#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی
کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان
ورنه در بستر بِسَر عمرِ گران خواهد رسید
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هرکسی کرب و بلایی شد ، به آن خواهد رسید
نوکرِ ارباب پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور ، پای پیاده ،کربلا ، روزی نشد
عاقبت یک روز ، جا مانده ، دَوان خواهد رسید
دستِ بی مهری نباید داد با ارباب، چون
دستِ پر مِهرش به دست دوستان خواهد رسید
آزمایشهای تو در تو ، به دل صیقل دهد
وانگهی ، روزی ، جواب امتحان خواهد رسید
اشک عاشق ، تازه روز اربعین گل می کند
آشنا باشیم ،زنگ کاروان خواهد رسید
ناله زینب کند کاری که بر "هل من معین"
پاسخ لبیک از کلِّ جهان خواهد رسید
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا،صاحب زمان خواهد رسید
#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی
غمت را به دریا زدم غرقِ خون شد
به کوه و به صحرا زدم غرقِ خون شد
به دنیا به عقبا زدم غرقِ خون شد
به چشمان و دلها زدم غرقِ خون شد
چه سوزی، چه داغی، در این ماتم توست
که عالم عزادارِ درد و غم توست
برای تو کاری ندارد حسین جان
که خونم بپایت ببارد حسین جان
دلم حاجت اینگونه دارد حسین جان
سرم را بدامن گذارد، حسین جان
مرا هم به رخسارِ خود مبتلا کن
شبیهِ شهیدان کرب و بلا کن
چه زیباست در امتداد قیامت
دمِ آخرِ خود، شوم هم کلامت
دهم لحظه ی آخرم یک سلامت
بگویم که راضی شدی از غلامت؟
غلامِ سیاهت شود روسفیدت
شود باز هم جوونِ دوران شهیدت
غلامی که پر آه آمد بسویت
ز هر راه و بیراه آمد بسویت
گنهکار و گمراه آمد بسویت
هوادار و خونخواه آمد بسویت
به امّیدِ اینکه قبولش نمایی
فداییِ آل رسولش نمایی
اگر من به دردِ تو اِصرار دارم
ز غمهای ارباب خود بی قرارم
به دل عقده، از دیدگان خون ببارم
من از داغِ گودال، در انفجارم
چگونه بگویم که با تو چها شد
که راسِ تو بازیچه ی اشقیا شد
منِ روضه خوان، با چه رویی بگویم
چگونه ز پاره گلویی بگویم
چسان از تنِ پشت و رویی بگویم
ز بی رحمیِ یک عدویی بگویم
سرت را به سَلاخی از تن جدا کرد
به سختی سرت را جدا از قفا کرد
به غمهای تو مادرت خون بگرید
هنوز از غمت خواهرت خون بگرید
نه تنها به نیزه سرت خون بگرید
که هر حفره ی پیکرت خون بگرید
مگر کوچک است این غم بی نهایت
که مادر به مقتل نموده صدایت
ز جسمِ تو هر نیزه ای پَر گشوده
که آغوش بر زخمِ خنجر گشوده
ز هر زخم، زخمی دگر سر گشوده
عصادار هم زخمِ دیگر گشوده
نمانده دگر بوسه گاهی به زینب
بجز پاره ی حنجری نامرتب
بمیرم که چون دید وضعِ بدن را
تنِ پاره ی مانده بی پیرهن را
تنِ بی سر و پیکر بی کفن را
به هر سو جدا دید اعضای تن را
قنوتی گرفت و صدا زد خدایا
قبول از کرم کن تو این جسم کم را
#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
روز اول، دور تا دورم پر از سرباز شد
روز بعدش، روی زشتِ کوفیان اِبراز شد
جسمِ "اَشباحُ الرّجال" انگار از جان شد تهی
آن سلحشوری، دچارِ فتنه ای طناز شد
آن قلم های محبت، شد بَدَل بر تیغِ تیز
اهلِ ایثار و شهادت، با جفا همراز شد
یابنَ حیدر، کوفه دیگر جای پای نور نیست
فتنه ای تاریک، علیهِ حضرتت اِحراز شد
کاش میشد با تو گویم: سیدی! کوفه میا
هر که دَم زد از غمت، صیادِ تیرانداز شد
میوه های باغشان، تبدیل شد بر سنگِ سخت
دستِ کوفی، سوی گلهای پیمبر باز شد
ای، یتیمِ من فدای تار موی دخترت
سهمِ طفلان بعد از این، سیلی بجای ناز شد
