا خوش است
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
ای خوش آن بنده که هنگام سحر راز کند
با خداوندِ خودش، درد دل ابراز کند
با زبانِ دل اگر خالقِ خود را خواندی
او خدائیست که اِخلاصِ تو اِحراز کند
لب فرو بند، ولی وقتِ گدائی هرگز
سائل آن نیست، گهی قهر و گهی ناز کند
به تهیدستیِ خود، بر درش اِقرار کنیم
بگذاریم که او خوب برانداز کند
هر چه که خواسته ایم، او به دعا داده بما
عاشق آن نیست، که حرف از گِله آغاز کند
ما همان بنده پر عجز و نمک نشناسیم
که فراموش کنیم، اوست که اعجاز کند
بعدِ هر قائله ای، دستِ خدا را دیدیم
اوست، صد قافله دل را همه همساز کند
کار پیچیده شود گرچه به هر فتنه، ولی...
ای بسا فتنه که در خیر، گذر باز کند
ای خوش آن عاشقِ دلداده که در معرکه ها
بسوی قافله ی فاطمه پرواز کند
مرگِ ارباب صفت روزیِ هر کس نشود
یک حسینی، همه را زمزمه پرداز کند
مرهمِ داغِ جوان، یادِ علی اکبرِ اوست
که به هر یاوَلَدی، نعره ای ابراز کند
اگر آنجا مددِ عمه ی سادات نبود
بعدِ اکبر بخدا قبله ی حاجات نبود
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
درد طلب دارم، ولی دارم قصوری
یاران همه رفتند، اَمان از دردِ دوری
من ماندم و یک عدهای اثبات کردند
هستند در عشقت، محبانِ تنوری
از حال خوب دیگران دریابم این را
دارند بعضیها تشرف، با چه شوری
گاهی ترا میبینم و رد میشوم زود
خستهست این دل از ملاقات عبوری
آری ملاقاتی که نشناسم ترا، سخت
شرمنده میسازد مرا با هر حضوری
حاضر تویی، ناظر تویی، شاهد تویی تو
من غایبم، من غافلم، تو در ظهوری
تا چشمِ آلوده مرا، دور از تو سازد
کِی میشود بینم ترا، اصلاً چجوری
گاهی نسیمی میوزد از عطرِ بویت
افسوس، مانع میشود، عجب و غروری
یابن الحسن میگویم، اما با زبانم
بی آنکه باشد در عمل، من را صبوری
تا در میان محفلم، حالِ خوشی هست
چون باز میگردم همان هرمان و کوری
شرم از زمانیکه، به هر هفته دو نوبت
بر صفحهی پروندهام، داری مروری
گاهی خجالت میکشی، از نامهی من
وقتی که دارم از گنه، لوحِ قطوری
با اینهمه باز آبروداری ست، کارت
العفو میگویی بجایم، هر سطوری
□ □ □
تنها پناهی که به من دادی، حسین است
با روضهی جدِ غریبت، جورِ جوری
رَد خور ندارد روضهی اربابِ عریان
وقتی تنِ صدچاکِ او گشته عبوری
جای سمِ مرکب، به صورت هم اثر داشت
وقتی به بابا خیره شد، چشمانِ حوری
پرسید بابا! این چه زخمِ هولناکی است؟
مانند زهرا شد کبود، این روی نوری
منهم به روی گونه جای پنجه دارم
خواباند یک سیلی به گوشم، با چه زوری!
موی سرم را بس کشید، اینسو و آنسو
حالا به سر مانده، دوتا گیسوی سوری
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh