eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه من از رحمت تو در نظرهستم هر سو که روم باز من اندر خطر هستم دشمن چه قسم خورده مرا خار نماید!؟ درلحظه شیطان شدنم خود خطر هستم وا کن به دلم باب نجاتی که غریبم تا کی من از این جرم و گنه پشت در هستم هرجا که سخن از تو بگویند هماندم شرمنده ز تو وزگنهم خونجگر هستم دنبال تمنای توأم خانه به خانه آواره ام و خسته ام و دربدر هستم زانو زده میکده جام طهورم دیوانه عشقم بخدا باده پر هستم در ابر گنه گم شده نور بصرمن والله که محتاج دو تا چشم تر هستم بیچاره ترین بنده درگاه منم من لیکن به امید تو گدای سحر هستم ایکاش که از حزب تو باشم نه زشیطان کز دشمن مغضوب علی (ع) منزجر هستم ایکاش دری باز شود سوی شهادت بگذشته براه تو زجان و زسر هستم چون طبل شب جنگ بکوبند دوباره.... در راه علمدار تو همچون سپر هستم جز کرب و بلا راه دگر نیست سوی قدس من دیده براه خبری تازه تر هستم @hajmahmoodzholideh
اي منجي رهاييِ دين خدا بيا جبران دردهاي دل هل اتا بيا اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت آقا ترا به آبروي مصطفي بيا از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو! اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا از غربت غريب مدينه بگو بما اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست اي منتقم به خامس آل کسا بيا احياگر صحيفه ي سجاديه تويي اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست اي مقتداي صادق آل عبا بيا باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است از چاه خواند ، يوسف زهرا ترا بيا تو نور چشم عالم آل محمدي سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا از كودكي جواد الائمه بياد تست آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا آقا قسم به درد اسيري عمه ات با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا @hajmahmoodzholideh
نگاه مرحمتت بنده می کند ما را غضب مکن که سر افکنده می کند ما را به یک عطای تو اهل نجات می گردم عِتابِ محض تو شرمنده می کند ما را دوباره نیمه شب آمد مُقرّبم سازد دوباره رحمت تو زنده می کند ما را سیاه رویم و از توبه نور می جویم توجّهات تو زیبنده می کند ما را ببخش عبد گنه کار خویش را یا رب گذشتهای تو بخشنده می کند ما را فرشته ها که صَلا می زنند : ((اَلتّوبه)) کسی ز عرش برین خنده می کند ما را اگر اجازه دهی ذاکر علی باشم ز مهر ، فاطمه ، آکنده می کند ما را وگر تو اذن دهی ، بنده خودت باشم مزیدِ شکرِ فزاینده می کند ما را اگر تو لطف کنی ، صاحبِ شفاعت هم نگاه لطف به پرونده می کند ما را اگر تو دست مرا رد کنی ، یقین ابلیس اسیرِ نفسِ فریبنده می کند ما را غلام حلقه بگوش حسین را دریاب که مثل ((حُرّ)) به تو رزمنده می کند ما را چو نور کرب و بلا بر دلم شود نازل شهید جبهۀ آینده می کند ما را @hajmahmoodzholideh
