#یا_رب_ادرکنی
بار سنگین گناه، اینهمه رسوایی داشت
من خطا کردم و لطف تو تماشایی داشت
اینهمه کوهِ گنه، بر احدی فاش نشد
دیده از مغفرتِ توست که دریایی داشت
تو بغل واکنی و روی بگردانم من
بنده انگار نه انگار، تمنایی داشت
یاریام کردی و گفتی به دلِ خسته، بیا
سفرهی عفوِ من از بهرِ تو هم جایی داشت
رحمتِ واسعهات آمد و بخشید مرا
یاحسین گفتم و عفوِ تو چه غوغایی داشت
پسر فاطمه شد، منتظرِ آمدنم
آنکه از حرِّ خطاکار پذیرایی داشت
آنکه دستانِ زهیر و وهب و جوون، گرفت
هیبتِ حیدری و جذبهی زهرایی داشت
رهنمون کرد، همه قافله را سوی علی
آنکه در بینِ دو انگشت، تجلایی داشت
خلقت عالم و آدم، به علی ختم شود
از نجف کرب و بلا، جادّه پیمایی داشت
کم شده صبر و قرارم، نجفم را برسان
یاعلی گفتم و خود، حلِّ معمایی داشت
ایدل ایوان نجف بین، چه صفایی دارد
علقمه نیز از آن، جلوهی مولایی داشت
از رخِ حضرت عباس، علی پیدا بود
تیغ اگر تا وسطِ ابروی او جایی داشت
گفت: بیدست، به صورت به زمین افتادم
لطفِ زهراست، که بالین سرم پایی داشت
مادرت آمد و من، اَدرک اَخا سر دادم
چون نشد آب رسانم، بخدا سر دادم
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
جز آستان سحر، ساحتِ نجاتی نیست
به غیر اشک و دعا چشمه ی حیاتی نیست
گناه را به دعا و ثناء میبخشند
که جز دعا و بکا، هیچ التفاتی نیست
اگر که در پیِ خُلقِ خوشی، بدان به یقین
ز اشک و آهِ سحر خوبتر، صفاتی نیست
بجز دلی که شکسته برای مظلومی
میان بنده و مولا، مناسباتی نیست
رسیدنِ به نجف، مقصدِ میانبُرِ ماست
که غیر بوسه بخاکِ علی، حیاتی نیست
شنیده اید حدیثِ "فَمَن یَمُت یَرَنی"
بجز وصال علی، علت مماتی نیست
هزار بار بمیریم، تا به او برسیم
به غیر دیدنِ روی علی، مَناتی نیست
رهِ شهید، لقای حسینِ فاطمه است
که نابتر ز شهادت، دگر وفاتی نیست
برای جلبِ رضای خدا، به کعبه قسم
فراتر از سفرِ کربلا، براتی نیست
میانِ اشکِ عبادات، روضه قیمتی است
از این نمازِ تو، مقبول تر صلاتی نیست
ز خوفِ قَهرِ خدا، گریه بر حسین کنید
وگرنَه قُربِ خدا را مقدماتی نیست
نه من بگویم عزیزم، روایتی است صریح
برای گریه کنِ او محاسباتی نیست
دو نهرِ آب کنارش، ولی به او گفتند:
برای طفلِ تو، یک جرعه از فراتی نیست
تو التماس نکن، حرمله دلش سنگ است
به غیرِ تیرِ سه شعبه، رهِ نجاتی نیست
پس از شهادتِ ارباب، خواهرش میگفت:
چسان سوار شوم، محرمِ بناتی نیست
برای دفنِ تنِ بی سرش، در آن گودال
به غیرِ چند نفر مردم دهاتی نیست
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
دست دعا به درگه لطف خدا خوش است
پرواز روح در ملکوت دعا خوش است
با هر فراز نغمۀ جانسوز نیمه شب
درک وصال در سحری با صفا خوش است
وقت پریدن از قفس تن به بام دوست
با چشم اشکبار نظر بر خدا خوش است
دیدار وجه یار مگر کار هر کس است
این حرفها فقط ز لب هل اتا خوش است
راز و نیاز نیمه شب و درد دل زما
با چاه درد دل ز دل مرتضی خوش است
مردن میان اشک و مناجات کار کیست
این مرگ قبل موت ز مولای ما خوش است
در حق دیگران همه شب تا سحر دعا
بی یاد خود ز حضرت خیر النساء خوش است
نومید از طریق مناجات نیستیم
ذکر و دعا به شیوۀ آل عبا خوش است
قرآن و عترتند همای نجات ما
آیات رحمت از نفس مصطفی خوش است
سوز دعا چو با جگر پاره شد عجین
ذکر خدا خدا ز لب مجتبی خوش است
سالک چو از طریق مناجات رفت دید
نجوای سرخ مثل شه کربلا خوش است
در مکتب تهجد زینب ، محال ، نیست
در هر بلا سرودن قالو بلا خوش است
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
ای خوش آن بنده که هنگام سحر راز کند
با خداوندِ خودش، درد دل ابراز کند
با زبانِ دل اگر خالقِ خود را خواندی
او خدائیست که اِخلاصِ تو اِحراز کند
لب فرو بند، ولی وقتِ گدائی هرگز
سائل آن نیست، گهی قهر و گهی ناز کند
به تهیدستیِ خود، بر درش اِقرار کنیم
بگذاریم که او خوب برانداز کند
هر چه که خواسته ایم، او به دعا داده بما
عاشق آن نیست، که حرف از گِله آغاز کند
ما همان بنده پر عجز و نمک نشناسیم
که فراموش کنیم، اوست که اعجاز کند
بعدِ هر قائله ای، دستِ خدا را دیدیم
اوست، صد قافله دل را همه همساز کند
کار پیچیده شود گرچه به هر فتنه، ولی...
ای بسا فتنه که در خیر، گذر باز کند
ای خوش آن عاشقِ دلداده که در معرکه ها
بسوی قافله ی فاطمه پرواز کند
مرگِ ارباب صفت روزیِ هر کس نشود
یک حسینی، همه را زمزمه پرداز کند
مرهمِ داغِ جوان، یادِ علی اکبرِ اوست
که به هر یاوَلَدی، نعره ای ابراز کند
اگر آنجا مددِ عمه ی سادات نبود
بعدِ اکبر بخدا قبله ی حاجات نبود
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
درد طلب دارم، ولی دارم قصوری
یاران همه رفتند، اَمان از دردِ دوری
من ماندم و یک عدهای اثبات کردند
هستند در عشقت، محبانِ تنوری
از حال خوب دیگران دریابم این را
دارند بعضیها تشرف، با چه شوری
گاهی ترا میبینم و رد میشوم زود
خستهست این دل از ملاقات عبوری
آری ملاقاتی که نشناسم ترا، سخت
شرمنده میسازد مرا با هر حضوری
حاضر تویی، ناظر تویی، شاهد تویی تو
من غایبم، من غافلم، تو در ظهوری
تا چشمِ آلوده مرا، دور از تو سازد
کِی میشود بینم ترا، اصلاً چجوری
گاهی نسیمی میوزد از عطرِ بویت
افسوس، مانع میشود، عجب و غروری
یابن الحسن میگویم، اما با زبانم
بی آنکه باشد در عمل، من را صبوری
تا در میان محفلم، حالِ خوشی هست
چون باز میگردم همان هرمان و کوری
شرم از زمانیکه، به هر هفته دو نوبت
بر صفحهی پروندهام، داری مروری
گاهی خجالت میکشی، از نامهی من
وقتی که دارم از گنه، لوحِ قطوری
با اینهمه باز آبروداری ست، کارت
العفو میگویی بجایم، هر سطوری
□ □ □
تنها پناهی که به من دادی، حسین است
با روضهی جدِ غریبت، جورِ جوری
رَد خور ندارد روضهی اربابِ عریان
وقتی تنِ صدچاکِ او گشته عبوری
جای سمِ مرکب، به صورت هم اثر داشت
وقتی به بابا خیره شد، چشمانِ حوری
پرسید بابا! این چه زخمِ هولناکی است؟
مانند زهرا شد کبود، این روی نوری
منهم به روی گونه جای پنجه دارم
خواباند یک سیلی به گوشم، با چه زوری!
موی سرم را بس کشید، اینسو و آنسو
حالا به سر مانده، دوتا گیسوی سوری
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو
دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو
سوزِ دعا همیشه اجابت نمیشود
جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو
حالی که درهم است چو گیسوی درهمت
باید تمسکی، سوی موی رهای تو
دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی
ثابت نمیشوند، بجز پیش پای تو
دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است
هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو
ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا
حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو
تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال
از من خدا نمیگذرد، جز رضای تو
با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم
ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو
ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش
بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو
ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن
سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو
ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم
چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو
یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید
در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو
یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید
وای از اسیریِ همهی عمههای تو
تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود
اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو
کعب نی و هجوم به ایتام یکطرف
وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
هرگز نمیگویم مرا کم دوست داری
دارم یقین آقا، مرا هم دوست داری
خیلی زیاد از تو عنایت دیده ام من
از بس مرا ای باوفایم دوست داری
من تازه فهمیدم چقدر از یار دورم
اما مرا باز ای امامم دوست داری
گاهی ز تو دورم گهی نزدیک، والله
دانم که در وصل و فراقم دوست داری
آخر مرا ای نازنین بهر چه خواهی؟
با اینهمه جرم و گناهم دوست داری
شاید مرا روز مبادا کار داری
با تو قراری را که دارم دوست داری
آیا مرا از یاورانت میشماری؟
آیا مرا خطِ مقدم دوست داری؟
جدّ غریبت با غلامان همنشین بود
آری غلامت را مسلَّم دوست داری
روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است
نور حسینی را به قلبم دوست داری
آقا دعا کن تا بمانم پای کارت
تو ماندنَم را زیر پرچم دوست داری
ذکر تو میگویم، ولی در معرکه چون
سازم ظهورت را فراهم دوست داری
خواهم برایت قطعه قطعه گردم آخر
روزیکه میبینی شهیدم دوست داری
حرف از اسیری میکُشد ما را، شنیدم
وقتی ز عمه روضه خوانم دوست داری
این نالهی بانوی غمها کشت ما را
نَحنُ اُسارا آلِ زهرا کشت ما را
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ی_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله_علیها
کیست بانویم خدیجه، آنکه از حق بیم داشت
بندگیِ حضرت محبوب را تعلیم داشت
او کنیز حضرت حق بود و در عمرِ گِران
کرد ثابت، دودهای چون نسلِ ابراهیم داشت
اولین شخصِ مسلمان، از بزرگانِ قریش
اولین بانو که خود را بر خدا تسلیم داشت
او که روز غربتم، تنها طرفدارِ من است
هستیِ خود را برای یاری اَم، تقدیم داشت
با تمامِ ثروتش، اسلامیان را بیمه کرد
