eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زمین و آسمانت غرق ماتم ای بقیع غصه‌ی تخريب تو شد، روضه‌ی غم ای بقیع داغدار روضه‌ی تو، قلب خاتم ای بقیع سوگوارانِ تو، زهرا و علی هم ای بقیع ای بهشت آرزو، ای قبله ی ویران شده بانیِ حفظِ حریمت، ملت ایران شده نوکران آماده‌ی احداث‌ِ بنیانِ حرم تا بسازیم از بقیع، صحن و شبستانِ حرم کاروان آید، شود یک هفته مهمانِ حرم جانِ هرچه عاشقِ زهراست، قربانِ حرم گنبد و گلدسته می‌سازیم در ویرانه‌اَت در برِ اُم البنین، سازیم سقاخانه‌اَت چون شبستان و حرم تکمیل شد، پرچم به کف راهپیمائی بپا سازیم با شور و شعف کاروانِ عشق را راهی کنیم از هر طرف از خراسان، کربلا، قم، سامرا، تهران، نجف دشمنِ پَستِ تو کِی از ما بگیرد عشق را هرچه را از ما گرفت، از دل نگیرد عشق را ما سراپا عشق و شورِ اهل‌بیتِ عصمتیم در تمامیِ حرم‌ها پای کارِ خدمتیم مَرد و زن، پیر و جوان، در سایه‌ی این دولتیم شاد، با شادی و با حزنِ شما در مِحنتیم چون بخندد فاطمه. خندان چو زهرا می‌شویم چون بگِرید فاطمه، گریان چو زهرا می‌شویم آری این آب و گلِ ما را حسین آمیخته طرحِ دینداریِ ما را، دستِ زینب ریخته رایتِ ما را یَدُالعباس، بر انگیخته قلب ما زیرِ قدم‌های علی آویخته پشتِ در، گودال، محراب، آستانِ بندگی ست روضه‌های کربلای یار، سبکِ زندگی ست در تَهِ گودال آری، نیزه بر دلها زدند کعبِ نِی بر جان ما و زینب کبرا زدند در دلِ محراب ضربت، اشقیا بر ما زدند ضربتِ سیلی به ما و صورتِ زهرا زدند چهره‌ی زهرا اگر نیلی است، ما شرمنده‌ایم مُزدِ پیغمبر اگر سیلی است، ما شرمنده‌ایم صاحب ما رشته‌ی تقدیر را خواهد گرفت انتقامِ آیه‌ی تطهیر را خواهد گرفت در کفِ خود، قبضه‌ی شمشیر را خواهد گرفت از گلوی گُل، سه‌شعبه تیر را خواهد گرفت حرمتِ آل عبا را می‌رساند او بهم پیکر و رَاسِ جدا را می‌رساند او بهم ساحتِ قرآن و دین، یابد ز غم دیگر نجات یابد از بِینِ در و دیوار و خون، مادر نجات همچنان خلخال، یابد چادر و معجر نجات عمه‌اَش را از اسارت، می‌دهد آخر نجات تهمتِ سختِ کنیزی را، دهد روزی جواب می‌رساند جرعه آبی، بر لب طفلِ رباب @hajmahmoodzholideh
❖﷽❖ ✅ما را در این پیام رسان دنبال کنید 📲كانال اشعار حاج محمود ژولیده 💠بروز رسانی کامل کانال اشعار حاج محمود ژولیده در پیام رسان بله، ایتا، سروش پلاس و تلگرام پیام رسان تلگرام👇 https://t.me/hajmahmoodzholideh پیام رسان بله👇 https://ble.ir/hajmahmoodzholideh پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/hajmahmoodzholideh پیام رسان سروش پلاس👇 http://splus.ir/hajmahmoodzholideh پیام رسان روبیکا 👇 https://rubika.ir/hajmahmoodzholideh ☑️ كانال اشعار حاج محمود ژولیده
ام یا سیدَالکریم، سلام ای طلایه دار بر حضرتت درودِ خدا، ای بزرگوار ای خط و مشیِ شیعه ی اِثنی عشر ترا ای مَحرمِ چهار امام، ای ولی مَدار با رشته های حبلِ متین خورده ای گِره والا اِمامزاده ی در دین زمامدار عبدالعظیمی و حسنی و حسینی و زهرائی و محمدی و حیدری تبار اَحسنت بر مرام و قوام و دوامِ تو ای زاده ی امام حسن، روحِ باوقار سجاد و باقرند، عموهای اَطهرت ای بر دلت ز صادقِ آل عبا قرار تو نور چشمِ حضرتِ موسیَ بنِ جعفری یارِ رضا، معینِ جواد، و سفیرِ یار داده امامِ هشتمِ ما، شیعه را سلام در نامه ای که داده به دستِ تو، آن نگار هادیِ دین، ترا ولیِ خود خطاب کرد ای صاحبِ عقایدِ نابِ تمام عیار حتی امامِ عسکری از تو کند سخن آری بتو امامِ زمان، کرده افتخار بعد از قیامِ حضرتِ معصومه، بی گمان طرحِ قیامِ توست، که شیعه شد آشکار بعد از تو نیز، شیعه در ایران بقاء یافت پرچم رسید دستِ علیِ بنِ مَهزیار روح خدا، پیامِ قیامِ ترا گرفت آن شد قیامِ او، که هنوز است ماندگار ایران ز انقلابِ امام است مفتخر سیدعلی است، وارثِ این اوجِ افتخار اقدامِ تو، نشاطِ عجیبی به شیعه داد دین گشته در سراسرِ دنیا پیامدار نشرِ معارف از تو شتابی دگر گرفت شد با تو خطِّ فاطمی، اِحیاء و برقرار با اینکه بود کارِ تو در اِختفا، ولی ترویجِ دین به شیوه ی مخفی است، ابتکار هر چند زیرِ بارِ مصائب، قدَت خمید شخصیتِ جهادیِ تو ماند باوقار از بس، حدیثِ آل علی را صَلا زدی نهج البلاغه شد ز کتابِ تو وامدار تفسیرِ آیه های تَولّا، شد از تو نشر هم، شرحِ آیه های تَبرّا به هر دیار در دوره ای، حدیثِ غدیر از تو جان گرفت شد منتشر پیامِ نبیِ بزرگوار در راهِ دین، هرآنچه ز دستت برآمده کردی تو از وظیفه شناسی، به روزگار تنها نه با زبان، که در انجامِ کارِ خیر خود میشتافتی، به قدمهای اُستوار با دستگیری از ضُعفا، اُنس داشتی با مردمِ ضعیف، نشستی هزار بار دستِ اسیر و دستِ فقیر و یتیم را با روی خوش گرفتی و بودی همیشه یار با اهلِ درد، همدل و همراه و همزبان با اهلِ ظلم، سیره ی تو بود اقتدار سر، هیچگه مقابل کس خَم نکرده ای اِلّا مقابلِ خَمِ اَبروی تک سوار با اینکه چند یوسف زهرا، ثناگویَت بودی غریبِ شهر و غریبِ همه دیار آواره گشتی از همه جا، تا به کربلا آوار شد به جسمِ تو، تخریبِ آن مزار قبل از فدا شدن، شده ای فانیِ حسین مثلِ حبیب، کشته ی دلبر شدی دوبار آوار دیدی و اَثرِ نعلِ اسب، نَه لب تشنه ماندی و نشدی ذبحِ نابِکار جسمَت نماند روی زمین زیرِ آفتاب رَاسَت نرفت بر سرِ نِی سوی هر دیار روزیکه از عراق به مُلکِ ری آمدی گریان شدی بخاطرِ یک جمله، زار زار قاتل که از حکومتِ ری، گندمی شنید تنها به وعده ای سرِ مولای ما برید ام @hajmahmoodzholideh
حمزه، ای پیغمبر اکرم شده غمگین تو خیز از جا، آمده محبوب بر بالین تو نعره‌ی شیر رسول الله، از چه شد خموش ناله‌ی خاتم بلند، از دشمن بی دین تو خوش درخشیدی، ز جا برخیز ای شیرِ اُحد کو نوای یاعلی، در رزمِ پر تحسین تو بود در جنگِ اُحد، گه در یمین، گه در یسار خنده‌ی حیدر، دلیلِ خنده‌ی شیرین تو بر تنت یک نیزه آمد، دور از چشم حرم نیزه بارانت نکرده، قاتل ننگین تو مُثله اَت کردند خونخواران، میان کشته‌ها خواهرت اما ندیده پیکرِ خونین تو از قفا ذِبحَت نکرد و پنجه بروی تو نخورد گرچه خود مرهم ندارد، ماتم سنگین تو پیکرت عریان نشد، پیراهنت غارت نرفت سنگ بارانی نشد، پیشانی پرچین تو کینه‌ی دیرینه‌ی هندِ جگرخوار عاقبت سینه‌اَت را پاره کرد، از کینه‌ی دیرین تو بر تنِ زخمِ تو کم آمد، عبای مصطفی بسکه رعنا بود، سَروِ قامتِ زَخمین تو بی کفن هرگز نماندی، بوریا سَهمَت نشد خواند پیغمبر، کنار مرتضی تلقین تو خواهرت رنگ اسیری را ندیده، ای غیور اشکِ زینب را ندیده، دیده‌ی حق بین تو معجری هرگز ندیدی، غارتِ دست ستم دستِ نامحرم نزد، بر عترتِ پیشین تو دشمنِ احمد ز اِقدامت، دهانش خُرد شد وقتِ سیلی خوردنِ زهرا، چه شد تسکین تو گفت: یاعَمّاه برخیز و به فریادم برس آنکه سیلی زد، ندیده سیلیِ سنگین تو فاطمه، مُزدِ رسالت را گرفت از دشمنان انتقامَم آید از، آهِ من و نفرین تو @hajmahmoodzholideh
وارث زهرای اطهر خانه‌اش آتش گرفت زاده‌ی آل علی کاشانه‌اش آتش گرفت باوجودیکه تمام عمر، از یک شعله سوخت بینِ شعله، ناله‌ی جانانه‌اش آتش‌ گرفت وارثِ آن سینه‌ی سوراخ از مسمارِ در سینه‌ی زخم و دلِ ویرانه‌اش آتش گرفت آری آن شیخ الائمه، آن محاسن سوخته همچو گیسو سوخته، گلخانه‌اش آتش گرفت دید اهل‌ِبیتِ خود را سخت در وحشت، ولی کِی ز شعله، دامنِ دردانه‌اش آتش گرفت بی عبا عمامه، با پای برهنه می‌دوید کِی ز بام، عمامه‌ی شاهانه‌اش آتش گرفت صورتش وقتِ زمین خوردن، چو مادر شد کبود یادِ سیلی کرد و زخمِ چانه‌اش آتش گرفت ناسزا می‌گفت چون اِبنِ ربیعِ نانجیب از عِتابِ دشمنِ بیگانه‌اش آتش گرفت همچو جدش ریسمان بسته، چو او را می‌کشید از طنابِ او، گلو و شانه‌اش آتش گرفت دید یک شمشیرِ دشمن را نبی، بالا سرش از هجومِ تیغِ نامردانه‌اش آتش گرفت یارسول الله در گودال، می‌دیدی حسین نیزه باران شد، دلِ رِندانه‌اش آتش گرفت نیزه‌ای شد در دهان و نیزه‌ای شد در گلو شمعِ جانش سوخت و پروانه‌اش آتش گرفت مادرش از گوشه‌ی گودال می‌دید از قفا ذبحِ او را، اشکِ دانه دانه‌اش آتش گرفت تا سرش بالای نیزه رفت، غارت شد حرم ساغر و پیمانه و میخانه‌اش آتش گرفت @hajmahmoodzholideh
رهرو آن است، که هر صبح براتش بدهند با نسیم سحری، آب حیاتش بدهند هر شب احیا کند، آنکه بچِشَد طعمِ سحر هر سحر، از سفرِ هجر نجاتش بدهند ای خوش آن عمرِ گرانمایه که با یار گذشت ای خوش آن بنده که از یار صفاتش بدهند مژده ی وصل، همان اذنِ ملاقاتِ علی است کز جمال ازلی، جلوه‌ی ذاتش بدهند چشمِ عاشق، دمِ مرگش به علی باز شود هر که با اوست، نجات از عرصاتش بدهند دیده چون بست ز اغیار، به جانان برسد دیده‌ی دیگری اندر ظلماتش بدهند چارده نورِ الهی، همه صف می‌بندند یک شبه، پاسخِ کلِ زحماتش بدهند چون رسد وقتِ سؤالاتِ نکیر و منکر همه پاسخ به زبانِ کلماتش بدهند باده‌ی آب بقا روزی هر کس نشود ای خوش آن مست که جام حسناتش بدهند بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند با بلا خو نکند، جز مدد کرب و بلا هر که را با غمِ دلبر درجاتش بدهند هر که شد زندگی اَش، وقفِ اباعبدالله شهد شیرین شهادت به مماتش بدهند زائرِ کرب و بلا، لال نمیرد هرگز پاسخِ ذکرِ حسین از نغماتش بدهند تشنه‌ی باده‌ی ارباب نمانَد عطشان خودشان جرعه‌ای، از آب فراتش بدهند گریه بر بی کفنِ کرب و بلا هر که کند بِالله از گریه‌ی در حشر نجاتش بدهند با وجودیکه هزاران صدمه دید حسین باز با سنگ جواب صدماتش بدهند لطمه زد زینب کبری بخودش در گودال از چه با خنده جواب لطماتش بدهند @hajmahmoodzholideh
شَانِ تو بالاتر از آن است، کز مَدحَت بگویم قَدرِ تو والاتر از آن است، کز وصفت بگویم نورِ تو پیداتر از آن است، کز نورت بگویم حُسنِ تو افشاتر از آن است، کز حُسنت بگویم می‌سِتایم با همین مدح و ثنای تو خدا را کیست داند کیستی، ای نور چشمان پیمبر حضرت زهرای ثانی، حضرت محبوبِ حیدر حضرت بنتُ الخدیجه، دختر زهرای اطهر همچو زینب، زینَتِ اَب، زاده‌ی موسی بن جعفر می‌شمارم با ثنایت، مدح و وصف انبیا را از صفات فاطمه، داری تو اوصافی عظیمه وَز وجودِ زینبی، در جانِ تو ذاتی حلیمیه هم وقاری از سکینه داری و خویی رحیمه هم حکیمه هستی و هم صاحب خُلقِ کریمه می‌شناسم با تو ای بانو، تمام اولیا را نور عالَم، جانِ احمد، عشقِ حیدر، دختِ زهرا بنتِ موسی، اُختِ طاها، عمه‌ی مهدیِ طاها طاهره، بِرّه، حمیده، سیده، مرضیه، کبرا مِهر تابان، ماهِ رخشان، ای تَوَلّایت گوارا مَظهرِ عشق و ولایت، جانِ جانانی رضا را ای سلامِ بی کران بر حضرتت، از سوی سرمد وی مقامِ شامخَت، اعطایی از درگاه ایزد ای وجودِ اعتقاداتِ تو، از ایمانِ بی‌حد وی ترا تکریم و تمجید از همه آل محمد واجبُ التعظیمی و داری مدیحِ مصطفا را ای به زهرا آینه، هم در عیان هم در نهانی نامِ نامیِ تو باشد حضرت زهرای ثانی در مسیرِ فاطمی، خوش داری از مادر نشانی کرده‌ای قرآن و دین را، از دیار قم جهانی مقدمَت خشنود کرده، صادق آل عبا را در احادیث ولایت، خود سرآمد از رُواتی هم فقیهی، هم ز عصمت نیز سرمشقِ صفاتی پاسخِ هر پرسشی دانی، ولی را از وُلاتی شبهه‌ها را برطرف سازی، که تو بابِ نجاتی داده‌ای درسِ اطاعت از ولایت، خوب ما را عالمان شاگردِ درسِ حوزه‌ی علمیه‌ی تو نعمتِ علم و عمل، از فاطمه ارثیه‌ی تو از امامان یک یک آمد، رتبه‌ی عالیه‌ی تو شیعه از خُمّ غدیر آگاه، با توصیه‌ی تو از علیِ عالیِ اعلا، چه خوش گفتی بقا را مکتبِ صادق ز تو رایج شد ای بانوی عالَم دین و مذهب از تو شد آباد ای فرزند خاتم همچو زینب شد قیامِ فاطمی، با تو مُتَمَم نهضت سرخِ حسینی، از تو شد تبیین مُسَلّم با همین شیوه هدایت کرده‌ای روح خدا را از قُمَت، حتی مدینه کسبِ ایمان کرده بانو انقلابت، تا یمن تا مکه طوفان کره بانو حاکمان، حتی سعودی رو به ایران کرده بانو در جهان، غوغا کنون خونِ شهیدان کرده بانو می‌برد رهبر، سوی قدس و فلسطین ماجرا را آری اینگونه، قیامِ رهبرم رونق گرفته از قیامش، هر حریمِ محترم رونق گرفته از کراماتِ تو اینک، هر حرم رونق گرفته کاش می‌گفتم، بقیعِ مادرم رونق گرفته اینچنین کردی مزین، چند ایوانِ طلا را ای قیامت عالمانه، ای حضور خواهرانه عاقبت افشا کنی، جاه و جلالِ مادرانه می‌رسد روزی که می‌گیرد، دعای دخترانه می‌کند آنروز نهضت، بازتابی جاودانه می‌شود کرب و بلاها، متصل کرب و بلا را گرچه خود بودی تو، هرگونه مصیبت را گرفتار عترتِ خود را ندیدی دست بسته، سوی بازار ناسزا نشنیدی ای بانو، میانِ جمعِ حضار تهمتِ سختِ کنیزی را تو نشنیدی ز کفار منتقم گیرد تقاصِ سختِ آل مرتضا را سهمِ ما از انتقامِ یار، یاریِ امام است لشکرِ نصرُمِنَ الله، آرزویش انتقام است صبحِ نزدیکِ ظهور و شامِ نزدیکِ قیام است کارِ استکبار در کلّ جهان، دیگر تمام است بانیِ نظمِ جدید، ایرانِ اسلامی است یارا @hajmahmoodzholideh
دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو @hajmahmoodzholideh
لسلام کاش ای سالک، مسیرِ حق روی مَردِ رَه گَردی، اسیرِ حق شوی سِرّ توحیدی، ولای مرتضاست شَرطِ توحیدی، تولّای رضاست هر دلی، کز راهِ مولا می‌رود طورِ سینای رضا را می‌رود هر کسی سلمانِ مولا می‌شود با رضا، غرقِ تولّا می‌شود گنبد و گلدسته‌ی شاه نجف می‌برد دل را خراسان، صف به صف از نجف تا مشهد ایوانِ علیست از مدینه تا قم، اُستانِ علیست هستیِ ما، مؤمنات و مؤمنین دو علی، دو فاطمه، تا یومِ دین شهرِ معصومه که خود بابُ الرضاست پایتختِ عترتِ آل عباست کوریِ چشمِ همه، عدوانِ ما پایتختِ مهدی است ایرانِ ما خاکِ ما، فتحُ الفُتوحِ مجتباست فاتحِ ایران، شهیدِ کربلاست چون حسن، دل‌های ما را شاد کرد پس رضا، ویرانه را آباد کرد هر قدم برداشت، آنجا نور شد از شلمچه تا به نیشابور شد چند سالی پایتختش طوس ماند لیک، ایران با رضا مَانوس ماند این وطن، مُلکِ سریرِ ارتضاست کشورِ سلطان علی موسی الرضاست سلطنت از آنِ ایران است و بس شاهِ ما شاه خراسان است و بس چون قدم برداشت سوی خاک ما دید در پایش قلوبِ پاک ما هست خاکِ این وطن، جامِ جمَش ریشه‌ی حبُّ الوطن، در مقدمش او چو آمد، پا در این خِطّه گذاشت یادگارانی، به هر قطعه گذاشت از عنایاتِ امیرالمؤمنین کشورِ موسیَ بنِ جعفر را ببین هر مَلَک، از طوس می‌گیرد سراغ تا حریمِ تربتِ شاهِ چراغ بانوی قم، دخترِ دلبندِ اوست حضرتِ روحِ خدا فرزند اوست خود رضا، بابای ایمانیِ ماست هدیه‌اَش، یارِ خراسانیِ ماست رعیتِ سلطان، مطیعِ رهبر است سایه‌ی سلطان، هَماره بر سر است روز میلاد رضا، روز خداست روز رئفت، روز احسان بر گداست ما که جز خاکِ سَرایش نیستیم دست‌بردار از ولایش نیستیم □ □ □ سالروزِ اوست، اِنفاقی دگر جشنِ ما تجدیدِ میثاقی دگر ما بر این در، با تولّا آمدیم در پِیِ تبریکِ زهرا آمدیم وقتِ دقُ الباب، شد ذکرِ همه حق مبارک، ای عزیز فاطمه باز کن در، غرقِ میلادیم ما طالبِ دیدارِ نوزادیم ما بس بر این دیدار، لَه لَه می‌زنیم بوسه بر قنداقِ آن شه می‌زنیم □ □ □ گفت موسی با رضا، روحی فِداک آمدی! ای زاده‌ی اَصلابِ پاک نجمه بانو! مقدمَش تبریک باد مژده، ایامِ فرج نزدیک باد نورِ چشمَت را کمی تربت بده گوش، بر دورانی از غیبت بده بعدِ چندین نسل، از این نورِ چشم می‌شود مهدیِ او، مستورِ چشم می‌رسد روزی که آید در حرم می‌رسد، آن نورِ چشمانِ ترم تکیه بر کعبه، زنَد بانکِ صَلا این منم، پورِ شهیدِ کربلا آنکه عطشان نحر شد، بینِ دو نهر رَاسِ او گردانده می‌شد، شهر شهر کوفه کم نگذاشت از آزارها عترتش آواره در بازارها وای، از ویرانه و بازارِ شام حال، روزِ انتقام است انتقام آمدم در زادگاهی محترم تا بگیرم انتقامِ مادرم لسلام @hajmahmoodzholideh
باسمه تعالی [بازخوانی شعری سروده شده در ۳ سال پیش] تمجید از آیت الله سید ابراهیم رئیسی (به بهانه انتخابات ۱۴۰۰) ایکه با دلها اَنیسی، آیت الله رئیسی ای حضورت مغناطیسی، آیت الله رئیسی سیدی تو سروری تو صالحی تو اصلحی تو خودبخود بر ما رئیسی، آیت الله رئیسی همچو ابراهیم هستی بت شکن ای پر عدالت هم صریحی هم سلیسی، آیت الله رئیسی شمعِ بیت المال را کردی تو خامُش همچو جدت بر سرانِ انگلیسی، آیت الله رئیسی باز گرداندی حقوقِ رفته را در جیب مردم بسکه بر دزدان خسیسی، آیت الله رئیسی مفسدان از تو فراری، ملحدان را پُر شکاری بِه ز صد لشگر پلیسی، آیت الله رئیسی پرچم تولید با تو میرود بالا خدایی فکرِ کالای نفیسی، آیت الله رئیسی خالصی و مخلصی و خادمی و صادقی و حق بیان و حق نویسی، آیت الله رئیسی هست، بس پرونده ات روشن در این بیش از چهل سال نیست در آن لک و پیسی، آیت الله رئیسی می گریزد از تو خائن، می ستیزد بر تو دشمن چون نکردی کاسه لیسی، آیت الله رئیسی حوزه و دانشگهِ تو، مشهد و قم هست و تهران نه واشنگتن نه پاریسی، آیت الله رئیسی با فقیران همنشینی، با ضعیفان همزبانی با یتیمان خود اَنیسی، آیت الله رئیسی بسکه در کارت دقیقی، با سلیمانی رفیقی با ولایت همجلیسی، آیت الله رئیسی عشقِ دوران، فخر ایران، خادمِ شاه خراسان ای عجب نفسِ نفیسی، آیت الله رئیسی ایکه شاگرد امامی، رهبری را هم کلامی یار قرآن و حدیثی، آیت الله رئیسی هم تو بر رهبر معینی، هم به اَسرارش امینی هم به او نایب رئیسی، آیت الله رئیسی @hajmahmoodzholideh
رت_آیت_الله_رئیسی_رحمه_‌الله_علیه قربانیان ما که در حدِّ وفورند هر یک زمینه‌ساز ایام ظهورند خدمتگذارانی که فانی فِی الحسینند آخر همه مهمان شاه عالمینند حقِ بزرگان در حقیقت هم، همین است مأوایشان نزد امیرالمؤمنین است باید به‌ راه این شهیدان خو بگیریم تا قول وصل از ضامن آهو بگیریم آن سیدی که داشت شور حیدری رفت یار وفادار امام و رهبری رفت می‌گفت من خادم به درگاه رضایم خدمتگذار آستان مرتضایم از بس‌که مخلص بود مَحرم با حرم شد وز خدمت شاه خراسان محترم شد مردی که درد و داغِ مظلومان به دل داشت همواره سوز و آهِ محرومان به دل داشت مرد شجاعی که به میدان امتحان داد تا قلب دشمن رفت و قرآن را نشان داد او مرزها را کرد با دل، رهنوردی شد حاصل این استقامت، پایمردی راه سلیمانی به دست او عیان شد فاتح به خرمشهرهای این زمان شد باید که مدح آن شهید خدمت آورد کار جهادی را به متن دولت آورد حقِ ذَوِالقربا عجب جانانه بگذاشت پا جای پای رهبر فرزانه بگذاشت با جان و دل بر خدمت مردم نظر کرد سرتاسر ایرانِ اسلامی گذر کرد شیرِ دلیرِ کشورِ شیران رئیسی پشت و پناه ملت ایران رئیسی رت_آیت_الله_رئیسی_رحمه_‌الله_علیه اردیبهشت ۱۴۰۳/ماه ذیقعده @hajmahmoodzholideh
نشسته ام بنویسم برای خرمشهر که صرف شد همه عمرم بپای خرمشهر برادرم نه، ز دستم برادران رفتند و هیچ گه نَسرودم، رَثای خرمشهر اگر چه مرثیه ها،ماجرای ما دارد ولی نگفته ام از کربلای خرمشهر نشسته ام بنویسم، ز جنگِ خونین شهر که کُنجِ گَنج نمانَد صدای خرمشهر چه گُلشنی که در آن، شش هزار آلاله شدند در ره قرآن، فدای خرمشهر روایت است که صدها شهیده، جان دادند برای حفظ حریم سَرای خرمشهر عراق بود و ایالاتِ متحد، با او عِیال شهر نشستند، پای خرمشهر رژیمِ بعث و چهل کشورِ حمایتگر بر آن شدند بمانند، جای خرمشهر ولی تمامیِ ایران بسیج شد، یکبار وپس گرفت زدشمن منای خرمشهر دعای روح خدا بود و همّتِ مردم که فتح کرد وطن را خدای خرمشهر هزارها یَلِ میدان، چُنان جهان آرا شدند فاتحِ این، نینوای خرمشهر سقوط شهر دلیل سقوط ایمان نیست چه مؤمنی که نخواهد بقای خرمشهر من از شهادت فهمیده هاست، می فهمم سقوطِ شهر نشد، انتهای خرمشهر رسان به قدس و فلسطین،به شام و سوریّه پیامِ مَرد ترین کشته های خرمشهر أذانِ مسجد جامع، هنوز گلواژه ست رسد ز مأذنه اَش رَبّنای خرمشهر بگو که مأذنه ها را هنوز میسازیم به هر کجا که شود، ماجرای خرمشهر بگو دفاعِ مقدس... مقاومت...اینجاست مدافع حرم است، جای جای خرمشهر فدای زینبیه، عسگریّه، قاضریه هر آنکه هست هماره، فدای خرمشهر میان چاه، نگَردیم در پِیِ یوسف که هست خیمۀ او مبتلای خرمشهر @hajmahmoodzholideh