#توصیفی_از_صفای_بیت_وحی
#مرثیه_هجوم_به_خانۀ_وحی
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
#خانه_نشینی_امیر_المؤمنین_صلوات_الله_و_سلامه_علیهم_اجمعین
چه باصفاست به لطف و عنایت داور
مرورِ خاطرۀ اهل بیت پیغمبر
بیا سری بزنیم ای موالیان علی
به خانۀ گل طاها، به خانۀ کوثر
چه روزگار خوشی داشت بیت وحی خدا
چه زندگیِ خوشی بود خانۀ حیدر
چه رفت و آمدِ خوبی در آن حوالی بود
کنار هم، همه گلهای فاطمه یکسر
خدیجه گرچه نبود، آن صفای روحی بود
که بود سِلمیِ والا خدیجه ای دیگر
حضور فضه در این جمع لطفِ دیگر داشت
نشاطِ پیریِ سلمان، جوانیِ خوشتر
علی، حسین و حسن را به جان صدا میزد
شنیدنی تر از آن بود، لفظِ پیغمبر
علی چو وصله به نعلینِ پاره اش میدوخت
چه دیدنی تر از آن بود خندۀ همسر
به دستِ مادرِ خانه که سفره میشد پهن
کمک به فاطمه میکرد، نازنین دختر
به ناز، شانه به گیسوی کودکان میزد
چه عاشقانه به هر صبح و شام این مادر
طلوعِ فجر که میشد، تمامِ اهل حرم
همه نظاره گرِ نورِ زهرۀ أزهر
نمازِ ظهر که میخواند، دیدنی تر بود
سجودِ ماه، و تقلیدِ ذاتیِ أختر
هزار نور ز خسارِ فاطمه میریخت
به دیدگانِ علی، صبح و ظهر و شب یکسر
شکوفه های بهاری که غنچه وا میکرد
حیاتِ خانۀ او بود، جنتِ کوثر
بهشت را به همین بیت میتوان حس کرد
بهشتِ عدن کجا، بیتِ خمسۀ أطهر
حسن کنار پدر مینشست در مسجد
علی سمیعِ کلامِ پیمبرِ داور
میانِ خطبۀ جدش، به شوقِ دیدارش
حسین تکیه زنان مینشست بر منبر
درونِ حال و هوای خوشِ حرم ناگاه
صفای خانه بهم ریخت، بیت شد مضطر
ز اِرتحالِ پیمبر، دو روز نگذشته...
هجوم شد به سرایش، هجوم شد بر در
دری که داشت سلامِ نبی، در آتش سوخت
و سوخت گیسوی زهرا و چادر و معجر
رسید اینهمه عصیان، ز جبت و طاغوتی
که هیزم آورِ دوزخ شدند، تا محشر
فدک بهانه شد و دستِ مرتضی بستند
به قصدِ غصبِ خلافت شدند بر مصدر
ز ضربه های غلافی، به شانۀ عصمت
شکست بازوی زهرا نه، بازوی حیدر
لگد زدند چو بر پهلوی کنیز خدا
عبور کرد ز روی درِ حرم، لشکر
جواب سیلیِ زهراست دستِ فرزندش
که انتقام بگیرد، از آن دوتا کافر
علی به خانه نشست و گُلَش به گِل، اما
بجاست خیرِ کثیرِ نبی در این معبر
هر آنکه یاورِ مولاست، رهروِ زهراست
مدافعِ حرم است و مدافعِ رهبر
شهادت آینۀ ی مادر شهیدان است
شهید پیروِ زهراست تا صفِ آخر
#توصیفی_از_صفای_بیت_وحی
#مرثیه_هجوم_به_خانۀ_وحی
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
#خانه_نشینی_امیر_المؤمنین_صلوات_الله_و_سلامه_علیهم_اجمعین
@hajmahmoodzholideh
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها_مدد
#مدح_و_مرثیه_حماسی
#نامه_دومی_ملعون_به_معاویه_لعین
ای بفدایت سر و جان همه
بنت اَبَاالفاطمه، یافاطمه
ای تو سرآمد به همه بندگان
رزمِ تو الگوست به رزمندگان
ای به صف معرکه ها با علی
رمزِ قیامِ تو فقط یاعلی
نصرتِ اسلام، ز اقدامِ توست
زنده ز فریادِ به هنگامِ توست
کیست گِره بازکنِ کردگار؟
غیرِ تو ناموسِ خداوندگار
مادری و در همه جا پیشران
کِسوتِ تو، رهبریِ رهبران
ما همه فرزند و شما مادری
کوثری اَم، کوثری اَم، کوثری
خطبۀ تو بر هم آموزگار
تیغِ زبانِ تو چنان ذوالفقار
یاد گرفتیم ز تو راه را
رَهرُویِ معرفةُ الله را
هر که شود طالبِ راه خدا
خلقتِ نوریِ تواَش رهنما
نور صفت، راهِ ترا میرویم
همدل و همراهِ علی میشویم
حامیِ حیدر تویی ای فاطمه
قبله نمایی تو، برای همه
پشتِ درِ کوچۀ باغِ اِرم
ثبت شده با تو دفاع از حرم
درس گرفتیم از این رهبری
حیدری اَم، حیدری اَم، حیدری
مادرِ اربابی و ما رهروَت
مامِ شهیدانی و ما پِیروَت
خَیرُالعمل، مَظهرِ پاکیِ توست
شاهدِ ما چادرِ خاکیِ توست
آه، چه جانکاه گذشتی ز جان
پشت درِ خانه شدی بی توان
تا که زد آتش به حرم، خیره سر
خنجرِ خود، زد به تو از لای در
زیر در خانه چها دیده ای؟
محسنِ شش ماهه رها دیده ای
با قلم خویش نوشت آن پلید
نالۀ زهرا که به گوشم رسید
با لگدم، کار نشد یکسره
هِی زدم از میمنه و میسره
بد زدم و سخت شکست استخوان
کار نیامد دگر از این و آن
گفتم از این در همگی رد شوید
عیب ندارد، همه مرتد شوید
گفتم اگر لِه بشود فاطمه
کارِ علی هم بشود خاتمه
گفت: معاویه مبادا دگر
شعلۀ آتش نکنی بیشتر
راهِ مرا تا دَمِ آخر برو
کمتر از این واقعه راضی مشو
فرقِ علی و جگرِ مجتبا
باز کند، راهِ تو تا کربلا
منتقمِ خندق و بدر و حنین
خنجرِ شمر است و گلوی حسین
پیر و جوانش، همه را سر بُرَند
پردگیانش به اسیری بَرَند
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها_مدد
#مدح_و_مرثیه_حماسی
#نامه_دومی_ملعون_به_معاویه_لعین
@hajmahmoodzholideh
#مدح_و_مرثیه_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
جلوۀ زهرائیِ سبحان، جلال فاطمه است
مِهر و ماهِ دیدۀ حیدر جمال فاطمه است
قبله گاهش حیدر است و محوِ روی کبریاست
روز و شب بی وقفه، با حق اتصال فاطمه است
لیلة القدری که در قرآن توجه میدهد
ارتباط وحی با روحِ کمال فاطمه است
آن مقاماتی که ممتازش کند از انبیاء
یاورِ حیدر شدن، ذاتِ خصال فاطمه است
بهجت قلب نبی، آرامشِ جان علی
صبح تا شب چند نوبت با وصال فاطمه است
رتبۀ ختم رسل از بوسه بر دستان اوست
کوثر قرآن و دین، زهرا و آل فاطمه است
از ازل همتای زهرا شد امیرالمؤمنین
تا ابد همتاش، روی بی مثالِ فاطمه است
از امیرالمؤمنین، تا مهدیِ آل علی
تا نبی را مَرتَبَت، در اِمتِثال فاطمه است
علمِ ما کان، ما هُوَ کائِن و علمِ لَم یَکُن
در حدیث آمد؛ علومِ لایزال فاطمه است
از سر شب تا سحر غرقِ عباداتی عمیق
مونسِ شبهای او اشکِ زلال فاطمه است
زخمِ پهلوی شکسته، بازوی کرده ورم
سینۀ زخمی ز مسمارش مدال فاطمه است
از نوکِ مسمار باید پاسخِ پرسش گرفت
با چه جرمی کشت محسن را؟ سؤال فاطمه است
هیچ از رخسارِ نیلی، دَم نزد با همسرش
تا قیامت هم علی، آشفته حال فاطمه است
حرفی از آن دندۀ بشکسته اَش، هرگز نگفت
غربتِ مولای او درد و مَلال فاطمه است
از مصیباتش ترا چیزی نگفتم، ای دریغ
این فقط یک گوشه ای از شرح حال فاطمه است
میرود تا کربلا فریاد عاشورای او
تا محرم، این عزا هر ماه و سال فاطمه است
#مدح_و_مرثیه_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
#نوحه_ی_فاطمی
پارهی قلب نبی مظلومه زهرا
کشتهی راه علی مظلومه زهرا
در شعله یارِ خانه نشین شد
الله اکبر فاطمه نقش زمین شد
عصمت کبرای حق با قلب خسته
پشت درِ بیت وحی در خون نشسته
از ضربهی پا سقط جنین شد
الله اکبر فاطمه نقش زمین شد
در پیش چشمِ ترِ زینب کبرا
رفته ز هوش ایخد همسر مولا
بسته دو دستِ حبل المتین شد
الله اکبر فاطمه نقش زمین شد
با چادر غرق خون زهرای اطهر
در کوچهها میدود دنبال حیدر
غلاف قنفذ حربهی کین شد
الله اکبر فاطمه نقش زمین شد
یابن الحسن مادرت در انتظار است
یا منتقم انتقم او بی قرار است
قم یا اَبالغوت عالم غمین شد
الله اکبر فاطمه نقش زمین شد
#نوحه_ی_فاطمی
@hajmahmoodzholideh
#زمزمه_فاطمی
به سبک؛
"دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد"
از زبان بی بی (سلام الله علیها):
در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳
تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳
ببین غنچهی باغت رفته از دستم
گرفت از من دشمن ثلثی از هستم
محسنم شده شهید فدای سرت۳
قامتم اگر خمید فدای سرت۳
ای امام بی کسم علی یاعلی۳
ای امام بی کسم علی یاعلی۳
از زبان مولا (علیه السلام):
ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳
رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳
مگیر دستت بر دیوار توان من
مسوزانم بانوی جوان من
من تک و تنها شدم فدای سرت۳
طعمهی اعدا شدم فدای سرت۳
فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳
فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳
#زمزمه_فاطمی
@hajmahmoodzholideh
#نوحه_زمینه_بعد_از_شهادت
ای وای من، ای وای من، ای وای من
زهرای من، زهرای من، زهرای من
نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی
ای جان من، جانان من، یکتای من
زهرای من، زهرای من، زهرای من
لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما
اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی
بی تو نباشد خیری از دنیای من
زهرای من، زهرای من، زهرای من
رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه
خیز و ببین حال مرا یافاطمه
ای داده جان از غربت و غمهای من
زهرای من زهرای من زهرای من
چشم حسن هر نیمه شب بارانی است
حال حسین از هجر تو طوفانی است
زینب بگوید مُردم ای بابای من
رهرای من زهرای من زهرای من
وقتی زبان گیرد دل شب دخترم
گوید حسن وای مادرم وای مادرم
میلرزد از اشک حسین پاهای من
زهرای من زهرای من زهرای من
یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم
شرمنده از روی تو و پیغمبرم
بعد از تو کِی گردد خموش آوای من
زهرای من زهرای من زهرای من
گوید نبی چون بنگرد روی کبود
رسم امانت داری این گونه نبود
اشکِ روانم پاسخ آقای من
زهرای من زهرای من زهرای من
انسیه ی حوریه ی خلد برین
پیش علی در کوچه ها خوردی زمین
بازوی تو کرده ورم همتای من
زهرای من زهرای من زهرای من
بین در و دیوار این خانه چرا
با ناله ای محزون صدا کردی مرا
گفتی بفریادم برس مولای من
زهرای من زهرای من زهرای من
ای یاور تنهایی ام خیز و ببین
از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین
ای در برِ سجاده ات مأوای من
زهرای من زهرای من زهرای من
#نوحه_زمینه_بعد_از_شهادت
@hajmahmoodzholideh
#مدح_و_مرثیۀ_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضۀ_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
ای به حرم، هدیۀ پروردگار
بحرِ کرم، واسطۀ کردگار
ای دلت از غیرِ تولا جدا
صاحبِ اِجلال، کنیز خدا
ای ز ازل منتصبِ مصطفی
تا به ابد منتخبِ مرتضی
یارِ علی بوده ای از دیرباز
ساخته ای فاطمه را سرفراز
مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب
مَنزلَتت، همسریِ آفتاب
کیست شود فاطمه را جانشین
همچو تو ای حضرت ام البنين
بال و پرِ معنویِ بیت وحی
فاطمۀ ثانویِ بیت وحی
چار گل فاطمه را مادری
مادرِ پُر مهرِ چهار اختری
مادر چار عاشقِ سر باخته
دل به قضا، جان به قدر باخته
- - - - - - - - - -
مادر دلدار، سلامٌ علیک
اُمِ علمدار، سلامٌ علیک
بسکه دلت بوی گلِ یاس داد
خالقِ گُلها به تو عباس داد
هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین
از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین
مهدِ دلیران، سرِ دامان توست
روحِ شجاعت، ز شبستان توست
ای بفدای گُلِ بستانِ تو
روشنیِ شمعِ شبستانِ تو
ماهِ حرم، روی ابالفضل بود
تکیه به بازوی ابالفضل بود
بود در آن قلقلۀ دشمنان
هیبتِ سقای حرم پاسبان
هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟
قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟
چون برهِ فاطمه بیتاب شد
رفت که آب آورد و آب شد
آه ز یادآوریِ نخلها
دشمن و پنهانگری نخلها
من چه بگویم، ز رشیدی غریب
در وسطِ حیله و مکر و فریب
دستِ علمدار کمین خورد، وای
ساقیِ دلدار زمین خورد، وای
با همه بی دستی و بی یاوری
باز رجز خواند سوی لشکری
تا که به یاریِ حسینت شتافت
تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت
تیر به چشمانِ قمر تا نشست
پشت و پناهِ حرم از پا نشست
گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین
دیدنِ عباس بیا یاحسین
ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد
در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد
نامِ تو دارم به لبم زمزمه
آمده بالینِ سرم فاطمه
#مدح_و_مرثیۀ_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضۀ_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#قصیدۀ_ولادت_با_سعادت_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
محبتی که دو عالم نمیشود جبران
یقین محبت زهراست در دلِ یاران
نبودهایم بِوالله شئِ مذکوری
که یادِ ما ز ازل بودهاند این خوبان
صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست
به ریشه های همین چادریم آویزان
به او امامِ زمان گفت: اُسوۀ حَسَنَه
که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان
برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست
هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان
اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو
معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان
نه افضل است مقامش، ز بانوان تنها
که برتر است شئوونش، ز جملۀ مردان
سیادتش ز از ازل، فوقِ اول و آخر
سیاستش همه را تا ابد کند حیران
مقامِ عصمتِ او قلّه ای است، لا یُدرَک
علُوِّ حجّیَتَش، حجة الحجج هر آن
ولای اوست مسلّط، به کلّ موجودات
خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان
چه رهبری که به حکمش، خدا چنین فرمود:
اطاعتش به همه واجب است، هر دوران
وجودِ اوست، تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین
خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن
هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی
هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان
تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست
همه ظهور و بُروزش، مبیّنِ مَنّان
ز کوثرِ برکاتش، رسید خیرِ کثیر
به هیبتِ وَجَناتش، ز دین بلاگردان
____
حلولِ زهرۀ زهرا، طراوتی جوشان
طلوعِ جلوۀ رویش، نجابتی رخشان
به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او
به وجد آمده خیلِ فرشته، زین رُجحان
هرآنچه خواست کمک بانو از زنانِ قریش
تمامِ اهلِ قریش از خدیجه روگردان
چرا به خانۀ احمد درآمدی؟ حالا...
بگو یتیمِ حجازت، بیاوَرَد یاران
و اُمِ فاطمه بی قابله نمیماند
چهار قابله آمد به یاری اَش ز جنان
ز ساره، آسیه، مریم، گرفته تا کلثوم
برای آمدنِ فاطمه، به صف خندان
زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا
خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان
چه خِلقتی، که به یک روزه رشدِ یکماهه
و در طبیعتِ یکماهه، رشدِ یک سالان
تَلألؤِ رخِ مهتاب و آفتاب از او
چو آب و آینه دارد، دلی زلال از جان
بزرگزادۀ بیت نبوت است آری
شهادتین بگوید، به سبکِ نوزادان
چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست
که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان
همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا
چه نقشه ها که کشیدند، دشمنان هر آن
خبر ز شِعبِ أبی طالب آمد و تحریم
ز کودکی سرِ دوشش کشید بارِ گِران
کشید داغِ فراقی بزرگ، از تقدیر
در آستانۀ هجرت، ز مادرش هجران
شدند قومِ یهود و منافق و مشرک
ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران
به یُمنِ سورۀ کوثر، جوانترین معصوم
سحابِ رحمتِ خود را بریخت، چون باران
مبارزاتِ دمادم، جهادِ بی وقفه
نمادِ عمرِ گِران، بهر مادرانِ جوان
به دخترانِ جوان و به مادرانِ شهید
پیام داد، سیرۀ زهرای اطهر از دل و جان
حیا و عفتِ آن، ناز دخترِ خورشید
نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان
نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا
ندید سایه ای از قامتش، بجز نِسوان
ز نورِ چهرۀ او هفت آسمان روشن
ز نورِ چادرِ او، دسته دسته با ایمان
گواهِ طولِ نمازش، تَوَرًَمَ قَدَماه
دعا و صوم و صلاتش، به دوستان غفران
نمود محورِ آلِ کساء را زهرا
به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان
______
ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است
ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن
تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین
سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان
قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز
امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن
دو دستِ فاتحِ خیبر، به ریسمان بسته
شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان
ز بیتِ وحی، چنان دودِ کینه بالا رفت
که دست و صورتِ زهرا، ز شعله شد سوزان
نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند
نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان
ز عهدِ خُمِ غدیر آن زمان که برگشتند
فتاد دین و خلافت، به دستِ نامردان
به انحراف کشاندند، اهل ایمان را
به کنجِ خانه نشاندند، صاحبِ ایمان
فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و
ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان
پیامِ ضاربِ سیلی، به کربلا که رسید
هنوز مانده به ره، چشمِ منتقم گریان
و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی
که ما کجای مسیریم با امام زمان؟
چقدر یارِ وصایای فاطمه شده ایم
چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟
#قصیدۀ_ولادت_با_سعادت_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
باسم رب الشهداء والصديقين
مدح و مرثیه ای در شهادت جانسوز سردار حماسه آفرین جبهه های مقاومت
و فرمانده ی فاتح مدافعان حرم سپهبد #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
تقدیم به روح آن شهید والا مقام و یار و همسنگر باوفایش سردار شهید
ابومهدی و یاوران شهیدشان
ای پسندیده ی خدا، سردار
مالک اشتر ولا ، سردار
جز شهادت نبود لایق تو
ای براه ولی فدا، سردار
داغ تو خونجگر کند ما را
خون تو زنده تر کند ما را
تازه بیدار تر شدیم، آری
خون مظلوم اثر کند ما را
گر چه این قلب رهبرم خون شد
همت انتقام افزون شد
بلکه با خون حاج قاسم ها
فتنه های دگر دگرگون شد
ای بنازم به استقامتشان
میدمد لاله ها ز قامتشان
بخدا بر مشام جان آید
عطر پیروزی از قيامتشان
رهبر و مقتدایمان فرمود
نبرد خصم زین جنایت سود
عزمها را کنید اينك جزم
که زمان فرج بیاید زود
رفت با خون مالک اشتر
اقتدار نظام، بالاتر
به ولایت قسم، ألا قاسم
بی تو تنها نماند این رهبر
يارِ سردار کو به کو مهدی
کیست "من ينتظر " ابو مهدی
به يقين لحظه ی شهادتشان
با تو گشتند روبرو مهدی
حاج قاسم که کربلایی شد
آسمان نیز نینوایی شد
شهدا را گرفت در آغوش
که بسر دوره ی جدایی شد
ای علمدار جبهه ی اسلام
ای به وقت نیازها، اقدام
نزد زهرا به فاطمیه شدی
با علمدار کربلا اکرام
آنکه فرمان شام هجرت داد
نیمه ی شب، طلوع فجرت داد
ای امیر مدافعان حرم
موسم زینبيه أجرت داد
ایکه معشوق، هم کلامت باد
جان ما نذر انتقامت باد
سر سردار و زانوی ارباب
سرِ آقایمان سلامت باد
ای دلت غرق حضرت معبود
عهد ما انتقام سیلی بود
رفتی اما به رجعتت بر گرد
باز همراه مهدی موعود
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
@hajmahmoodzholideh
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
#در_رثای_حادثهی_تروریستی_گلزار_شهدای_کرمان_و_سالروز_شهادت_سپهبد_شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
ایکه به دلها غمت ابراز شد
مکتب تو مکتب اعجاز شد
تا حرمَت، مرکز پرواز شد
باب شهادت به همه باز شد
هدیهی احسانِ تو بر زائران
معبرِ گلزارِ تو، تا آسمان
تا حرمَت شد به جهان جلوهگاه
کوی ولایت شده این تکیهگاه
نور رسید از تو بر این خیمهگاه
گلشِ گلزارِ تو شد قتلگاه
معبرِ گلزارِ تو، چون غزه شد
شهرِ تو، چون فکه شد و جبهه شد
بس، ز غم فاطمه افروختی
شمع شدی، آب شدی، سوختی
آنچه که از معرکه اندوختی
بر همهی مَردمَت آموختی
فاطمیون را تو بنا کردهای
حیدریون را تو بپا کردهای
بسکه صفا از کرمَت میرسد
نور، ز نطق و قلَمَت میرسد
عشق، ز گرمای دَمَت میرسد
بوی ظهور از حرمَت میرسد
کیست نداند که هدایت تویی
یکّه علمدارِ ولایت تویی
من به گمانم که شده تربتت
مایهی افزون شدنِ عزتت
غم مخورم هرگز از این غربتت
زانکه حسینی شده این ملتت
هر چه که دشمن به تو تازیده است
نایبِ مهدی به تو نازیده است
آنکه به مولای جهان نایب است
چشمِ امیدش بسوی صاحب است
گرچه به ظاهر ز نظر غایب است
عینِ علی بن ابیطالب است
اذنِ ظهور پسر فاطمه
بسته به چشمانِ ترِ فاطمه
گفت به سید رضیِ قهرمان
غیرِ شهادت نبود راهمان
طالبِ لبخندِ امام زمان
جز به شهادت نرود بیگمان
دورهی غم، از سرِ ما بگذرد
قدس هم از کرب و بلا بگذرد
ما سپرِ زادهی زهرا شدیم
در رهِ حق، واله و شیدا شدیم
هر چه که ما کشته، ز اعدا شدیم
تازه مقَربترِ مولا شدیم
هر که در این بزم مقربتر است
جزوِ صحابیِ همین لشکر است
قصهی ما قصهی قالوا بلاست
غصهی ما غصهی کرب و بلاست
گریهی ما گریهی آن مبتلاست
نالهی ما نالهی جام بلاست
پیشِ روی ماست ندای حسین
ملتِ لبیک، فدای حسين
هرچه نوایش به عیان میرسید
بر گلویش تیر و سنان میرسید
نیزهی کوفی به دهان میرسید
ناله و فریادِ زنان میرسید
سنگِ جفایی به جبین خورد آه
چادر خاکی به زمین خورد آه
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
#در_رثای_حادثهی_تروریستی_گلزار_شهدای_کرمان_و_سالروز_شهادت_سپهبد_شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
@hajmahmoodzholideh