eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
"روشنگری انقلابی" با انفجارِ نور، دلها آشنا شد ظلمت ز ایران رخت بَر بست و فنا شد فجری مبارک، هر کران را در نوَردید کشور سراسر، مهدِ نورِ کبریا شد این نورباران، نهضتِ روح خدا بود نهضت شکوفا گشت و غوغایی بپا شد با غرّشِ الله اکبر های مردم فرمانِ روح الله، فرمانِ خدا شد ماهیّتِ این انقلاب اسلامِ ناب است هر ادّعای دیگری، بادِ هوا شد رفت از میان فرعونِ ایران، مخفیانه اعجازِ موسای زمانه بی عصا شد با مقدمِ روح خدا، ایرانِ زهرا عمری گرفتارِ ستم بود و رها شد دامانِ پاک مادرانِ مرد پرور احیاگرِ نورِ شهیدانِ خدا شد طفلان ِ گهواره، یلانِ صحنه گشتند خاکِ وطن گلگون، چو خاکِ کربلا شد برگشت دین، در سرزمینِ ما دوباره برگشت ایمان، کشورِ ما مالِ ما شد دَه روزه، تاج و تختِ صد ساله فرو ریخت حق آمد و باطل فراری تا کجا شد مستکبرین "فریادِ واحسرت" کشیدند "بیست و دوی بهمن" سرآغازِ ولا شد ایران و ایرانی، دوباره سر برآورد جمهوری اسلامی ایران بپا شد در جنگِ تحمیلی، دفاعی شد مقدس بابِ شهادت با لقاءالله، وا شد از ما،،، جوانان دسته دسته رخت بستند با خونشان فتح و ظفر اما بنا شد فرعونیان وقتی شکستی سخت خوردند رمزِ قبولِ قطعنامه برملا شد جنگِ حسینی، تابعِ صلحِ حسن گشت بر پیکرِ روح خدا جامِ بلا شد □ □ □ پیر جمارانیِ ما رفت و عزا شد یارِ خراسانی، به کشتی ناخدا شد شد دستِ حق از آستین بیرون دوباره سید علی هدیه به ایران، از رضا شد ملت دوباره قدرتی از نو گرفتند امت سراسر پیروِ آن مقتدا شد صدها، هزاران، صدهزاران نقشه، فتنه بر ضدِ او طراحی اما برملا شد میخواستن، برجام گردد جامِ زهرش تیری که از صبر و بصیرت، در خطا شد هر جنگِ سخت و نرم، خنثی شد به تدبیر دین، یاری از فرماندهِ کل قوا شد بسیاری از یارانِ او رفتند از دست تا حقِ مکتب، با سلیمانی ادا شد □ □ □ امروز "هیئت ها" جهادی سخت دارند از انتقامِ سخت، اینهم سهمِ ما شد باید بگیریم انتقامِ کشته ها را آری، زمانِ انتقام از اشقیا شد این است پیغامِ همه خونِ شهیدان در پاسخِ هر شبهه، صد شعبه روا شد باید که تبیین کرد راهِ رفته را، تا... نسلِ جوان داند که ایران کربلا شد ایران، یمن، سوریه، لبنان، غزّه، بغداد یکدست، هم پیمانِ شاهِ نینوا شد از کربلا تا قدس، با یک "یاحسین" است دشمن دگر واللهِ محکومِ فنا شد بوی فروپاشیِ استکبار آید یک ضربه، تا تیرِ خلاصِ آمریکا شد پیغام های مخفیِ شیطان فریب است این خود؛ پیامی از کلامِ مقتدا شد دیگر به مویی بند، بیتِ عنکبوت است موشک بجای خود، تلنگر اکتفا شد آل سعودی با یهودی، بسته پیمان غافل از اینکه انتهای ماجرا شد گوید ولیعهدِ صعودی با سرانش: ایران، گمانم خادمِ بیت خدا شد امروز نزدیکِ سحرگاهِ ظهور است یعنی زمانِ منجیِ آل عبا شد "لبیک یا مهدی" که ما در انتظاریم هنگامِ بوسه بر رکابت سهمِ ما شد جان میدهیم ای یوسف زهرا بپایت روز وصالت، بعدِ یک عمری دعا شد @hajmahmoodzholideh