با فقیران، کلِ داراییِ خود تقسیم داشت
جبهههای حق، ز پشتیبانی اَش پر بهره بود
ثروتِ او همچو شمشیر علی، تحکیم داشت
همدل و همپای من، دنیای من عقبای من
مادر زهرای من، نزد خدا تکریم داشت
گاه جبریلِ امین، او را سلام از حق رساند
گاه شَانَش را به آیاتی، خدا تعظیم داشت
خود محبتهای او شد، بابِ محنتهای او
در رهِ دینِ خدا، تا پای جان تصمیم داشت
دورهی شِعبِ اَبیطالب، جهادی سخت کرد
استقامت ها در آن تهدید و هم تحریم داشت
داغهای بعدِ خود را گفت با زهرای خود
مادری کرد و به گِریه، درد را تفهیم داشت
گفت بعد از ما، تو تنها یاورِ حیدر شوی
آنچه میدانست از غربت، بر او ترسیم داشت
سخت سیلی میخوری، پهلو شکسته میشوی
شرحِ بیتِ وحی و شرحِ آتشِ دژخیم داشت
از غمِ کوچه برایش گفت تا گودالِ خون
کز تمامِ داغها در سینهاَش تقویم داشت
بی کفن ماند و عبایم را برای خویش خواست
غربتِ او تا شهیدِ کربلا تعمیم داشت
با کفنهای بهشتی، کربلایی شد بپا
در عزای شاهِ عطشان، مجلسِ ترحیم داشت
اولین بنیانگزارِ روضه، اُمُ الفاطمه ست
آخرین ساعاتِ عمرش، هیئتی تنظیم داشت
گفت یازهرا، حسینت را پریشان میکشند
آب را مهریهی خود کن، که عطشان میکشند
#روضه_ی_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله_علیها
@hajmahmoodzholideh
مناجات جاماندگان از قافلهی شهدا
#به_بهانه_بزرگداشت_روز_شهدا
ایکه خداوندِ شهیدان تویی
روحِ مناجات غریبان تویی
ایکه تویی، شاهدِ جا ماندگان
از صفِ اَبرار، جدا ماندگان
ای همه هستِ پدرانِ شهید
پشت و پناهِ پسرانِ شهید
سوزِ دلِ سوختهی مادران
نالهی افروختهی دختران
رخصتی از وصلِ شهیدان بده
مژدهی دیدارِ رفیقان بده
کاش که من، مَحرمِ رویت شوم
چون شهدا، راهیِ کویت شوم
کاش ز هر قید، رهایم کنی
ذِبحِ شهِ کرب و بلایم کنی
گر نَشوَم کشتهی راهِ حسین
وای بحالم، به صفِ نشأتین
گر نَشوَم، بیکفن و بیسرت
وایِ من از فاطمه، در محشرت
هر چه بمانم، بشَوم خارتر
زارتر و تیره تر و تارتر
نفسِ بدَم مانعِ راهم شود
بیش از این، کوهِ گناهم شود
گاه که نورانیَتم میرود
جِلوهی انسانیَتم میرود
از رهِ ارباب جدایم مکن
جانِ اباالفضل رهایم مکن
گر بخری، عبدِ کرَم میشوم
کشتهی سقای حرم میشوم
حیف که من لایق تو نیستم
مدعیاَم، عاشق تو نیستم
جانِ حسینَت، مدد آغاز کن
بابِ شهادت، به رویم باز کن
□ □ □
کیست که چون شعله بجانم شده؟
باز دوباره نگرانم شده؟
من نَشوم دربدرِ هر دری
مادریاَم، مادریاَم، مادری
راستی امشب، شب جمعه ست، وای
فاطمه بر سر بزند دست، وای
فاطمه هست و پسر فاطمه
فاطمه هست و پدر فاطمه
صف به صف آیند، همه انبیاء
گریه کنانند، همه اولیاء
خیلِ ملائک، همه مهمانِ او
جمعِ شهیدان، همه یارانِ او
نالهی او بر پسرِ بیسرش
پَردگیانند همه، مضطرش
میرسد آوای بُنَیَّ بگوش
شیون و غوغای بُنَیَّ بگوش
وای، حسینم ز چه رو کشته شد
با عطش از پُشتِ گلو، کشته شد
گریهکنان، یاریِ زهرا کنیم
سینهزنان، یاریِ مولا کنیم
اشک بباریم، برای حسین
تا که بگردیم، فدای حسین
ما که فدائیِ گُلِ حیدریم
جان به کفَش، تا به صفِ محشریم
#به_بهانه_بزرگداشت_روز_شهدا
@hajmahmoodzholideh
اسفند۱۴۰۳/ماه رمضان ۱۴۴۶
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
تا که سرمایه حبّ نبوی دارم من
گِلِ آغشته به تینِ علوی دارم من
حسنی خاک و حسینی دل و کوثر نسبم
بر سرم، سایهی مِهرِ رضوی دارم من
دستبَردار، زِ دامانِ ولایت نشوم
چونكه مادر پدرِ مرتضوی دارم من