کودکِ شش ماهه را هم بی گمان، سر میبُرند
ساختِ تیرِ سه شعبه، شغلِ تیرانداز شد
نوجوان کُشتن در اینجا، صحبتی رایج شده
هر گُلی بوی حسن دارد، پرِ پرواز شد
هان! جوانت را میاور، اِرباً اِربا میشود
وای از وقتی که راهِ حمله بر او باز شد
پهلوان هم آید اینجا، تیرباران میشود
ناگهان بیند که یک لشکر بهم همساز شد
تازه وقتی راهِ تو بستند گوید اِبنِ سعد:
قتلِ صبرِ نورِ چشمِ فاطمه، آغاز شد
وای اگر زینب کند رخت اسیری بر تنش
وای اگر گویند، او را ناسزا اِبراز شد
بر سرِ دروازه، با سر انتظارت می کشم
آه اگر بینم سرت، با نیزه ها دمساز شد
#روضه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ورود_به_کربلا
از کربلا به گوش است، آه و نوای زینب
صوت حزین رسد از، سوزِ صدای زینب
بر جان و دل نشسته، دلشوره های زینب
آید به آه سوزان، صوت رسای زینب
اینجا کجاست ما را آورده ای برادر
گویا به سوی مقتل، رو کرده ای برادر
اینجا چقدر دارد، بوی عزا و محنت
این دشت و کوی و صحراست، غرقِ غم و مصیبت
انگار میدمَد از، هر سو پیامِ حسرت
برگرد ای برادر، از این دیارِ غربت
این منظره که باشد، در پیشِ دیده ی من،
اینهاست باغ و بستان، یا نیزه های دشمن؟!
یاران پیِ شهادت، همچون تو بیقرارند
از چهره ها عیان است، با تو قرار دارند
آیا سپاهَت اینجا، باید علَم گذارند
این کودکانِ کوچک، تابِ عطش ندارند
مقصد اگر همینجاست، حرفی دگر نداریم
ما اختیار خود را، دست تو می سپاریم
امروز این جوانان، با حرمتِ فراوان
گَردند با محبت، دورِ زنان و طفلان
اکبر رکاب گیرد، با احترام از جان
عباس دارد آغوش، تا کار گردد آسان
امروز احترام عترت بجاست اما
فردا بجاست یا نه، این احترام؟ حاشا!
روزیکه سایه ی تو، روی سرم نباشد
حرمت دگر برای، اهل حرم نباشد
وقتی وجود پاکِ، تو در برم نباشد
دیگر حرم برای، کس محترم نباشد
آنروز روز سختی است، بر اهلبیت عصمت
ناموسِ حق کجا و همراهیِ عدویت
آیا نِدایم آنروز، از کس جواب گیرد؟
آیا کسی سراغ از، حالِ رباب گیرد؟
آندم کجاست اکبر، بر من رکاب گیرد؟
گویا سرِ تو جا در، بزم شراب گیرد
قتل است و بعد غارت، ای وای از اسارت
در مجلس حرامی، ای وای از جسارت
هر جا که تو بخواهی، خیمه بزن حسین جان
اما جدا ز خواهر، خیمه مزن حسین جان
من نزد تو بمانم، تو پیشِ من حسین جان
این ناله چیست آید: ای بی کفن حسین جان
مادر سخن بگوید، انگار از دل من...
زین پس کجاست عباس، جز پیشِ محمل من؟
هم مرکبِ تو گویا، از راه گشته خسته
هم ناقه ی من اینجا، دیگر به گِل نشسته
آیند این خَواتین، پایین چو دسته دسته
گویند از چه گویی بانو، ز دستِ بسته؟
ما را مگر اسیری، زینجا برند تا شام؟
گفتی که آتش و سنگ، بر ما زنند از بام؟
واللهِ هر چه باشد غم، ما حذر نداریم
در راهِ عشقِ دلبر، خوف از خطر نداریم
حتی اگر مسیری، جز ترکِ سر نداریم
دست از حسینِ زهرا، یک لحظه بر نداریم
این است اگر ز کوفه، مهمانیِ حسینت
جانِ تمامیِ ما، قربانیِ حسینت
#روضه_ورود_به_کربلا
@hajmahmoodzholideh
#یا_صاحب_الزمان_عج_ادرکنی
اگر بیعت نکردم، با تو بیعت میکنم آقا
که من تجدید میثاقم به هیئت میکنم آقا
نه بیعت در رفاه و راحت و آسایش و اَمنَم
که بیعت با تو در ایامِ شدت میکنم آقا
من از اَستغفِرُاللهَم، پیِ اِن تنصُرُاللهَم
که دینت را بِاِذنِ الله نصرت میکنم آقا
به اربابم قسم، هرگز به ذلت تن نخواهم داد
که زیر پرچمت احساس عزت میکنم آقا
حسینی آمدم دنیا، حسینی میروم زینجا
که با جدِ تو احساسِ قِرابت میکنم آقا
نِدایم چون دهی از صحنِ کعبه، موسمِ فجرت...