حمد بی حد خدای رحمان را که ز نور آفرید نیکان را قدرتش را به رخ کشید و سپس خلق فرمود نور ایمان را از میان تمام مخلوقات برگزید عالمانِ قرآن را راسخون را امینِ وحیَش ساخت ساخت از علمشان حکیمان را با اَمینانِ وحی، در عالَم برتری داد خَلقِ انسان را از میانِ تمام امت ها خود سوا کرد ما محبان را چارده نور در دلِ ما ریخت داد بر ما تمامِ احسان را یکی از آن چهارده انوار هدیه شد خطّه ی خراسان را قبل از آن در مدینه بابا شد ای بنازم قدومِ جانان را در همان نونهالی اَش، پدرش مُلکِ زَر ساخت خاک ایران را ما شدیم عاشقان آن حضرت داد بر ما کلید رضوان را چون عیان شد جمال زیبایش همه دیدند روی سبحان را شد جوادالائمه سلطان و... ما همه سائلان، کریمان را ای مَدار ولایتِ عظما یا جوادَالائمه ادرکنا ای جمالِ ربوبی اَت زیبا وی جلالِ الهی اَت والا حوریانِ بهشت آمده اند تا گذاری قدم به این دنیا ای بهای جنان ز لبخندت سالها منتظر ترا بابا در نگاهِ رضا پر از شوق است خوش بنازد به قامتت جانا دودمانت ندیده مولودی اینچنین پر ز برکت، ای آقا خیزران را حکیمه خاتون را متحیر نموده ای، مولا مادرت هم ندید میلادت عمه ی با فضلیتت، حتی تو که هستی که اینهمه بردی دل ز آل محمد ای یکتا چون به دنیا دو دیده وا کردی گوشِ جانت به هر صدا، شنوا نورِ رویت به آسمان ساطع برکاتِ وجودی اَت، غوغا سجده اَت در کمالِ آرامش اَشهَدَت، لا اِلهَ اِلّا الله به رسولِ خدا گواهی داد آن زبانت به شیوه ای، شیوا کف زدند اهلِ آسمان و زمین چونکه گفتی علی ولی خدا ای مدار ولایت عظما یا جوادالائمه ادرکنا ای امامِ تمامِ مخلوقات قبله گاهِ تمامیِ حاجات اهلِ عالم ترا چنین خوانند؛ نقطه ی عطفِ کلِ موجودات ای ترا علم اول و آخر با خبر از جمیعِ مکنونات ظاهر و باطن از تو مخفی نیست عالَم و آدم و همه ذرات ای بنامت هزار و یک اَسماء وی خدا را به هر صفت مرآت همه ما را به اسم بشناسی آگهی از درونِ ما بِالذّات میشناسند از تو خالق را به تو سوگند جمله مصنوعات هر که دریای علم را داراست از تو یک قطره اَش ز معلومات فیلسوفانِ دهر معترفند... نزدِ تو علمشان چو مجهولات دیده عالَم مناظراتِ ترا اِبنِ اَکثَم کجا و آبِ حیات! تو کجا، دانشِ قیافه شناس! ای خدا را نشانِ ذات و صفات مشرکان، سرکشان، ترا دشمن سازشِ تو به دشمنان، هیهات ما کجا، وصفِ تو کجا، آقا همه اینها بضاعتی مزجات ای مدار ولایت عظما یا جوادالائمه ادرکنا ای نگاهت، نگاهِ رحمانی همه اوصافِ توست، سبحانی یک نظر گر کنی به خَلقِ جهان میشوند اهلِ دین همه، آنی دوستانند جمله در قِلَّت دشمانند در فراوانی شیعیانت میانِ عسر و هرَج عاشقانِ تو در پریشانی مومنین را گِره بکار افتاد مسلمین را به درد، درمانی! یک نظر کن سوی محبانت که تو حاجاتِ هر که را دانی خیلِ حاجات بر تو آوردیم تا تو حاجت روا بگردانی انتظارِ فرج شده دشوار آه از این انتظارِ طولانی دستِ ما را به دستِ او برسان جانِ ما را در او نما فانی کن لباسِ فرج بر اندامش با دعا، یک دعای طوفانی خصمِ زهرا ز مکه بیرون کن فتح کن کعبه را به آسانی حجِ ما با امامتِ مهدیست همرهِ سیدِ خراسانی برسان مرگِ سرخِ ما، سوگند... بر ابومهدی و سلیمانی ای مدار ولایت عظما یا جوادالائمه ادرکنا @hajmahmoodzholideh