دشمنِ دشمنِ پیغمبرم و حیدریاَم
در رهِ فاطمه، ایمانِ قوی دارم من
از ازل، دشمنِ سرسختِ بَنیِ العباسم
تا ابد، کینهی آل اُموی دارم من
هرچه دارم، زِ کرَمخانهی آقا حسن است
این عطا را، زِ دعای اَبوی دارم من
تا چنین، سفرهی احسانِ کریمان پهن است
سرِ این سفره، هزاران اَخوی دارم من
با همه اهل و عیالم، حسنیاَم حسنی
نوکرِ حیدر و آلم، حسنیاَم حسنی
مجتبی آینهی مصطفوی سرتا پاست
حسنِبنِعلیِ مرتضوی سرتا پاست
اَشبَهُ الناس، به پیغمبرِ اکرم حسن است
در رهِ عترت و قرآن، فَدَوی سرتا پاست
جانشینیِ علی را، که توان کسب کند؟
جز حسن جان، که امامی علوی سرتا پاست
دیگران در صفِ صفّین، گریزان و فقط
مجتبی فاتحِ آن، پیشروی سرتا پاست
فتحِ ایران، که به دستانِ امامِ حسن است
او، ولی نعمتِ ایرانِ قوی سرتا پاست
تا حسن هست امامم،، پسرِ زهرایم
دینِ من، آینهی مجتبوی سرتا پاست
با حسن باش، که در دایرهی نوکریاَش
با تو همراه، چو خالص بشوی سرتا پاست
با همه اهل و عیالم، حسنیاَم حسنی
نوکر حیدر و آلم حسنیاَم حسنی
حسنبنعلی آن، آیتِ رَب، از ازل است
مَثَلِ وَجهِ خدا هست و خودش بیمثل است
همه اَسماءِ خداوند، مجسم در اوست
حسن اَندر حسن آن، واسطهی لَم یَزَل است
گرچه دارد زِ تواضع، به خودش ذَرّه خطاب
از بزرگی به خداوند قسم، بیبدل است
آنکه هنگامِ عبادت، بدنش میلرزد
با خدا وقت مناجات، بغل در بغل است
تا سکوت است، سکوتش همه مجذوبِ خداست
وقتِ ایرادِ سخن، طعمِ کلامش عسل است
لشکرِ صلح، از او صلح و صفا میگیرید
وسطِ معرکهی جنگ، امیرِ جمل است
پِی کند ناقهی سرخِ جمل، از یک ضربت
سیزده ساله نخوانش، که جوانمردِ یَل است
با همه اهل و عیالم، حسنیاَم حسنی
نوکر حیدر و آلم، حسنیاَم حسنی
تا همه قدرتِ اسلام، بدستِ حسن است
هستی و جان و جهان، هدیهی هستِ حسن است
هر که مجنون شده با یک نظرِ لیلیِ حُسن
علّتش، غمزهای از صبحِ اَلَستِ حسن است
کوه میایستد از، شیوهی قَد قامتِ او
دامَنه داریاَش از، طرزِ نشستِ حسن است
هر دلی پای حسینِبنِعلی میماند
از ازل، جان و سرش، سلسله بستِ حسن است
مِهر و ماه از اثرِ گردشِ چشمَش، گَردان
کهکشان، دانهی تسبیح، به دستِ حسن است
اقیانوس، ز آرامیِ او آرام است
موج و طوفان همهدم، واله و مستِ حسن است
نورِ روی حسن اَفشاند، شب نیمهی ماه
سحرِ نیمهی مَه، ماه پرستِ حسن است
با همه اهل و عیالم، حسنیاَم حسنی
نوکر حیدر و آلم، حسنیاَم حسنی
در امامت، همه اوصافِ پیمبر دارد
در ولایت، همه والائیِ حیدر دارد
در شجاعت، به نبی بُرده و هیبت، به علی
یعنی اسلام از او، فتحِ مکرر دارد
کیست این رونقِ بازارِ حرم، خیرِ کثیر
جلوهی نورُ علی نور، زِ کوثر دارد
دَه اِمامند همه، تحتِ تَولّای حسن
که ولایت، به امامانِ مطهر دارد
سبزپوشِ حرمِ عترتِ اَطهار، حسن
پرچمِ سبزِ بَقیع نیز، خودش بردارد
صحنها در حرمِ پاکِ بقیع، میسازیم
صحنهایی که همه، هیئت و منبر دارد
بابِ قاسم، به شبستانِ حسینش برسد
صحنِ عبداللهِ او جلوهی دیگر دارد
دیدنی میشود آن، صحنهی سقاخانه
جگرِ سوختهاَش، ساقیِ لشکر دارد
از همان کوچه که شد آینهی کرب و بلا
نینوا سرخیِ خود، از جگرش بَردارد
نَه فقط، زخمِ کبِد، خونِ جگر، دیدهی تر
اثرِ زهر جفا نیز، به پیکر دارد
پرچمِ سرخِ حسین، از دلِ خونِ حسن است
تا ابد، داغِ غریبیِ برادر دارد
با همه اهل و عیالم، حسنیاَم حسنی
نوکر حیدر و آلم حسنیاَم حسنی
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
"زمزمه ی شب جمعه ی جا ماندگان شب قدر"
یاالهی یاالهی ایکه بر حالم گواهی