به محضِ یالِثاراتَت، اطاعت میکنم آقا
بخوان از جان و دل، دلهای مشتاق شهادت را
که جان و سر، بقربان رکابت میکنم آقا
تویی فرمانده ی دلها و ما فرمانبرِ مولا
پِیِ اَمرت، حمایت از ولایت میکنم آقا
قسم بر اربعینی ها و همراهان زینب که؛
ترا با اربعینی ها زیارت میکنم آقا
نمازم، روزه اَم، حَجَّم، جهادم، با تو مقبول است
وگرنَه از خود اِعلامِ برائت میکنم آقا
تَولایم، تَبرایم، قدم بر جای پای توست
خدا را اینچنین کسب رضایت میکنم آقا
تو چون در غیبتت تکلیف را روشن نمودی، من...
ز اَمر جانشینِ تو اطاعت میکنم آقا
میان شیعه میخواهند بذرِ تفرقه پاشند
به وحدت شیعه را اینگونه دعوت میکنم آقا
همه امنیت ما هست زیر پرچم روضه
به روضه یاریِ قرآن و عترت میکنم آقا
رگ و خونِ حسینی ها ز یک حنجر بقا دارد
همان حنجر، کزو ذکر مصیبت میکنم آقا
چو زینب بوسه زد بر آن گلوی پاره غوغا شد
برایت گوشه ای از آن، روایت میکنم آقا
اَراذل، ریختند آنجا سرِ اهلِ حرم، ای وای
اگر گویم، نپنداری جسارت میکنم آقا
بزیرِ دست و پا گم شد گمانم عمه جانِ تو
کِی از معجر دگر شرحِ حکایت میکنم آقا
دلت آتش گرفت و ناله اَت تا عرش بالا رفت
دهی رخصت، روایت از اسارت میکنم آقا
میانِ لشکر نامحرمان، مظلومه گیر افتاد
فقط یک جمله از مقتل روایت میکنم آقا
یتیمِ جدِ مظلومت، به راسِ روی نِی گفتا:
ز چشمِ هیزِ نامردان شکایت میکنم آقا
#یا_صاحب_الزمان_عج_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
گریه ها سر میدهم، در دوری از دوران تو
کی میایی، ای همه عالم شود قربان تو
حسرتِ دیدارِ یک روز از زمانِ حضرتت
مانده در دلهای ما، ای سلطنت از آنِ تو
دیده ها مانده براهت، تا بیایی از حرم
عالَمی سینه سپر سازد، پیِ فرمان تو
کاش پا را جای پای تو گذاریم، ای دریغ
ای علیِ این زمانه، نیستم سلمان تو
هر چه نزدیکم کنی، باز از تو دوری میکنم
ما نمیدانیم قدرِ اینهمه احسان تو
امتحان پس میدهم، اما به لطفِ یاری اَت
وَرنَه من رد میشویم، از بس کنم کفران تو
یک دعای تو، دلِ من را عوض خواهد نمود
مانده است ای زاده زهرا، دلم حیران تو
ای رضای حق رضای تو، ترا راضی کنم
هست مهمان رضا، در روضه ها مهمان تو
□ □ □
باز هم ماه صفر رفت و غم و دردِ تو ماند
همرَهت هستیم ما، با دیده ی گریان تو
گفتی از این درد: یاجداه گِریم روز و شب
اشکِ من پایان ندارد، بر تنِ عریان تو
اشک میریزم برای عمه اَم، صبح و مساء
در اسارت همسفر شد با همه عدوان تو
عاقبت میآیم و از خصم گیرم انتقام
ای فدای حنجرِ خشک و لب عطشان تو
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
غمخوارِ تو هستیم، شاید یار تو باشیم
داریم امیدِ اینکه، از انصار تو باشیم
از بدوِ ماهِ غم، میانِ خیمه ات هستیم
با آرزوی اینکه، هیئت دار تو باشیم
وقتِ ورودِ کاروانِ کربلا گفتیم:
بگذار ما گریه کنِ سالار تو باشیم
از روز عاشورای او تبدارِ گودالیم
شاید به عاشورای تو خونبار تو باشیم
بازار کوفه، آبروی عترتت را برد
پس ما عزادارِ سرِ بازار تو باشیم
در ماتمِ شامِ بلا، مُردیم از غیرت
تا جان نثارِ عترتِ اطهار تو باشیم
بزمِ شرابِ دشمنان، آتش به دلها زد
میخواستیم آنروز آتشبار تو باشیم
داغ خرابه، کرد عالم را خرابِ خود
ایکاش میشد، اشک چشمِ زار تو باشیم
تا اربعین، همراه با زینب نوا کردیم
تا همسفر با کاروان سالار تو باشیم
حالا که آمد قافله، در شهر پیغمبر
با روضه های کربلا دلدار تو باشیم
گفتی که یا جدا، شبانه روز میگِریم
بگذار ما هم تا ابد همکار تو باشیم
وقتی ندای یالثاراتِ تو میآید
رخصت بده در صحنه، هم پیکار تو باشیم
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_الحسن_و_الحسین_ادرکنی
ایکه عفوت را ز بیداران نمیداری دریغ
بخششت را از گنه کاران نمیداری دریغ
گریه کم میآورد از عفوِ بی اندازه اَت
رحمتت را از گرفتاران نمیداری دریغ
تو کریمی و رحیمی و غفوری و رئوف
تشنگانِ عشق را، باران نمیداری دریغ
ما خمارانِ میِ نابیم و چون مستت شویم
باده را از دستِ میخواران نمیداری دریغ
باده ی نابِ میِ عشقِ حسن درمانِ ماست
درد و درمان را ز بیماران نمیداری دریغ
چِلّه ی اشکِ حسینی، میدهد عطرِ حسن
اشک را از اربعین داران نمیداری دریغ
سینه زن های حسینند، یارهای مجتبی
این سعادت را تو از یاران نمیداری دریغ
آنقدر گِرییم از داغِ حسن، تا جان دهیم
این عطا را از عزاداران نمیداری دریغ
هر که گِرید بر حسن، گریان نگردد روز حشر
لطفِ زهرا را ز غمخواران نمیداری دریغ
سینه زن های حسن، کرب و بلایی میشوند
این وفا را از علمداران نمیداری دریغ
حنجرِ پاره، عزادارِ جگر پاره شده
ایدل از فریادِ خونباران نمیداری دریغ
مادری دارد نوا، گاهی حسن گاهی حسین
ایخدا قهرت، ز خونخواران نمیداری دریغ
انتقامِ هر دو با مهدی میسر میشود
یارب این حق را ز حقداران نمیداری دریغ
#یا_رب_الحسن_و_الحسین_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دست و پا گیرم و قلبم، نفسِ آه ندارد
دردِ سر سازم و پایم رمقِ راه ندارد
همنشینِ شبِ تارم، سحرم ماه ندارد
یوسفِ گم شده اَم، جز دلِ من چاه ندارد
آنقدَر گریه کنم، یوسفِ من از سفر آید
آنقدَر ناله کنم، تا به سراغم پدر آید
شِبه زهرایم و خصمم به رویم، پنجه کشیده
خویش را میکِشم از درد، به این قدّ خمیده
مثلِ من، هیچ کسی طعمِ اسیری نچشیده
آن یتیمم که کسی، همچو من آزار ندیده
کار دستِ همه داده بدنم، بسکه شکسته
پدرا! دختِ یتیمت سرِ راهِ تو نشسته
خواب دیدم که به دیدار من اینجا، به سر آیی
در خراباتِ خرابه، تو به وقتِ سحر آیی
دانم از این سرِ مو کنده ی من، دیده تر آیی
جای سیلی چو به رویم نگری، خونجگر آیی
جای آن دستِ نوازشگرِ تو، مُشت چشیدم
من به این قافله با پا نه، که با زجر رسیدم
آمدی ای سرِ پر خون؟ چه سری! عیب ندارد
جز سری، از تو نمانده اثری! عیب ندارد
گر نداری ز یتیمَت خبری، عیب ندارد
نیمه جان دخترِ خود را ببَری، عیب ندارد
راستی! داشت مرا زجر، دلِ شب خفه میکرد
گر نمیدید مرا مادرِ زینب، خفه میکرد
هیچکس یارِ یتیمِ تو نشد، در شب صحرا
ناگهان قسمتِ من شد، بغلِ حضرت زهرا
او نشان داد پس از بوسه بمن، باقیِ رَه را
او نشان داد بمن بر سرِ نِی، جلوه ی مه را
بعد از آن، رَاسِ تو در بزمِ عدو جلوه گری کرد
قاریِ تشت نشین، دفع ز ما هر خطری کرد
خواهرم داشت در آن همهمه میمرد، ز تهمت
دخترت داشت به پیشِ همه میمرد، ز تهمت
داشت ناموسِ تو و فاطمه میمرد، ز تهمت
عمه هم داشت در آن واهمه میمرد، ز تهمت
خیزران را به لبِ خویش خریدی، به چه قیمت؟
که نگوید ز کنیزی سخنی، دشمنِ عصمت
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
ما در میان مردم دنیا وسیله ایم
از برترین نژاد و کیان و قبیله ایم
نوباوگانِ نسلِ بزرگ و جلیله ایم
ما نور چشمِ حضرتِ بانو عقیله ایم
شاگرد مکتب حرم پاک زینبیم
رزمندگانِ زُبده و چالاک زینبیم
ما را برای کرب و بلا، داور آفرید
یعنی برای یاریِ دین، یاور آفرید
بهرِ حسینِ خویش، دوتا لشکر آفرید
در دامنِ بزرگترین مادر آفرید
مادر، چقدر زحمت ما را کشیده است
از روز حمل، محنت ما را کشیده است
از ابتدا بیاد خدا، داده شیرمان
با ذکر شاه کرب و بلا، کرده سیرمان
او پروَرانده است، شجاع و دلیرمان
با اقتدار، خوانده خودش: بچه شیرمان
فرزندآوری، همه مرهون زینب است
کرب و بلا، به فاطمه مدیون زینب است
زینب بنا گذاشت، میانِ قدیمیان
نسل آوری، که اُسوه شود بر بسیجیان
مائیم تا قیامِ قیامت، حسینیان
نسلی که صف زنند، علیهِ یزیدیان
سر پیشِ ظلم و جور، به پایین نیاوریم
زیرا که نسلِ حیدر و نجلِ پیمبریم
بابا بزرگمان علی، مولای هَل اَتاست
مادر بزرگِ ماست، که زهرای هَل اَتاست
دایی بزرگمان حسن، آقای هَل اَتاست
دایی حسینمان، گُلِ رعنای هَل اَتاست
حمزه عمو و جعفر طیار، جدّ ما
عباس شد، مربیِ ما سرفرازها
درس از معارف نبوی برده ایم ما
ارث از مَعالمِ علوی برده ایم ما
فیض از کلاسِ مجتبوی برده ایم ما
بهره ز شیوه ی وَلَوی برده ایم ما
ما رزم دیده های علی اکبرِ حسین
هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین
ای سَرورِ تمامیِ آزادگان حسین
بفرست جانِ فاطمه، مِیدانمان حسین
ما را قبول کن ز شهیدانمان حسین
هرگز نمیدهیم به دشمن، اَمان حسین
مادر، در انتظارِ قبولِ نگاهِ توست
شرمنده از دو هدیه ی خود، بر سپاهِ توست
حالا که ما، بنامِ تو آغاز کرده ایم
با اسمِ رمزِ فاطمه، اعجاز کرده ایم
بنگر ترا چگونه سرافراز کرده ایم
در زیر تیغ، عشقِ تو اِبراز کرده ایم
کُشتیم عده ای ز دلیرانِ کوفه را
اینک پِیِ وداعِ شهیدانِ خود بیا
مادر اگر ز خیمه نیامد، غمت مباد
شرمنده است، هدیه ی خواهر کمَت مباد
خوشحال شو ز رفتنِ ما، ماتمت مباد
او طالب است، رنجِشی از این دمَت مباد
حالا پیمبر است که ما را بغل گرفت
زهرای اطهر است که ما را بغل گرفت
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهما_السلام
عبدُاللَّهَم من، عاشقِ آگاهِ مولا
تاقت ندارم بشنوم من، آهِ مولا
تیرِ سه شعبه خواهم و تیغِ بُرنده
تا زود گردم کشته ی درگاهِ مولا
بگذار ای عمه، عمو را یار باشم
بگذار سر اُفتَد، به روی ماهِ مولا
من بیم از کشته شدن هرگز ندارم
خواهم شَوَم امروز خود خونخواهِ مولا
بهتر که بعد از کشتنِ مولای مظلوم
دیگر نباشد زنده عبداللهِ مولا
یا عَمَّتی بگذَر ز من، دستم رها کن
ممنونِ لطفت میشود، وَاللهِ مولا
دستی که از دستانِ زینب در بیاید
دانم جدا گردد، ولی در راهِ مولا
ای عمه بنگر، نیزه ها دارند بدجور
قصدِ تهاجم بر جلال و جاهِ مولا
خواهند اینان آبرویش را بریزند
ترسم کنون، خونِ گلویش را بریزند
یارب مدد کن تا شوم یارِ عمویم
در لحظه های سخت و دشوارِ عمویم
این دست را پس من برای کِی بخواهم
حالا سپر خواهد، منم یارِ عمویم
سرعت بده بر پای من تا مَقتلِ او
مهلت بده، گَردم مددکارِ عمویم
گر لحظه ای دیر از پسِ کارش برآیم
ترسم بسازد حرمله کارِ عمویم
سرنیزه ها دارند، قلبش را نشانه
افتاده با اَخنَس، سروکارِ عمویم
این چکمه پوشانِ زنازاده، چه خواهند؟!
از جسمِ نیمه جانِ خونبارِ عمویم
هر نیزه ای دارید، سوی من ببارید
تا من شوم نائل، به دیدارِ عمویم
این دست، این سر، این گلو، این پیکرِ من
پس دست بردارید از کارِ عمویم
آه ای عموجان، من فدای حنجر تو
چون چشمه، خون میریزد از روی و سر تو
به به چه زیبا شد، که دستِ من جدا شد
همچون عمو عباس، حقِ من اَدا شد
تیرِ سه شعبه، قلبِ من را هم نشان رفت
یک تیر، سوی دو هدف اینک رها شد
حالا تنِ من، دوخته شد با عمویم
پس عبد و مولا شد یکی، ترکِ دوتا شد
دیدی بلوغِ عشقِ من را، عمه جانم!
این یازده ساله، چه با عزت فدا شد
شد خونِ عبدالله و ثارالله، دَرهَم
خونِ سرم، آغشته با خونِ خدا شد
ای وای من با چشمِ خود دیدم، عمویم...
عطشان و خون اَفشان، بزیرِ دست و پا شد
یک چکمه پوش آمد بروی سینه ی او
خنجر به روی حنجرِ مولای ما شد
ای وایِ من، در پیشِ چشمِ مادر ما
شد پشت و رو جسمش، ذبیحاًبالقفا شد
همراهِ مادر آمده، با چشمِ گریان
جدم رسول الله، با موی پریشان
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهما_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
چه بلائی سرت ای نورِ دو عین آمده است
تیربارانِ حسن یاد حسین آمده است
قرعه ی قائله انگار به اسمت زده اند
سنگ، کم آمده از بسکه به جسمت زده اند
سرِ لِه کردنِ جسم تو چه بلوا کردند
عقده ها از پدرت را سرِ تو وا کردند
سینه اَت خُرد شده، بسکه لگدمال شدی
زیرِ این نیزه و شمشیر و سنان، چال شدی
سیزده ساله ی بشکسته تنم، صبر نما
ای شده کشته بجای حسنم، صبر نما
بدن هیچ کسی اینهمه پر چین نشده
هیچکس مثل تو، چون فاطمه گلچین نشده
چو غزالی، گلوی نازکِ تو نحر شده
صحن این دشتِ غم، از خونِ تو یک بحر شده
چه بلوغی قد و بالای تو دارد، گُلِ من
غارتِ گیسوی خونریزِ تو شد قاتلِ من
بس مرا خوانده ای، از آهِ تو بیتاب شدم
تشنه لب مانده ای، از شرمِ لبت آب شدم
ناله ی آخری اَت، لحظه ی افتادنِ تو
پیشَت آورد مرا، در دمِ جان دادنِ تو
بغلت میکنم اما ز بغل میریزی
چقدَر از دهن ای مست، عسل میریزی
سوی معراج شدی، در برِ چشمِ ترِ من
جای تو هست همان پیشِ علی اکبرِ من
#روضه_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
@hajmahmoodzholideh