اَلا اِلهِ من، ای ربِ آشنا مددی بنامِ نامیِ "هو" یا اِلاهَنا مددی خدای حیدر کرار، ربَّنا مددی سُرورِ اَهلِ دو دنیاست، آتِنا مددی سُرورِ حضرتِ خَیرالاَنام آمده است علی ز داخلِ بیت الحرام آمده است چه مولَدیست علی، کس ندیده میلادش که کعبه را علیِ مرتضاست، اِمدادش تمامِ خادمِ این خانه اَند، اَجدادش که از ازل به حرم کرده، خالقش یادش در آن زمانه خبر از پیمبری که نبود تو بودی و علی و خَلقِ دیگری که نبود همان کسی که بنا بود مرتضا بشود همان که بود بنا، یارِ مصطفا بشود یگانه همنفَسِ محورِ کسا بشود نجات بخشِ تمامیِ انبیا بشود علی علی علی آنکس که با هدایتِ او قرار شد به خلایق دهی ولایتِ او علی مَدارِ حقیقت، علی مدیرِ فَلَک علی حقیقتِ انسان، علی امیرِ مَلَک علی به وسعتِ هر سفره، آب و نان و نمک علی به فطرتِ خَلق از سماست تا به سَمَک علی به مملکتش، جانشینِ الله است به تختِ سلطنتش، همنشینِ الله است علی امامِ فقیران، علی فقیرُالله علی اَنیسِ اسیران، علی اسیرُالله علی مُاَوّلِ قرآن، علی سفیرُالله علی مربّیِ انسان، علی وزیرُالله علی علی علی الهام بخشِ دیرینه علی علی علی آرام بخشِ هر سینه علی لسان و بیانِ خداست در عالم علی جمال و جلالِ هُداست در عالم علی معلمِ اهل ولاست در عالم علی متممِ خیرالنساست در عالم مطیعِ فاطمه، یک رتبه ی رفیعِ علیست علی مطیعِ خدا و بشر مطیعِ علیست علی که چون و چرا در ولایتش کفر است اطاعت از همه ی امر و نهیِ او شکر است همین نه کارِ محبِ علی فقط ذکر است تفکرِ علوی نیز برترین فکر است هر آنکه طاعت امرِ ولی کند، شاکر هر آنکه چون و چرا در علی کند، کافر علی که فاتحِ بدر و حنین و خیبر بود ز ناله های یتیمان، دلش مکدر بود تمامِ عمر اگر حافظِ پیمبر بود شَبَش گواه که اَنبان بدوشِ هر در بود "علیست مردِ شب و شیرِ روز و اهلِ سحر" علی معین و کسِ بی کسان، پناهِ بشر امیر و سَروَر و سلطانِ کائنات علیست امین و رهبر و مولای ممکنات علیست مدد بخواه که حلالِ مشکلات علیست که ناخدای دوصد کشتیِ نجات علیست علی دلیلِ قبولیِ طاعتِ مومن وفای اوست بهای شفاعت مومن بلا بیار که درمان درد افزون شد طبیبِ عشق به دارالشفای مجنون شد حرم سریرِ سعادتگهِ همایون شد شهنشهِ دو سرا از حجاب بیرون شد طلب بیار که خورشیدِ عشق تابیده همای عشق به سر، سایه گسترانیده کجاست سائلِ درگاهِ حیدر کرار کجاست شیعه ی آگاهِ حیدر کرار کجاست سالکِ همراهِ حیدر کرار کجاست پیروی از راهِ حیدر کرار کجاست میرِ یمانی، دلیرِ ایرانی کجاست رهروِ سلمان، شود سلیمانی اگر چه فاطمه اول مدافعِ حرم است هر آنکه طی کند این راهِ پاک محترم است حریمِ زینبِ کبرا که مضجعِ کرم است هنوز منتظرِ منتقم در آن حرم است هنوز ناله ی زینب ز خیمه می آید که صبحِ صادقِ آنشب به خیمه می آید همان شبی که همه خیمه ها در آتش سوخت همان شبی که عطش، در دلِ فراتش سوخت همان شبی که حرم، کشتیِ نجاتش سوخت همان شبی که نفَس، حنجرِ حیاتش سوخت پس از فرو شدنِ نیزه بینِ حنجر، وای... هجوم و حمله و غارت بسوی معجر، وای... @hajmahmoodzholideh
خدا را شکر ما عبدِ خدا گشتیم با زینب شدیم عاشق حسینش را بِاذنِ الله تا زینب اگر چه معرفت داریم بر آن بانوی عظما ولیکن مُعترف هستیم، ما اَدراکَ ما زینب خدا فرمود نامش را، نبی واکرد کامش را که ناموسِ خدا هست و حیاتُ المصطفا زینب تمام ریشه اَش مولا، همه اندیشه اَش زهرا چو پرسی کیست این بانو، همان خیرُالنّسا زینب صدایش ناطقِ حیدر، صفای سوره ی کوثر صبورِ آل پیغمبر، شبیهِ مجتبا زینب ز احمد تا حسین از هر یکی صدها صفت دارد شکوهِ عصمت و آئینه ی آل عبا زینب نخوانش مضطرِ مقتل، بخوان پیغمبرِ مقتل شهیدِ نینوا را جان، سفیرِ کربلا زینب تمامِ منطقش قرآن، خطابش خطبه اَش ایمان نفیرِ حنجرِ سرخِ شهیدِ سرجدا زینب پس از سالارِ مظلومش، حرم را قافله سالار ز کوفه نایبِ معصوم، تا شام بلا زینب هدایت را همه معنا، ولایت را یدِ بَیضا امامت را بقا زیرا، که شد کنزُالوِلا زینب درایت کرد چون مادر، امامت کرد چون حیدر امامش را چو بی سر دید زیرِ دست و پا زینب دو دستش بُرد زیرِ پیکرِ صد پاره در مقتل و شد در قلّه ی عرفان، پیِ شکر خدا زینب از آن گودال تا کوفه، بلا را دید مکشوفه هزاران بار مضروبه شد از جور و جفا زینب به خون هفتاد پیکر دید و بر نِی هیجده سر دید و غم را تا به آخر دید و زیبا دید، وا زینب گهی در گوشه ی زندان، گهی در گوشه ی ویران یتیمان را نوازش کرد با اشک و دعا زینب میانِ مجلسِ دشمن، سرِ خونِ خدا را دید... به چوبِ خیزران، مضروب در تشتِ طلا زینب در آن بزمِ شراب آری، بپا شد انقلاب آری ز عنوانِ کنیزی! چون یتیمی گفت یا زینب سه ساله دختری را در خرابه جانِ خود خواند و... در آن ویرانه مدفون ساخت جانِ خویش را زینب قیامش پرچمِ دین را نگهبان تا قیامت شد غمش در جانِ ما جاوید، مکتب را بقا زینب هزاران چون سلیمانی، فدای یک نخِ معجر همان معجر که عفت را نمایش داد با زینب ظهورِ مهدی آل علی بسته به نجوایش بخوان همراهِ او "یا منتقم اَلغوث" با زینب @hajmahmoodzholideh
قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود در چاه، جای یوسف زهرا نمیشود چندین سیاه چال در اعماق یکدگر اینجا که جای این قدِ رعنا نمیشود تاریکتر ز شامِ سیه سِجنِ من شده نور خدا، نهان دلِ شبها نمیشود ممنوع شد اگرچه ملاقاتِ من، ولی دیوار و در که مانعِ زهرا نمیشود این گردنِ شکسته ی زنجیر بسته ام حتی برای سجده کمی تا نمیشود کوبیده ساقِ پای من از حلقه ی قیود این استخوانِ خورده گِره وا نمیشود با زهرِ کین، گلوی منِ روزه دار سوخت افطار من که سیلیِ اعدا نمیشود بر غربتم اگرچه رضا روز و شب گریست اما غمم، مصیبت عظما نمیشود با روضه های جدّ غریبم گذشت عمر دردم بدونِ گریه مداوا نمیشود این سالهای سخت به زندان، چو یک شبِ... زندانِ سختِ زینب کبرا نمیشود چندین کفن به جسم من، ای وای یک کفن... بهر عزیز فاطمه پیدا نمیشود زیر سمِ ستور، چه میمانَد از بدن این جسمِ خاکمال شناسا نمیشود چیزی نمانده تا سحرِ فجرِ انتقام خورشید، پشت ابر تماشا نمیشود یا صاحب الزمان بنما ذوالفقار را چاره بجز قیام تو مولا نمیشود @hajmahmoodzholideh
قال رسول الله (ص): ذکر علی عباده این محفل ختم رُسل، یا بزم شکر داور است این حلقه ی ذکر علی، یا بعثت پیغمبر است مبعث شب وصف علی، نه جای ذکر دیگر است هرگز نپنداری جدا، جانِ نبی از حیدر است اینگونه از شبهای سال، این لیله المحیا سر است عید رسول الله شد، افضل ز اعیاد خدا ختم رسل شد مصطفی، بهر ولای مرتضا دانی چرا مبعوث شد بهر رسالت مصطفا تا که خدا فرمان دهد او را پیِ امرِ ولا تنها نه در خمّ غدیر، از قبل فرمودش خدا: حیدر ولی اللهی اَش، باشد همه اسرارِ ما دین آسمانی بی ستون باشد به یمنِ مرتضا هر جا که احمد پر کشد، آنجا نظر گاه علیست مافوقِ طاقِ عرشِ حق، خطّ گذرگاه علیست اصلاً برای مصطفی، سرمایه ی پیغمبری در عرش و فرش و برّ و بحر، یکجاست صوت حیدری معراج نه، غارِ حرا نه، نزد قرب داوری صوتِ علی زد حرف اول را، نه صوت دیگری یعنی علی غیر از خدا، بر هر که دارد سروری صوتِ علی، آهنگ زیبای دلِ پیغمبر است با این صدا او آشنا، از ابتدا تا آخر است بعثت حقیقت دارد اما، این حقیقت با علیست قرآن شریعت دارد اما، این شریعت با علیست احمد طریقت دارد اما، این طریقت با علیست دینش هدایت دارد اما، این هدایت با علیست عترت ولایت دارد اما، این ولایت با علیست دانی که سرّ مصطفی در چیست ، هم وِردِ لبش یک روح در دو کالبد، این است اصلِ مطلبش این عید را ذکر علی، بالاتر از هر مطلبی است ما مدحِ مولا را اگر داریم بر لب، از نبی است هر کس که با این ره مخالف باشد از ما اجنبی است ذکر علی، ذکر جوانمردان به هر روز و شبی است این ذکر ، زینت بخشِ مَه رویان به هر لعلِ لبی است ذکرِ سماوات و زمین، حیدر امیر المومنین بعثت همین است و همین، حیدر امیر المومنین احمد به جرم عشقِ او، در جنگ ابرویش شکست زهرا برای یاری اش، در کوچه بازویش شکست اصلا حسن، با ذکر نام او، گُلِ رویش شکست آری حسینش در تهِ گودال، ابرویش شکست با سنگ کوفی حرمتِ زینب، ز هر سویش شکست ذاتِ پیامِ جاودانِ بعثتِ احمد، علیست قرآن بخوان، جانِ کلامِ خالقِ سرمد، علیست @hajmahmoodzholideh
گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی ترسم ای یوسفِ من، طعمه گرگان بشوی مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من کاش جای تنِ تو، لِه بشود پیکر من خواب دیدی که ترا خوانده شهادت، آری و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود میدانی مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم چندتا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم دانم آخر ز غمت خونِ جگر میریزم دست و پا میزنی و خاک به سر میریزم وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی باید از شهر مدینه بروی سوی قتال یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم "کربلا منتظر ماست بیا تا برویم" من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد چون روَد رَاسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم زیر چکمه نروی، دین خدا میمیرد به اسیری نروم، کرب و بلا میمیرد همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست این پیام است که پرچم شود از خونِ شهید آهِ مظلوم، چو ویرانه کند کاخ یزید @hajmahmoodzholideh
شکر میباید خدای قادرِ وهاب را موهبت فرمود بر ما بندگان، ارباب را رحمتِ گسترده اَش را قبلِ خلقت آفرید مرحمت فرمود در ظلمت رخِ مهتاب را از همان روز ازل با باده ی آبِ حیات ریخت بر لبهای عطشان جرعه جرعه آب را "شیءِ مذکوری نبودیم و به ذره پروری خاکِ "اِبنِ بوتراب" آمد مدد احباب را با اضافاتِ گِلِ ارباب مستغنی شدیم... از همه عالم بجز شمسِ جمالی ناب را روی ارباب آمد و یک جلوه بر احباب کرد خالقِ ارباب ما را بنده ی ارباب کرد اولین عاشق به رخسارش، خودِ الله بود دومین دلباخته بر او ، رسول الله بود بعدِ زهرا و علی عاشق ترین دلهای پاک بر حسینش، قلب های دَه ولی الله بود از همان اول فِدا بهرِ خدای خویش شد بسکه مشتاقِ تمنای لقاءالله بود عاشق و معشوق میگشتند گِردِ یکدِگر عالَمِ ذر پرده ای از اَمرِ سِرالله بود ساقیِ جامِ بلا چون باده گَردانی نمود ذاکرِ "قالوا بلا" هر بار ثارالله بود باده را نوشید اما تشنه تر شد در بلا از همانجا دید خود را در زمین کربلا از هماندم دید حلقش خونفشانی میکند غلظتِ این باده مَستش جاودانی میکند از همین حالا برای دیدنِ وجهِ خدا جانِ شیرینش هوای جانفشانی میکند سر ز پا نشناسد و محوِ جمال کردگار سر به روی پیکر او سرگِرانی میکند عضو عضوِ پیکرش میگفت: "عجل یا سیوف" جسم و جانم نیزه ها را میزبانی میکند میرود بالای نِی رَاسم به عشقِ هو، ولی دینِ حق را تا ابد این سر جهانی میکند تا فرازِ نیزه شد آوازِ سلطانی بلند شد ز جانش نعره ی سبحانَ سبحانی بلند عبدِ بی پروای حق، حق را در آن احوال خواند سوره ی توحید را سرمست تا گودال خواند دید خود را زیرِ دست و پای مردم روی خاک باز اما حضرت حق را در آن پامال خواند خویش را با خاک یکسان دید پورِ بوتراب باز مولایش علی را با همان منوال خواند یاعلی میگفت در پهنای صحرای الست نامِ زهرا را به صحرای عطش بی حال خواند چون قبولِ درگهِ حق شد تمامِ لشگرش نامِ هفتاد و دو تن را یک به یک خوشحال خواند نامِ ما را هم میانِ کشتگانش ثبت کرد نسل اندر نسل ما را عاشقانش ثبت کرد جرعه جرعه باده "قالوا بلا" اعجاز کرد راه را حتی برای اهل بیتش باز کرد از همان اول بلا را دستِ جمعی خواستند از همان اول مسیر عشق را آغاز کرد هم شهادت را برای خود از اول برگزید هم اسارت را برای خواهرش ابراز کرد شد برادر مو پریشان بر فرازِ نیزه ها خواهر اما مو پریشان، غصه اَش سر باز کرد "از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین" با پیامِ خونِ او در قتلگه اعجاز کرد دست زیرِ جسمِ صد چاکِ برادر برد و بعد شاکرانه با خدای خویش اینسان راز کرد گفت: یارب میکِشم بارِ امامت را بدوش تا چهل منزل کِشَم بار اسارت را بدوش @hajmahmoodzholideh
عبد خدا، تجسم انوار صالحین نور مبین، تجلی مولیَ الموحدین حبل متین، تبلور مجموع مرسلین اهل یقین، تداومِ اخلاصِ مخلَصین عباس، عبد صالحِ درگاه سرمدی دیده گشود از نفحات محمدی انسانِ کاملی که نظر کرده ی خداست از جان گذشته ای که همه جانِ مرتضاست ایثارگرترین گلِ گلزار مصطفاست یعنی اَخُ المُواسیِ سالارِ کربلاست پروردگارِ عشق و وفا و ادب رسید ماهِ حرم، امیرِ عجم تا عرب رسید فخر بشر ، معلمِ توحید عالمین جان جهان، به حیدر کرار نور عین پشت و پناه اهل حرم، عشق زینبین صاحب لوای لشگر و دلداه ی حسین مانندِ کعبه، گِردِ وجودش طوافها حتی به طوفِ اوست تمامِ مَطافها صفین صحنه ای ز بُروز شجاعتش از مجتباست آینه، طبعِ مِناعتش وز سَرورش حسین، هزاران اطاعتش اینها همه نشانه ی ایمان و طاعتش ایمانِ محض، محضِ ابوفاضل است و بس تقوای ناب، فیضِ ابوفاضل است و بس رویش میان آینه ها دیدنی تر است بویش ز عطرِ عاطفه بوئیدنی تر است کامش ز جام زمزم،، نوشیدنی تر است دستش به دستِ فاطمه بوسیدنی تر است بر دستهای او چو علی بوسه میزند ام البنین به گریه ی او گریه میکند دستش بناست در رهِ جانان جدا شود فرقش بناست از رهِ کینه دوتا شود چشمش بناست طعمه ی تیر جفا شود جسمش بناست