وقتی گناهکار ، خطا رفت ، راه را هرگز گمان نداشت نبخشی گناه را فریاد یا کریم از این نفسِ پر فریب بس ، سوء ظن دمید منِ رو سیاه را توبه شکسته ، باز خجل ماند و سر بزیر سرمایه چیست ؟ صاحب عمرِ تباه را آنانکه می روند ز بیراهه ، ای دریغ تشخیص کِی دهند رهِ تو ز چاه را محتاجم و گدای عطا و محبتم آنکه گداست گم نکند کوی شاه را سنگم مزن که کلب سرای ولایتم کهفم بده که گم نکنم قبله گاه را حبّ علی است در دل من واعظ درون هرگز رها نمی کنم این پیرِ راه را ما اختیار خویش به هر کس نمی دهیم ارباب ، بیمه کرده غلام سیاه را هر که ز آستان ولایت کشید دست یعنی که داد از کفِ همّت پناه را ما راه انحراف و خطا را نمی رویم کتمان نمی کنیم ز رهبر نگاه را در دین ما غرور ،گناه کبیره است کبر و غرور کوه کند مشتِ کاه را این نفس اگر خطا برود توبه می کنیم حاشا نمی کنیم دگر اشتباه را یا رب بحق فاطمه ما را رها مکن از ما مگیر لذّت این سوز و آه را یک آزمونِ کرب و بلایی دگر بده تا جسم و جان طواف کند قتلگاه را @hajmahmoodzholideh
ای آنکه در فضای دعا می خری مرا تا اوج وصلِ حضرت خود می بری مرا مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش… حال دعا و زمزمة بهتری مرا حال قنوت حال بکا حال بندگی کن مرحمت زسوز دل کوثری مرا آئینة جمال خودت را نشان بده منّت گذار تا که کنی حیدری مرا لطف خفّیه خوانده مرا ورنه ای کریم شایسته نیست این سمتِ نوکری مرا با افتخار دست نیاز آورم تو را سائل شدم که خویش کنی سروری مرا هردم که حالِ توبه مرا دست می دهد گویم که هست این گنهِ آخری مرا ایکاش پای لنگِ مرا سنگ می زدی تا می زدود حسِّ خطا باوری مرا آلوده شد نگاه من از دیدن گناه حالا بخر به دیدن چشم تری مرا تنبیه می کنی بکن اما خودت بزن هرگز مده به دست کس دیگری مرا با یک اشاره قلب حسینی به من بده زهرا کند به لطف ، مگر مادری مرا شش گوشۀ حسین دلم را ربوده است یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا @hajmahmoodzholideh
دلم خوش بود شور انگیز تر شد بهار دولتم گلریز تر شد هلال ماه از وصلم خبر داد وناگه گوش جانم تیز ترشد «دعیتم» را که بر من میزبان گفت شب مهمانی ام تجهیز تر شد چنان صوت دل انگیزی شنیدم که دنیا در نظر ناچیز تر شد صدا، آری صدای آشنا بود به مهمان، میزبان می ریز تر شد خدا بود ونبی بود و علی بود زباده ساغرم لبریز تر شد به مهمانی کنار میزبانان شدم دعوت نگاهم تیز تر شد حسن بود و حسین وآل زهرا برایم سفره رنگ آمیز تر شد به یکتایی قسم چشم خمارم به عشق میزبان شبخیز تر شد دل دیوانه ام در این ضیافت به یک باره جنون آمیز ترشد نه یک تن چهارده ساقی کنارم شراب وصل شور انگیز تر شد شرابی دست من دادند کز آن لبم کامم گلویم نیز تر شد گرفتم رشتة حبل المتین را به دامانی که دست آویز تر شد ملائک دست شیطان را که بستند دل سر گشته نا پرهیز تر شد به مستی باده ها سر می کشیدم تقربهای دل لبریز تر شد مَلک هم جذب تسبیحات من بود که آه سینه حزن آمیز تر شد دَم گرمی زاربام گرفتم دم و شور ونوایم ریزتر شد به مسلخ کار مهمانی کشیده نگاه حسرتم خونریز تر شد دعا میکرد زیر تیغ ونیزه سلاح او زنیزه تیز تر شد هر آنکه فارغ از کرب بلا ماند خزان عمر او پاییز تر شد @hajmahmoodzholideh
کوبنده در کیست گنه کار تر از من سربسته بگو کیست گرفتار تر از من با بیم وامید آمدم امشب سر سفره با این که کسی نیست سبکبار تر ازمن الحمد،که مهمان توام مثل همیشه انگار کسی نیست بهادار تر از من گفتم که مرا نزد خودت مشتری ام کن گفتی که تورا نیست خردیدار تر ازمن گفتم که مرا نیست خطا پوش تر از تو گفتی به خطا کار که ؟ ستّار تر ازمن گفتم که هماره کرمت کرده عطایم گفتی به کرم کیست سزاوار تر ازمن گفتم که طمع کرده، به جود تو منم من گفتی که نجویید وفا دار تر از من گفتم که دلم غیر تو دلدار ندارد گفتی که تو دل باش ، که دلدار تر از من؟ گفتم نکند غیر تو از جای بلندم گفتی به زمین خورده چه کس یار تر از من؟ گفتم که منم طالب مرضیّ رضایت گفتی که تَفَضّل که رضا دار تر از من گفتم مدد توست اگر حیدر ام من گفتی به محب نیست مدد کار تر از من گفتم که لقای تو کجا ؟ بی سرو پا را ! گفتی بنما خواهشِ بسیار تر از من گفتم ز ازل چون تو گرفتار حسینم گفتی به حسین نیست گرفتار تر از من @hajmahmoodzholideh
ایدل بسوز تا شب احیا نیامده تقدیر ما هنوز بدنیا نیامده فرقی نکرده ایم ز احیای سال پیش گویی بما قوارۀ تقوا نیامده قرآن به سر گرفتنِ احیاء پیش کِش توبه چرا سراغ دل ما نیامده؟ ای دیده خون ببار برای گناه خویش آیا هنوز وقت تمنّا نیامده؟ با اشک کودکانه خدا را صدا بزن نجوای بی بکاء به موسی نیامده باید برای برزخِ یک لا قَبای خویش کاری کنیم ، تا صف عقبا نیامده موج الحسینِ دیدۀ دریایی اَم ! بجوش بیدار شو که خواب بدریا نیامده با حال انقطاع به توبه شتاب کن بشتاب تا که یوسف زهرا نیامده دارد میآید آنکه ز ما هم کند گِله قدری بکوش تا خودِ مولا نیامده گویا به گوشِ عده ای از ما هنوز هم هَل من معینِ غربتِ آقا نیامده! کاری نکرده ایم برای ظهور یار منّت خدای را که حالا نیامده یک عدّه آبروی ولی را فروختند این امتحان هنوز سوی ما نیامده وای از دَمی که رد بِشوَد آزمون ما ما را هنوز روز معمّا نیامده یک عده غرق بازیِ دنیای خود شدند با این خیالِ خام که فردا نیامده حکمِ جهاد و جبهۀ فرهنگی آمده هرگز مگو که حکم به امضا نیامده آری هنوز باب شهادت گشودنی است این جامه جز به قامت رعنا نیامده زنده دلان هنوز به دیدار نایلند دلمرده را چه شد که مسیحا نیامده؟ روزی ز راه ، کرب و بلایی دگر رسد دشمن ، مگو هنوز به اینجا نیامده سرتاسرِ جهان شده از ظلم زیر و رو ما را هنوز حال تبرّا نیامده دارایی و ریاسَت و امضاست امتحان این حرفها به نوکر مولا نیامده زیباییِ جمالِ خودت را مخور فریب زیرا هنوز مکرِ زُلیخا نیامده مولا اگر برای تو ویلا خریده است دیگر مگو به بنده که ویلا نیامده یک ناله در کنار رضا به ز صد بهشت این گفتگو غلام سیا را نیامده؟ آری برای بنده شدن وقتمان کم است ایدل بسوز تا شب احیا نیامده □□□ ای سرخ پوشِ دشت بلا این چه رسمی است؟ جز غم به نام زینب کبری نیامده ای قاتلِ تو نعشِ علی اکبرِ جوان خواهر مگر کنار تو تنها نیامده؟ حتماً بخاطر دل طفلان خیمه است نزد امام ، حضرت سقّا نیامده @hajmahmoodzholideh