eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدی به سرم گیس نمانده عمه! از بسکه مرا به مو کشانده عمه ! هربار که نام پدرم را بردم او نام مرا به فحش خوانده عمه ! روزی که مرا مقام عصمت دادند بر حضرت من کلید جنت دادند در حشر محب من نباشد نگران زیرا که مرا اذن شفاعت دادند @hajmahmoodzholideh
زیب آغوش پدر زینت دوش قمرم من به زهرا جگرم با وجودی که برای همگان درد سرم من به زهرا جگرم @hajmahmoodzholideh
الا یا اهل العالم ، غم بپا شد عزای غم فزای مجتبی شد زمین و آسمان ماتم گرفته دوباره تازه داغ مصطفی شد ملائک خاک غم بر سر بریزند عوالم هم نوای مرتضی شد منادی این ندا در عرش دارد چه داغی بر دل خیر النساء شد شده غارت زده گویا حسینش چرا ؟ زیرا حسن از او جدا شد بنالد حضرت ام المصائب که زینب باز هم صاحب عزا شد بنی هاشم چرا در اضطرابند؟ چرا اسب بنی مروان رها شد ؟! مگر نعش حسن شد تیر باران؟ که ابلیسِ جمل شاد از جفا شد چرا بند کفن شد پاره پاره !؟ تن و تابوت از چه جابجا شد !؟ نشد پیش پیمبر دفن گردد! اجابت امر آن ملعونه را شد نشد تشییعِ آقا روز باشد دوباره شب ، دوباره ماجرا شد چرا تنهاترین سردار شد او و اینگونه غریب آقای ما شد شکم ها از حرام و شبهه پُر بود که دینداری پر از رنگ و ریا شد نشد یک یار با آقا بماند نماز عشق تا محشر قضا شد همه مرتد شدند اِلّا ثلاثه و دینداری فقط یک ادّعا شد حسن ای شیعیان از بس غریب است ز غربت گفتنش ، مدح و ثنا شد امام مجتبی بس مادری بود کنار قبر مادر خوب جا شد کنار قبر مخفی شد مزارش بقیع آرامگاه هل اتا شد عصای دست مادر جایش اینجاست هم اینگونه حسن حاجت روا شد کجا کشتند ای مردم حسن را؟ همانجایی که قدّش چون عصا شد کجا خونِ دل از حلقِ حسن ریخت همانجایی که سیلی بر مَلا شد کجا تابوت و تن خونین شد؟ آری همانجایی که زهرا مبتلا شد کجا خونِ جگر شد بر دلِ او همانجایی که چادر زیر پا شد همان چادر که اینک پرچم ماست همان پرچم که رنگ کربلا شد برای انتقام آماده باشد هر آنکس که اسیر نینوا شد سراغ از یوسف زهرا نگیرد هر آنکس که جدا از مجتبی شد @hajmahmoodzholideh
نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم کارِ ما، نالهٔ یابن الحسنِ تنها نیست آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست ما که از کشتهٔ بی غسل و کفن میگوئیم با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود «نگذاریم دگر واقعه تکرار شود» مَردِ میدان عمل، پای ولی می‌ماند در رکابِ سپهِ سید علی می‌ماند پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم «نَـه» به هر لایحهٔ بی سر و پا میگوئیم با شما دوست و با دشمن تان در حربیم آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا @hajmahmoodzholideh
نیاز من به غم تو فراتر از نَفَس است اگر غم تو نباشد تَنَََفّسم هوس است برای بودنِ با تو غمت دوای من است و گرنه شادیِ این یک دو روزه پیش و پس است دوای مرغ خوش الحان بغیر هجران نیست صفای ذکر تو افزون به گوشۀ قفس است ز سوز سینه نوای حجاز می آید که زنگ قافلۀ تو برای دل جرس است افاقه ای نکند همنشین شدن با غیر مرا رفاقتِ یک عمر با غم تو بس است اگر به یک سرِ سوزن ز تو زدایم غم بریز جام بلا را که غصّه دادرس است برای جور کشیدن مرا نمی خواهی ؟ برای درد و بلای تو شیعه ملتمس است کسی که درد تو دارد دوا نمی خواهد کسی که درد ندارد بدونِ یار و کس است نیاز من تویی امّا تو بی نیاز از من عطای دست کریمت هماره زود - رس است @hajmahmoodzholideh
اشکی که ما داریم باران هم ندارد حالی که ما داریم طوفان هم ندارد هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده دردی که ما داریم کنعان هم ندارد صبری که ما کردیم مثل قتل صبر است جانی که بی صبر است ایمان هم ندارد ما را امید دیدن جانان نگه داشت هر کس که نومید است جانان هم ندارد طاووسِ جنت ! خاکیان را التفاتی حبسی که ما داریم زندان هم ندارد عمر گرانِ ما اگر بی تو شود سر جان ارزشِ یک عمرِ ارزان هم ندارد درد تو با آیات ، ما را آشنا کرد ورنه دلِ ما درد قرآن هم ندارد تو احتیاجی بر دعای ما نداری چون تو کسی یک آه سوزان هم ندارد دیگر شده این کاسه های صبر ، لبریز دلبر مبادا میل یاران هم ندارد هر روز این دلها برایت جمکران است جز تو غمی یار خراسان هم ندارد از فتنه های سخت و تُو در تُو گذشتیم بی لطف تو این درد ، درمان هم ندارد خط عدالت را اگر تحریف کردند این ظلم جز با عدل ، پایان هم ندارد از ما شهیدان خدا پیمان گرفتند چون ما کسی این عهد و پیمان هم ندارد تا خیمه های کربلا را پاس داریم آوازه ای چون حضرت عباس داریم @hajmahmoodzholideh
از زبان حضرت زینب (س) ای تپش قلب شما یا حسین وقت ملاقات شده با حسین پردگیان ! بارِ گِران وا کنید در حرم فاطمه مأوا کنید بال مَلک فرش عزای شماست کرب و بلا کرب وبلای شماست اَمن و اَمانست دگر کربلا باغ خزان است عجب نینوا سَروَرتان زیر همین خاکهاست این تن بی غسلِ بدن پاکهاست داده ثمر دولت آل علی شد سپری غربت آل علی مثل کبوتر پرِ خود وا کنید خود گِره از معجر خود واکنید خوف ز معجر نکند بانویی هیچ نلرزد ز تعب زانویی داده ثمر نهضت خون و قیام دورۀ خلخال کِشی شد تمام هیچ بلایی نشود آشکار کَنده ز گوشی نشود گوشوار خار مغیلان نرود پایتان شعله نگیرند به مأوایتان خیمه زنید آن طرف قتلگاه کس نکند غارت این خیمه گاه آنهمه دلشورۀ گهواره نیست تیر سه پرِ یا گلوی پاره نیست نیست جوانی که بگیرد رکاب حنجر خشکی که بخندد به آب وای بر این آب که آزاد شد ساقیِ شرمنده چه ناشاد شد دوره مظلوم کُشی طی شود شمر ، دگر صدر نشین کی شود قافله دیگر نخورد کعب نی رأسِ جدا باز نگردد به نی مژده که سرها به بدنها رسید خیز اخا خواهر تنها رسید این تو و این قافله ات یا اخی این همۀ عائله ات یا اخی هر چه سپردی به من آورده ام امر تو را گوش ، به جان کرده ام وایِ من از دختر دردانه ات آه ز جان دادنِ پروانه ات رفت شبیه گل یاس کبود شاهد من یک زن غساله بود آنچه که آنجا زن غسّاله دید تازه بلایی است که در هاله دید در همۀ گلشنِ سرخ و کبود هیچ گُلی این همه زخمی نبود کوفه و شام آنچه که دشنام داشت بر دل طفلان یتیمت گذاشت بود سرت شاهد این کاروان وقتِ گرفتاریِ این بانوان تهمت و تحقیر و جفا و ستم صبر مرا هیچ نمی کرد کم گر چه شدم همسفر سلسله جز غم هجر تو ندارم گله بی تو قرارم همه از دست رفت دار و ندارم همه از دست رفت هرچه بلا بود خریدم بجان هرچه جفا بودم کشیدم بجان داعیۀ عفّتمان راستین معجرمان بود سرِ آستین از غم و درد و الم و هر چه هست آنچه که دیدم همه زیبایی است از همۀ آنچه که دل بسته ام مانده نماز شب بنشسته ام بود در این فاصله هر کوی تو هر شبم ای دوست دعا گوی تو حال منم تشنۀ احسان تو این تو و این کُشتۀ هجران تو @hajmahmoodzholideh
باز دل زمزمه و شور و نوا می گیرد عطری از قافلۀ آل عبا می گیرد باز در ماه صفر بوی محرّم آمد هر که مَحرم بشود رنگ عزا می گیرد اربعین است که دلها به تپش می افتد قلبها بوی رگ خون خدا می گیرد حجِّ ما حجِ حسینی است خدا می داند حاجیِ عشق از این مروه صفا می گیرد کربلا بر همه حتی به مدینه اُولاست زینب از نیمه – ره کرب و بلا می گیرد جابر از خانه برون شو که رسد موکب عشق این نوای دلِ زهراست که پا می گیرد خیمۀ فاطمه در کرب وبلا بر پا شد جبرئیل است که ذکر شهدا می گیرد هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله حاجت آرید که امروز دعا می گیرد زائر از مرتبۀ خویش نگردد آگاه این مقامی است که در روز جزا می گیرد دل ما را حرم الله نوشتند ازل حرم اینجاست ، دلت راه کجا می گیرد @hajmahmoodzholideh
اولیاء رفتند اما من نرفتم کربلا انبیا رفتند اما من نرفتم کربلا می رسد از دور آوای جرس با این خبر هل اتا رفتند اما من نرفتم کربلا کاروانهای محبین با نوای چاووشی یکصدا رفتند اما من نرفتم کربلا همرهان جبهه ای با بال خونین فوج فوج سر جدا رفتند اما من نرفتم کربلا دوستان و آشنایان قدیم و تازه ام بارها رفتند اما من نرفتم کربلا بارها از هیئت ما ملتمس های دعا با دعا رفتند اما من نرفتم کربلا کربلا می خواهم ای ارباب از احسان تو کی شوم یک اربعین ای دلربا مهمان تو @hajmahmoodzholideh
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم ، علیه حسین را باید شنید شرح غمِ کاف و عین را تا ذوب شد مخدّره عالمین را باید مسیر قافله تا اربعین گرفت آنگاه اذنِ پاسخِ هل من معین گرفت گر آشنا به صبر و بصیرت شویم ما آگه ز رمز و راز حقیقت شویم ما چون راهیان کوی طریقت شویم ما پس محرمان داغ و مصیبت شویم ما ما ارث از خرابه نشینان گرفته ایم دین را از این شکسته جبینان گرفته ایم بعد از حسین قافله سالار زینب است در این مسیر حجت دادار زینب است سر رشتۀ ولایت اَسرار زینب است حتی پناه عابد بیمار زینب است باید که در عقیله تَفَقُّه کنیم خوب با راه دوست عزم تَشَبُه کنیم خوب زینب کجا و مضحکۀ شام ، ای دریغ زینب کجا و مسخره عام ای دریغ زینب کجا و سنگِ سر بام ای دریغ زینب کجا و این همه دشنام ای دریغ زینب قرین رتبۀ والای بندگیست زینب نمونۀ همه آیات زندگیست اینان سفیر وادی خون خدایی اند پیغمبران قافله سر جدایی اند پرسید هرکه : این زن و بچه کجایی اند ؟ این پاره پاره پیرهنان کربلایی اند از بسکه ضرب سیلی و پنجه گرفته اند رو از عدو به زیر شکنجه گرفته اند از پشت ناقه بارشِ گُل را که دیده است؟! پای رکاب ، خیل رُسل را که دیده است؟! بر گُرده ها ، نشانۀ غُل را که دیده است؟! در تیرگی ، چراغ سُبل را که دیده است؟! دارد صدای قافله ای می رسد به گوش آیا هنوز هلهله ای می رسد به گوش؟ اینان صدای هلهله ها را شنیده اند آهنگ زجرِ سلسله ها را شنیده اند فریاد سخت حرمله ها را شنیده اند ردّ تَرَک ز آبله ها را شنیده اند آورده اند با دل خود آه و ناله را همراه کرده اند ، به غیر از سه ساله را جایی برای ضربه به تن ها نمانده است جانی در این کبود بدنها نمانده است زیور برای کودک و زنها نمانده است معجر برای دختر تنها نمانده است آورده اند پیکر مجروح خویش را خونین کنند بال و پر روح خویش را گودال شد دوباره چو گودالِ قتلگاه می ریخت خاک بر سر خود ، هر کسی به آه آخر چه بود ای تن بی سر ، ترا گناه ؟! دارد خدا به مقتلشان می کند نگاه حالا همه زمین و زمان غرق آه شد زینب چگونه وارد این قتلگاه شد می گفت یا اخی همه عالم فدای تو! من از کدام غصه بگویم برای تو ؟ باور نمی کنم که بگیرم عزای تو چون می شنیدم از سر نیزه صدای تو گفتم که داغ عشق نبینم که دیده ام دروازۀ دمشق نبینم که دیده ام ایکاش در مزار تو نامحرمی نبود گرچه کبود شد تن خواهر غمی نبود غیر از ملالِ دوری تو ماتمی نبود با که کنیم شِکوه که یک محرمی نبود؟ تهمت به آل فاطمه بیگانگان زدند هرکس گرفت ذکر ترا ، بی امان زدند با اینکه هیچ شِکوه به زندان نداشتیم حتی گلایه گوشۀ ویران نداشتیم تا مجلس یزید غم اینسان نداشتیم یکدم امان ز چشم سفیران نداشتیم باور نبود اینکه تماشایی ام کنند با تشت و رأس و چوب پذیرایی ام کنند این غم که اعظمِ مِحَن عالمین بود محصول انتقام عدو از حسین بود کرب و بلا و هرچه در این نشأتین بود آری جواب خیبر و بدر و حنین بود دونان به سینه کینۀ دیرینه داشتند از آن دوشنبه ، نقشۀ آدینه داشتند بی تو چگونه زائر مادر شوم حسین! یا که مقیم کوی پیمبر شوم حسین! بگذار من شهیدۀ حیدر شوم حسین! در کربلا فدای برادر شوم حسین! دل می دهم به وعدۀ دیدار ، والسلام تا منتقم بیاید و گیرد خود انتقام @hajmahmoodzholideh
فاتح کوفه و شام آمده در کربلا السلام ای شهدا زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا السلام ای شهدا @hajmahmoodzholideh
بي سرشدن به راه تو مولا سعادت است آقا بجان تو هنرِ ما شهادت است مانسل کربلاي خليليم ياحسين کارخليل ، بت شکني از ولادت است طفلان مسلميم و فداييِ زينبيم وقت وصال ، زينت عاشق رشادت است هستيِ ما نثار سرِ زلفِ اکبرت اين رتبه هم نشانة فخر و سيادت است از کربلاسه شعبه نشد سهم ماشود يادگلوي تشنة اصغرعبادت است در زيرتيغ ، ياد تو آرامِ جان ماست ذبح عظيم گشتن ما عين عادت است آقا بيا که برقدمت خونِ ما حلال ما را به دوست تا دَمِ آخر ارادت است ما را قبول کن زشهيدان فاطمه امضاي تو رضاي خدا در شهادت است @hajmahmoodzholideh