غارتِ قوم دغا شود این قامتِ رشید که سروِ صنوبر است سردارِ کربلا و علمدار لشگر است این قامت رشید اگر غرق خون شود بی دست، ناگهان به زمین سرنگون شود مشکش اگر به تیر بلا واژگون شود شرمش ز کامِ کودکِ عطشان فزون شود وقتی بدونِ مشک، شود نقشِ بر زمین شرم از رباب میکُشد او را، نه تیرِ کین جسمی که دست بر بدنش نیست، بی گمان با صورت آمده به زمین، بینِ دشمنان حق داشت رهبرش که بگوید ز عمقِ جان اکنون شکسته شد کمرم ای مرا امان از جسمت ای شهید، بجز قطعه ای نماند زان قامت رشید، بجز قطعه ای نماند ای وای اگر خبر برسد او ز پا نشست ای وای اگر خبر برسد حرمتی شکست ای وای اگر خبر برسد خیمه ها گسست ای وای اگر خبر برسد وقت غارت است کم گوی، شرحِ شرمِ غمِ بی قرینه را ای وای اگر ز نیزه ببیند سکینه را باور کن ای عمو که حرم خار میشود زینب اسیر کوچه و بازار میشود چشمانِ هیز قاتل اَبرار میشود لفظِ کنیز بر لب اغیار میشود ما را بسوی شام خراب آورَد یزید ما را میان بزم شراب آورَد یزید @hajmahmoodzholideh
به دشت،، شبنمِ فصلِ بهار بنشسته به باغ،، چلچله بر شاخسار بنشسته بهشتِ سبزِ ولایت، بغل بغل گل داد سبد سبد گلِ زهرا به بار بنشسته اگر به چشمِ دل اینک نظر کنی بر خویش میانِ سینه ببینی نگار بنشسته خدا خود آفریده، ولی با نگاهِ وحدانی به دیدنِ ثمری خوش عذار بنشسته خدا به نسلِ حسینش چه کوثری بخشید به آسمانِ امامت قرار بنشسته همانکه آرزوی صد علی به قلبش داشت به یک علی، نفَسِ صد علی خدا بِنِگاشت علی علی علی بن الحسین پیدا شد فلک ز خنده ی ارباب مست و شیدا شد ز نسلِ حیدریون سبطِ بوتراب آمد شهی که سیدِ سجادِ آلِ زهرا شد ببین ز خلقتِ "دوم علی" صدوده بار حدیثِ صد علی و ده حسین معنا شد ز قصرِ باغِ بهشت آمد آن امامی که... به نورِ مقدمِ او شاد، قلب طاها شد برای کرب و بلا هم پیمبری آمد جهان ز دیدنِ سجاد، چشمِ بینا شد همینکه صحبتِ نسلِ حسین شد ابراز طلوعِ سلسله ی نُه امام شد آغاز رسید مَخزنُ الاسرارِ کربلا سجاد امامِ مفترضُ الطاعه ی ولا سجاد به دشتِ کرب و بلا در سکوتِ محض اما به شام و کوفه چه غوغا کند بپا سجاد به تیغِ اشکِ سحر، آنچنان قیامی کرد که ریخت کاخِ ستم را به یک دعا سجاد هرآنچه نقشه، یزیدِ پلید در سر داشت خطابه اَش همه را ساخت برمَلا سجاد پیامِ خونِ خدا شد ز منطقش جاوید برای قافله سرمایه ی خدا سجاد اگرچه خطبه ی حضرت بدونِ منبر بود ولی شبیهِ سخنرانیِ پیمبر بود خدا به خلقتِ هستی شرابِ مستی داد تمامِ غمزدگان را خطاب مستی داد شکسته بود اگرچه تمامِ آینه ها دوباره آینه ها را عتابِ مستی داد امامِ زمزمه ها،، پر خروش و پر فریاد به حکم " کُن فَیَکون" انقلابِ مستی داد میانِ مستیِ دشمن، "اَنابنُ حیدر" گفت به صوتِ فاطمیِ خود، جوابِ مستی داد علیِ کرب و بلا، هم امام، هم نبی است به یک خروش، جوابِ سرابِ مستی داد همان امام که اینگونه میکند جلوت امان ز غصه، چو میرفت گوشه ی خلوت تمامِ حادثه ها را به اشکِ خونین دید تمام واقعه ها را به قلبِ غمگین دید ز کنجِ خیمه نگاهش به قتلگاه افتاد امامِ خویش به مقتل، فتاده از زین دید به حصرِ شعله ی آتش عجیب مضطر بود که بر خیامِ حریمش هجومِ ننگین دید بخاک، پیکرِ هفتاد و دو شهیدِ غریب بدونِ غسل و کفن، هم بدونِ تدفین دید رگِ بریده ی بابای خویش را بوسید اگرچه در تَهِ گودال، داغِ سنگین دید علی چو عمه ی مظلومه شکرِ حق میکرد که درد و داغ و بلا را به چشمِ حق بین دید به ناقه، گریه ی هشتاد و چار بانو را به نیزه ها، سرِ هجده شهید، رنگین دید سرِ بریده ی آن کشته از قفا را نیز... به طشت و نیزه و دِیر و درخت و خورجین دید ولی تمامِ مصیبات یکطرف، ای وای... از آن زمان که به ناموسِ خویش، توهین دید عزیزِ فاطمه را خارجی لقب دادند هزار تهمت و توهین به آل یاسین دید میانِ بزمِ شراب، عصمتش بدونِ نقاب به دستِ بسته و سرها فتاده پایین دید به بند و سلسله، در جشنِ عده ای اوباش تمامِ اهلِ حرم را به آه و نفرین دید چو لفظِ زشتِ کنیزی به خواهرش دادند ز آهِ زینب کبری، هلاکِ بی دین دید به لب دعای فرج را که زمزمه میکرد صدای ناله ی عمه، به ذکرِ آمین دید بیا امامِ زمانه که عمه منتظر است دل امامِ اسیران ز غصه منکسر است @hajmahmoodzholideh
آمد آئینه ی ولا اکبر تشنه ی باده ی بلا اکبر سِرالاسرار کربلا اکبر آنکه ما را دهد صلا اکبر مِیِ قالوابلاست در دستش همه ی کربلاست سرمستش جانم از گرمیِ قدمهایش آتشِ عشق، در سراپایش دیده اَش، محوِ روی بابایش چه خدائیست آرزوهایش آمده بر حسین بنده شود تا "اَنا مِن حسین" زنده شود سیرتش ذاتِ سرمدی دارد صورتش وجهِ احمدی دارد چه تجلای بی حدی دارد وَه جمالی محمدی دارد کیست این ماه، شِبهِ پیغمبر شاهِ شَهزادگان، علی اکبر نیست در خلقتِ بنی آدم اینچنین بی مثال در عالم خَلقاً و خُلقاً است چون خاتم منطقاً هم پیمبرِ اعظم آمده محورِ همه حسنات یاورِ ناخدای فُلکِ نجات قبله گاهِ صفاتِ حق، اکبر مست و ممسوسِ ذاتِ حق، اکبر سَرورِ کائناتِ حق، اکبر آشنا در کُراتِ حق، اکبر میپرستند عاشقان او را می شناسند دشمنان او را یکی از عاشقان او عباس دشمنِ دشمنان او عباس کشته ی روح و جان او عباس مستِ صوتِ اذان او عباس او که خود مردِ بخشش و بذل است همدل و همدمِ اباالفضل است از حسین ارث برده طاعت را از حسن خصلتِ شجاعت را از علی شیوه ی مناعت را از نبی سیره ی اطاعت را شوکتش مثل مادرش زهراست عصمتش همچو زینب کبراست اوست سرمایه ی رسول الله تیغدارِ علی ولی الله ذوالفقارِ سپاهِ ثارالله صفدرِ جبهه های جندالله چون کند جلوه، رزمِ صفدری اَش سر بریزد ز تیغِ حیدری اَش روز! رزمش چو حیدر کرار میشکافد سپاهی از کفار خیزد از نعلِ اسب او چو غبار گم شود لشگری در آن پیکار نه هراسی ز دشمنان دارد نه حریفی ز یل یلان دارد آه از آن دم که در میانه ی جنگ دشمنِ وی زند به او نیرنگ بی هوا دوره اَش کند به خدنگ لشگری بر سرش ببارد سنگ ذهنِ ما غصه دارِ خاطره هاست خاطراتی پر از محاصره هاست کارِ کوفی، همیشه بیدردیست جمعِ این قوم، جمعِ وِلگردیست قتلِ مظلوم، عینِ نامردیست لحظه ها لحظه های همدردیست اِرباً اِربا شنیده ای یا نه؟ اشکِ بابا شنیده ای یا نه؟ بر زمین، چون علی بسر افتاد پدری در برِ پسر افتاد نه به زانو که از کمر افتاد لکّه ای بر روی جگر افتاد ای امان از غریبیِ عصمت یک نفر، شد چگونه صد قسمت؟ هر طرف جستجوی اکبر بود پایکوبان تمام لشگر بود چه کسی بر امام یاور بود؟ بخدا دستِ گرمِ خواهر بود گفت جانِ اخا در این غم و درد سَرورم! سوی خیمه ها برگرد @hajmahmoodzholideh