eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قدری به سینه آه برایم بیاورید پیراهن سیاه برایم بیاورید اخبار بین راه برایم بیاورید تربت ز قتلگاه برایم بیاورید دارد حسین می رود انگار کربلا دارد دل رسول خدا می شود مذاب می ریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب شد نوحه های فاطمه هم نالة رباب کودک چقدر می خورد از نهر آب،آب دارد عجیب قصة غمبار ، کربلا این نالة دمادم زهرای اطهر است زینب بدان که کرب و بلا پر ز لشگر است تا چند روز بعد ، حسینِ تو بی سر است آنروز روز غارت خلخال و معجر است بدتر ز روضة در و دیوار ، کربلا گریان تست مادر تو ای حسین من بر نیزه می رود سر تو ای حسین من گردد اسیر خواهر تو ای حسین من گردد یتیم دختر تو ای حسین من تا شام و کوفه همره اغیار ، کربلا عباس من تو دور و بر کاروان بمان همراه زینب و کمک بانوان بمان پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان پیش حسین من به تمام توان بمان بی تو نداشت سید و سالار ، کربلا این قافله به سوی شهادت روانه است شب نامه های مردم کوفه بهانه است از غربت حسین هزاران نشانه است در انتظار زینب من تازیانه است زینب کجا و کوچه و بازار ، کربلا انگار بوی پیرهنی را شنیده اند اینها حدیث بی کفنی را شنیده اند این سمّ اسبها بدنی را شنیده اند این نیزه ها لب و دهنی را شنیده اند رفت از مدینه تیزيِ مسمار ، کربلا مادر هنوز پهلوی من درد می کند این زخمهای بازوی من درد می کند جای کبودیِ روی من درد می کند خوردم زمین و زانوی من درد می کند وای از حدیث سیلی خونبار ، کربلا روزی که وقت آمدنِ لشگرم رسد ایام دادخواهیِ پيغمبرم رسد مهدیِ من به داد دل مضطرم رسد هم انتقام غنچه گل پرپرم رسد پس مرگ بر منافق و کفار ، کربلا @hajmahmoodzholideh
اشعار محرم 97👆👆👆
بود حیران دختری در خواب ناز دید اسراری در آن رویای باز دید بابا را به چشم پرگهر در میان مطبخی ببریده سر صاعقی آمد سوی کاشانه ای طور سینا شد تنور خانه ای هودجی همراه جبریل امین از جنان آورد زهرا را غمین آمدند از آسمان با شور و شین آسمانی ها به دیدار حسین آن خلیل ، آن نوح ، آن عیسی بود آن پریشان ، آدم ، آن موسی بود آشنا این ناله و این زمزمه است این پیمبر ، این علی ، این فاطمه است بود در مطبخ چه سوزان هیئتی رأس بابا داشت چندان هیبتی بر لب قاری چه آیاتی بود؟ کز نگاه انبیاء باران رود بود بر آن سر نگاه فاطمه عالمی را سوخت آه فاطمه حیدر از آوای زهرای بتول داشت احوالی پریشان و ملول احمد مختار بس رنجیده بود شانه اش لرزان ز اشک دیده بود حاضران از آه زهرا ناله دار حال مجموع ملائک بیقرار در میان آن همه امواج نور جای زینب بود خالی در تنور صبر هم آمد در آن مجلس به تنگ آدم آمد از بنی آدم به ننگ آنچه مخفی بود آنجا شد عیان آنچه اسرار است یکجا شد بیان روضه های کشف الاسرار حسین می دمید آنجا به محفل شور و شین آن یکی برخون حنجر می گریست وان یکی بر گونه تر می گریست دخترک چون دامن زهرا گرفت روی دامان رأس بابا را گرفت ناگهان از خواب خوش بیدار شد نیمه شب گویای آن اسرار شد ریخت چون اوضاع زندان را به هم عمه او را برد در آغوش غم @hajmahmoodzholideh
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود سر بریدۀ او در میان مطبخ بود چگونه بود که باید امامِ قرآنی تنور را کند از روی خویش نوررانی! چگونه بود که کوفه امام را نشناخت و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت! سَری که زینت اسلام و جان زینب بود چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند زمین و اهل همه آسمان عزادارند رسید در وسط آنهمه نوا و خروش أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود و جای زینب کبری در این سحر خالی نبود تا که ببیند چه حال و احوالی اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد @hajmahmoodzholideh
با سلام و درود بر آنان که شده یاد و نامشان پیروز از دفاع مقدس امروز تا دفاع مقدس دیروز پیرمان گفت یادِ این یاران کمتر از نعمت شهادت نیست شهدا یادِ ما کنند ایکاش هر کسی را چنین سعادت نیست باز اهواز پُر طراوت شد روحِ تازه گرفت خوزستان باز از خونِ این شهیدان شد مملکت باغ لاله و بستان چلّهٔ انقلاب اسلامیست شجرِ طیّبه چه میخواهد؟ پرچم انقلاب اسلامی دائماً خون تازه میخواهد ما مهیّای کربلاهائیم هیچ از حادثه هراسی نیست آبدیده شدیم و هرگز از فتنه و توطئه هراسی نیست ما همه پای کار دینِ حق همه رزمندگان اسلامیم همه سربند بستهٔ زهرا عاشقِ لحظه های اقدامیم همه در انتظار فرمانیم با ولایت همیشه هم عهدیست ولیِ امر مسلمین، آری ولی الله و نایب مهدیست امرِ او امرِ آل پیغمبر نهیِ او نهیِ حضرت مولاست دولت و! مجلس و! قضائیّه! طاعتش در طریقهٔ اولاست! اقتدارِ نظام، یک جمله است: الگوی ما قیام عاشوراست رهبر ما هم، اینچنین فرمود: رهبر ما امام عاشوراست علَمِ ما بدوشِ عباس است صبرِ ما صبرِ حضرت زینب راهِ ما راهِ اربعینِ حسین نهضتِ ماست نهضتِ زینب هر چه تحریممان کند دشمن استقامت کنیم افزونتر هر چه خون خواهد این شجر،هستیم گر چه هر روز هست گلگونتر عالم از شیعه درس میگیرد قدسِ بین الملل شده تشکیل راهِ قبل از ظهور معلوم است از حرم سوی محوِ اسرائیل رگ رگِ ما فدای خون حسین ذکرِ ما کلُ یومٍ عاشورا کربلا شاه راهِ ایمان است حرف ما کلِ ارضْ، کرببلا ما کجا لشگر حسین، اما همه عالم فدائیِ اصغر به جوانان هاشمی سوگند خونِ ما نذر گیسوی اکبر گیسویی که بخاک و خون آغشت قدِ سروی که نذرِ مولا شد پس به زانو نشست بابایش پیشِ نعشی که ارباً اربا شد @hajmahmoodzholideh
هر چند که خاک ما همه ایران است ایران همه زیر دِین خوزستان است از برکت خون شهدای جنگ است این خاک سرای عترت و قرآن است @hajmahmoodzholideh
ایکاش یار و یاور دین خدا شویم تا در رکاب مهدی زهرا فدا شویم ای حجت خدا به دلم تابشی بده در پرتو جمال و جلالت فنا شویم میلی به مرگ، غیرِ شهادت نمی بریم باید شهید راه ولی خدا شویم میلی به مرگ غیر شهادت می بریم باید که از حجاب تن و جان رها شویم جانهای ماست فرش قدمهای حضرتت قربانیِ قدوم امام الهدی شویم دلتنگ دلبریم و هوادار رهبریم با این امید پیروت ای دلربا شویم راه امام و راه شهیدان به صحنه هاست کی بی جهاد شیعۀ آل عبا شویم راه بهشت راه تولّای دلبر است غافل ولی ز امر تبرّا چرا شویم شیطان کمین کند که ز تقوا جدا کند یا رب مباد از ره تقوا جدا شویم امروز نَفسِ خسته اگر بی سپر شود فردا بدام نفس اسیر هوا شویم دست ستم به لطف خدا قطع می شود ما در جهان منادی حِزبِ خدا شویم بوی ظهور می رسد از این نشانه ها آمادۀ حکومت عدل شما شویم رجعت کنند با تو شهیدان انقلاب آماده ایم یاور آن کشته ها شویم ما نسل انقلاب حسینیم تا ابد پس متّصل به قافلۀ کربلا شویم @hajmahmoodzholideh
من یادگار دستهای بسته هستم من شاهد زنجیر های خسته هستم وقتی که دست عمه ام را بسته دیدم حتی صبوری را ز دستش خسته دیدم آنچه که ما دیدیم چشم غم ندیده حتی اسیر ترک و رومی هم ندیده من دیده ام صبر و قرار زخمها را من دیده ام شلّاق تند اخمها را من اشکهای سرخ بابا را چکیدم من مشکهای خشکِ سقّا را چشیدم من دیده ام روز شکار کودکان را من داده ام حکم فرار بانوان را روزیکه رو و آبرو و اَبرویم سوخت عمامه ام آتش گرفت و گیسویم سوخت وقتی حریم حرمت ما را شکستند درّندگان بر سینۀ قرآن نشستند من دستهای بی عَلم طیّار دیدم دامان آتش را گهی سیّار دیدم من شرم روی ماه را در ابر دیدم نعش امام خویش را بی قبر دیدم گلزار طف پیش نگاهم لاله گون بود معراج دارالحرب چون دریای خون بود وقتی عبور از قتلگاه نور کردم با کوه غم صبر از سرِ دستور کردم من سروهای نور را اِستاده دیدم تن های بی سر بر زمین افتاده دیدم در خیمه بر قلب پریشان تاب دادم با اشک بر لبهای عطشان آب دادم من عرش اعظم را ز غم دلریش دیدم من ذبح اعظم را به چشم خویش دیدم سجاده های زهد را دیدم در آتش منظومه های عشق را دیدم پر از خَش از شام عاشورا همان شام غریبان دیدم یتیمان را همه سر در گریبان از کربلا تا کوفه تا شام و مدینه تا آخرِ عمرم ندیدم غیر کینه دشمن مرا یک عمر گریان دید و خندید بر داغهای سخت نالان دید و خندید یک عمر بر گلهای پرپر گریه کردم یک عمر بر رگهای حنجر گریه کردم تنها نه هجده سر بروی نیزه دیدم عمامه و معجر بر روی نیزه دیدم هفتاد و دو گل پیش چشمم بود پرپر هشتاد و چار آزاده زن در حصر لشگر من دفن کردم نعش های بی کفن را من دفن کردم رأسها دور از بدن را من حجت حق بودم افتادم به زندان بودم امام اما امام کنج ویران رجاله ها را بر سر بازار دیدم دجالها را گِرد خود صد بار دیدم از داغهای کوچه و بازار و صحرا من مرگ را از حق طلب کردم چو زهرا @hajmahmoodzholideh
در جای جای عالم پیچیده ذکر الشام ماه است ماه ماتم هرجا کنید اعلام ماه صفر سفر را از خویش واگذارید طالع پُر است از غم نحس است بسکه ایام ماه بلای طاهاست این ابتلای زهراست بشکسته حرمت دین بسته است دست ایتام دلهای خسته بنگر سرها شکسته بنگر مهمان نوازي شام سنگ است وقت اکرام حرمت شکن یهود است این قوم از جهود است باغ جنان کبود است ای دل مگیر آرام زخم زبان چه سخت است شامی چه تیره بخت است آل علی کجا و هر ناسزا و دشنام چشم حرامزاده سوی حرم فتاده شد آستینِ پاره اینک حجاب آلام این چشم های گریان این سینه های بریان ای ناقه های عریان هستند آل اسلام گاهی به کنج زندان گاهی به بزم عدوان مأوای آل عترت ویرانه شد سرانجام این مجلس شراب است ؟ این آل بوتراب است؟ چشم خدا پر آب است ای دشمنان بد نام بازارتان شلوغ است گفتارتان دروغ است شاهد به مدّعایم باران سنگ از بام من زادۀ منایم فرزند کربلایم گرچه به کوفه و شام باشم امام گمنام @hajmahmoodzholideh
سربریده سمیع و بصیر مادر بود لبان خونی او دلپذیر مادر بود اگرچه رفت به بالای نیزه اما او همان حسین گل و سر بزیر مادر بود صدای قاری قرآن زطشت زر آید نفیر حلق پسر از ضمیر مادر بود لبی که چوب خورد خنده رونمیگردد تبسمش به یتیمان بشیر مادر بود میان طشت طلا آنچه از گلو آمد نه خون حنجر او بلکه شیر مادر بود به طول واقعه در انتقام سیلی بود رخش کبود زضربه نظیر مادر بود زکوچه ای که گذشت از مدینه تا شامات تمام مدت ره در مسیر مادر بود امام وقت که شد بسته در غل و زنجیر به احتجاج کلامش سفیر مادر بود تحمل کتک و تهمت کنیزی هم فقط بخاطر امر خطیر مادر بود قسم به حق که همه خطبه های این مدت نه سوز داغ که خیر کثیر مادر بود حسین شهید ره مادر است و زینب هم اسیر دشمن او نه اسیر مادر بود قیام سرخ حسینی که گشته عالمگیر زانقلاب غریب و کبیر مادر بود تمام نیت و انگیزه های این نهضت به یک هدف شده آنهم غدیر مادر بود @hajmahmoodzholideh
گیسوی گِره خوردۀ من باز نمی شد دیگر سَرم از دستِ پدر ناز نمی شد می خواستم آن نیمه شب از درد بمیرم این دست شکسته پَرِ پرواز نمی شد گر وحشت آن شب به سراغم نمی آمد از هولِ قیامت سخن ابزار نمی شد آهسته ترین ناله ، لگد بود جوابش ورنه بدنم این همه جانباز نمی شد انگار نه انگار که من طفل صغیرم گفتم نزن ، اما سخن احراز نمی شد کاری بخدا زَجرِ لعین با گلویم کرد بعد از خفگی راه نفس باز نمی شد من از ستمِ دشمن خود شِکوه ندارم دارم گِلِه از دوست که همراز نمی شد گر بود عمویم ، قد و بالای من امروز با چشمِ حقارت که برانداز نمی شد با دیدن یک قدّ کمان سخت خمیدم بی فاطمه پیریِ من آغاز نمی شد این پیرِ سه ساله کُند آباد فَلک را بی نهضتم این قافله ممتاز نمی شد من کاخِ عدو را به سرش خُرد نمودم بی عمّه مرا این همه اعجاز نمی شد کاری کنم امروز که فردا همه گویند بی نام تو اسلام سرافراز نمی شد من دختر دردانۀ سلطان بهشتم ورنه رخ من آینۀ راز نمی شد @hajmahmoodzholideh