میهمانان رفته و من مانده ام با روسیاهی
میزبانان را خبر کن یک نظر بر بی پناهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
دربِ رحمت را گشودی خوش پذیرایی نمودی
هر که با هر نیت آمد راه میدادی بزودی
وای بر اَحوال من که مانده ام غرق تباهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
از تو دارم انتظاری رحم کن بر بیقراری
سربزیرم پر امیدم آمده عبد فراری
کیست در این نیمه ی ره تا دهد بر من پناهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
مهلتی جاماندگان را پشتِ درها ماندگان را
میرسد بعد از شبِ قدر این ندا واماندگان را:
فوج فوج آید گنهکار آی مردم هست راهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
شهر را زیر و زبر کن ناامیدان را خبر کن
بارِ عامِ کربلا شد دیده را از روضه تر کن
گریه بر شاه شهیدان محو سازد هر گناهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
اربعینی ها کجایند راهپیمایان بیایند
موکب ارباب اینجاست آبروداری نمایند
می نشیند در کنارِ سائلِ درمانده شاهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
هر شبِ جمعه دلِ شب هودجی آید چو مرکب
میشوند از آن پیاده حضرت زهرا و زینب
میزنند بر سینه و سر در کنار قتلگاهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
یکطرف فریادِ مادر یکطرف آوای دختر
انبیا و اولیایند تا سحر گریان و مضطر
"یابُنَیَّ یابُنَیَّ" آید از گودال گاهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
صحبت از نیزه شکسته است صحبت از دستان بسته است
صحبت از یک چکمه پوش و سینه ای زخمی و خسته است
صحبت از جسمی است بی سر رد شود از او سپاهی
یاالهی یالهی یاالهی یاالهی
از هزار و نهصد و پنجاه زخمش من چه گویم
نیست جای یک نگینی بر تنِ او با که گویم
نیست از انگشت و انگشتر خبر در حربگاهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
گوید آن مادر دمادم با دلِ خون قامتِ خم
کو حسینم کو حسینم کو حسینم کو حسینم
کِی رسد با انتقامش از حرم مهدی به آهی
یاالهی یاالهی یاالهی یاالهی
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ضربت_خوردن_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
سفره شد پهن و پدر دستان زینب را گرفت
چون نمک بگذاشت، قرصِ نان زینب را گرفت
بانو از حالاتِ بابا، غرق در دلشوره شد
از همان اول، لبِ خندان زینب را گرفت
مثلِ روز آخرِ زهرا، علی بیتاب بود
برق چشمانِ پدر، چشمان زینب را گرفت
گفت: مهمانِ منی، یا میهمان فاطمه؟
گوئیا مادر زِ من، مهمان زینب را گرفت
آخرین دَم، نالهی مرغانِ خانه شد بلند
رفتنِ مولا، سر و سامان زینب را گرفت
تا که بابا از کنارِ خانهی دختر گذشت
فتنهای تیره، مهِ تابان زینب را گرفت
ناگهان محرابِ مسجد، گشت چون دریای خون
نالهای عرشی، دلِ لرزان زینب را گرفت
آنکه در میدان شِگِردش بود، یک ضربت به خصم
ضربتی جانِ علی و جان زینب را گرفت
عاقبت بغضِ خوارج، ریخت بر فرق علی
کینهی دیرینهای، جانان زینب را گرفت
زیرِ آغوشِ پدر، بغضِ برادرها شکست
اشکِ حسرت، دیدهی گریان زینب را گرفت
زیرِ لب میگفت: خود گردم پرستارش، ولی
عمقِ ضربت، فرصتِ درمان زینب را گرفت
میرسد روزیکه، روی حنجری مرهم نهد
بوسه بر پاره گلویی، جان زینب را گرفت
قدرت از حنجر گرفت و کوفه را بر هم که ریخت
راسِ روی نیزهای، طوفان زینب را گرفت
#روضه_ضربت_خوردن_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh