eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شام هجرانم دگر سر شد، اَلا یافاطمه خود، به استقبالِ مولایت بیا یافاطمه خجلتِ روی کبودَت بود، عمری با علی حال بنگر غرقِ خون، روی مرا یافاطمه از غلافی که مکرر خورد، بر بازوی تو تیغِ آن، فرقِ مرا کرده دوتا یافاطمه آری ای یکتای من، همتائی‌اَم مشهود شد قامتم شد پیشِ زینب، چون تو تا یافاطمه خار از چشمم درآمد، استخوان هم از گلو شد فرو تا ابرویم، تیغِ جفا یافاطمه کوری چشمِ مغیره، همسرت لبخند زد با نگاهی بر تو، ای خیرالنسا یافاطمه زود از من دور شد رویت، ولی شکر خدا باز از نزدیک می‌بینم ترا یافاطمه □ □ □ غصه‌اَم گرچه، زِ غم‌های حسین و زینب است آه، از دورانِ سختِ مجتبا یافاطمه از همان روزیکه، در جریانِ سیلی پیر شد تا کنون، پنهان نموده گریه را یافاطمه آشکارا اشک می‌ریزد، ولی بهرِ حسین دم به دم یادی کند از کربلا یافاطمه روضه‌های کربلا برپاست، در بِیتَت هنوز گاه از گودال، گه از نیزه‌ها یافاطمه تا برای من کفن آورد زینب، روضه شد هست یادِ بی‌کفن همراه ما یافاطمه @hajmahmoodzholideh
از داغ تو شد راحت، یافاطمه همتایت عمری بخدا بودم، شرمنده‌ی غم‌هایت هجرانِ تو پایان شد، حیدر به تو مهمان شد دیگر نکنی پنهان، رخسار ز مولایت با اینکه نگفتی زان، سیلی سخنی با من اشکِ حسنم می‌گفت، با من ز بلایایت مانده به دلم حسرت، از غصه‌ی دیدارت شاید که کنم زین پس، من سیر تماشایت از تیزیِ آن مسمار، عمری جگرم می‌سوخت شد سینه‌ی تو سوراخ. من سوخته اَم جایت پهلوی تو تنها نَه، آنجا کمرم بشکست با ضربۀ پشت در، با حملۀ اعدایت قنفذ جلوی چشمم، بازوی ترا لِه کرد در اصل گرفت از من، نیروی تولایت با اینکه مرا دیدی، چون "شَملِ جنین" دَرهم والله پناهم شد، آنروز شکیبایت با خانه نشینی هم، بعدِ تو کنار آمد این رهبر مظلومت، در سوگِ غم افزایت اما جگرِ زینب، بدجور ز داغت سوخت دیدم ز خدا می‌کرد، هر روز تمنایت هم پهلوی تو دیده، هم فرقِ مرا، در خون اما تَهِ گودال است، محتاجِ تسلایت آنجا که روَد نیزه، در حلقِ حسینِ تو آنجا که شود از درد، گودال مصلایت یک لشکر و یک زینب، تا شام اسارت را تنها نگذاریمَش، تا صحنه‌ی فردایت در بزمِ شراب ای وای، از تهمت بی‌دینان انگشتِ اشاراتِ آن دشمنِ رسوایت آخر برسد بر داد، در گوشه‌ی ویرانه آن طفلِ یتیمِ من، آن دختر زیبایت ویرانه بسازد از، کاخِ ستمِ دشمن با گریه‌ی زهرایی، با ناله و آوایت روز فرج مهدی است، روز من و روز تو تا متقمت آید، برپاست دعاهایت @hajmahmoodzholideh
ارکان دین درهم شکسته از غم در سوگ مولایش نشسته عالم کشته شد مرتضی وصیِ مصطفی گریان زمین و آسمان است صاحب عزا صاحب زمان است مظلوم علی جان مظلوم علی جان یافاطمه شد موسم وصالت مولای ما شد کشته‌ی عدالت کوفه شد کربلا تسلیت مجتبا گِریَد حسین با قلب خسته بر فرق و پهلوی شکسته مظلومه زهرا مظلومه زهرا آه از دلِ زینب در این مصیبت باید که از کوفه کند عزیمت می‌رود که شاید دوباره بیاید آخر ندارد راه چاره اسیری و معجرِ پاره مظلومه زینب مظلومه زینب کی گفته‌ در عالم خبر جز این است خبر فقط امیر مؤمنین است صاحب عالم است تالی خاتم است وصی ختم المرسلین است امام اهل عالمین است لبیک حیدر لبیک حیدر ما شیعیان مکتب حیدریم یارِ امام، فدائیِ رهبریم لشکر هیئتیم پیرو همتیم کی گفته در راهی که داریم دیگر سلیمانی نداریم یاثارالله یاثارالله @hajmahmoodzholideh
هدایت شده از صفحه اشعار
زمان: حجم: 131.7K
نوحه شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
سال‌ نو شد، ولی از یار نیامد خبری همچنان ماند به سر، سایه‌ی هر دردسری گرچه، ای قافله هنگامِ فرج نزدیک است باید از دستِ دعا، کم نگذارد نفری "سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید" دارد این عمر، چسان می‌شود آخر سپری؟ یوسفِ فاطمه راضی‌ست ز کارم، یا خیر؟ یا شود مادر او واسطه، با یک نظری؟ در شبِ قدر، گرفتیم رضایت از یار تا همه داشته باشیم، به راهش اثری قلبِ عالم همه، در دستِ عزیزِ زهراست تا رسد صبحِ فرج، بعدِ دعای سحری مادرش فاطمه، پیوسته دعاگویش هست قلبِ او هست، به دستانِ ولای پدری بر سرش دستِ خدا، دستِ خدا کیست؟ علی می‌رسد، از نفَسِ شاهِ ولایت خبری او ز کعبه، سوی ایوانِ نجف می‌آید ذوالفقارِ علوی بندَد و سربندِ سری ذکرِ آن منتقم این است به لب: یازهرا که از این رمزگشایی، برسد هر ظفری ما، در این راه قرار است؛ هزینه بدهیم هست، عنوانِ شهادت به رکابش، هنری همه بایست، که یارانِ ولایت باشیم تا نمانیم از این قافله، در بی‌خبری جانِ عالم، همه قربانِ ولی‌الله است اُمَّتی نذرِ امام است، به وقتِ خطری خطِّ اول، یمن و غزه و لبنان و عراق همچو ایران، همه هستند به مهدی سپری عهدِ خود را شهدا، خوب وفا کرده و ما... منتظِر مانده به راهش، که رسد منتظَری □ □ □ به اباالفضل قسم، دست ز عهدَش نکشیم به علمدار که نه دست بِماندَش، نه سری مَشک و چشم و دلِ عباس، که بر تیر نشست دستِ او شد قلم و، دستِ دگر بر کمری @hajmahmoodzholideh فروردین۱۴۰۴/ماه رمضان۱۴۴۶
غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام غزّه‌ی مقاوم شد، شِعبی از اَبی‌طالب در کمالِ مظلومی‌ست، خود به ظالمان غالب کودک و زن و مَردَش، در زمانه‌ی بیداد می‌کِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد کوچه کوچه‌ی این شهر، پایتختِ ایثار است کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است در سکوتِ آوارِ خانه‌های ویرانه دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه هیچکس نمی‌دانست، غزه در فلسطین است؟ یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟ آیه‌های قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند این جنودِ اسلام و اقتداری از غزه‌ست شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزه‌ست صبرِ مردمِ غزه، از رسانه‌ها برتر خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بی‌شک می‌رسد به پیروزی، این مداومت بی‌شک در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف بی‌هراس و بی‌وحشت، بسته تا شهادت صف دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است هم‌چو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است انتفاضه‌ی دیروز، شد شروع با یک سنگ انتفاضه‌ی امروز، کارِ موشک است و جنگ بی‌نظیر و بی‌همتاست، انتفاضه‌ی غزه کربلایی از دل‌هاست، انتفاضه‌ی غزه از حماسه‌های خود، شد حماس چون شمشیر پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالم‌گیر بشنو از روایت‌ها، لشکری جهانی را وعده‌های یارانِ آخرالزمانی را این خبر بزودی از، هر رسانه می‌آید در وطن فلسطینی، جاودانه می‌آید قدس می‌شود آزاد، سرفَراز می‌مانیم با امامتِ رهبر، ما نماز می‌خوانیم روزِ قدس می‌آییم، با امیدِ دیدارش کن دعا که می‌آید، روزِ رجعتِ یارش فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است وعده‌ی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود @hajmahmoodzholideh
ای زمین و آسمانت غرق ماتم ای بقیع غصه‌ی تخريب تو شد، روضه‌ی غم ای بقیع داغدار روضه‌ی تو، قلب خاتم ای بقیع سوگوارانِ تو، زهرا و علی هم ای بقیع ای بهشت آرزو، ای قبله ی ویران شده بانیِ حفظِ حریمت، ملت ایران شده نوکران آماده‌ی احداث‌ِ بنیانِ حرم تا بسازیم از بقیع، صحن و شبستانِ حرم کاروان آید، شود یک هفته مهمانِ حرم جانِ هرچه عاشقِ زهراست، قربانِ حرم گنبد و گلدسته می‌سازیم در ویرانه‌اَت در برِ اُم البنین، سازیم سقاخانه‌اَت چون شبستان و حرم تکمیل شد، پرچم به کف راهپیمائی بپا سازیم با شور و شعف کاروانِ عشق را راهی کنیم از هر طرف از خراسان، کربلا، قم، سامرا، تهران، نجف دشمنِ پَستِ تو کِی از ما بگیرد عشق را هرچه را از ما گرفت، از دل نگیرد عشق را ما سراپا عشق و شورِ اهل‌بیتِ عصمتیم در تمامیِ حرم‌ها پای کارِ خدمتیم مَرد و زن، پیر و جوان، در سایه‌ی این دولتیم شاد، با شادی و با حزنِ شما در مِحنتیم چون بخندد فاطمه. خندان چو زهرا می‌شویم چون بگِرید فاطمه، گریان چو زهرا می‌شویم آری این آب و گلِ ما را حسین آمیخته طرحِ دینداریِ ما را، دستِ زینب ریخته رایتِ ما را یَدُالعباس، بر انگیخته قلب ما زیرِ قدم‌های علی آویخته پشتِ در، گودال، محراب، آستانِ بندگی ست روضه‌های کربلای یار، سبکِ زندگی ست در تَهِ گودال آری، نیزه بر دلها زدند کعبِ نِی بر جان ما و زینب کبرا زدند در دلِ محراب ضربت، اشقیا بر ما زدند ضربتِ سیلی به ما و صورتِ زهرا زدند چهره‌ی زهرا اگر نیلی است، ما شرمنده‌ایم مُزدِ پیغمبر اگر سیلی است، ما شرمنده‌ایم صاحب ما رشته‌ی تقدیر را خواهد گرفت انتقامِ آیه‌ی تطهیر را خواهد گرفت در کفِ خود، قبضه‌ی شمشیر را خواهد گرفت از گلوی گُل، سه‌شعبه تیر را خواهد گرفت حرمتِ آل عبا را می‌رساند او بهم پیکر و رَاسِ جدا را می‌رساند او بهم ساحتِ قرآن و دین، یابد ز غم دیگر نجات یابد از بِینِ در و دیوار و خون، مادر نجات همچنان خلخال، یابد چادر و معجر نجات عمه‌اَش را از اسارت، می‌دهد آخر نجات تهمتِ سختِ کنیزی را، دهد روزی جواب می‌رساند جرعه آبی، بر لب طفلِ رباب @hajmahmoodzholideh
یا سیدَالکریم، سلام ای طلایه دار بر حضرتت درودِ خدا، ای بزرگوار ای خط و مشیِ شیعه ی اِثنی عشر ترا ای مَحرمِ چهار امام، ای ولی مَدار با رشته های حبلِ متین خورده ای گِره والا اِمامزاده ی در دین زمامدار عبدالعظیمی و حسنی و حسینی و زهرائی و محمدی و حیدری تبار اَحسنت بر مرام و قوام و دوامِ تو ای زاده ی امام حسن، روحِ باوقار سجاد و باقرند، عموهای اَطهرت ای بر دلت ز صادقِ آل عبا قرار تو نور چشمِ حضرتِ موسیَ بنِ جعفری یارِ رضا، معینِ جواد، و سفیرِ یار داده امامِ هشتمِ ما، شیعه را سلام در نامه ای که داده به دستِ تو، آن نگار هادیِ دین، ترا ولیِ خود خطاب کرد ای صاحبِ عقایدِ نابِ تمام عیار حتی امامِ عسکری از تو کند سخن آری بتو امامِ زمان، کرده افتخار بعد از قیامِ حضرتِ معصومه، بی گمان طرحِ قیامِ توست، که شیعه شد آشکار بعد از تو نیز، شیعه در ایران بقاء یافت پرچم رسید دستِ علیِ بنِ مَهزیار روح خدا، پیامِ قیامِ ترا گرفت آن شد قیامِ او، که هنوز است ماندگار ایران ز انقلابِ امام است مفتخر سیدعلی است، وارثِ این اوجِ افتخار اقدامِ تو، نشاطِ عجیبی به شیعه داد دین گشته در سراسرِ دنیا پیامدار نشرِ معارف از تو شتابی دگر گرفت شد با تو خطِّ فاطمی، اِحیاء و برقرار با اینکه بود کارِ تو در اِختفا، ولی ترویجِ دین به شیوه ی مخفی است، ابتکار هر چند زیرِ بارِ مصائب، قدَت خمید شخصیتِ جهادیِ تو ماند باوقار از بس، حدیثِ آل علی را صَلا زدی نهج البلاغه شد ز کتابِ تو وامدار تفسیرِ آیه های تَولّا، شد از تو نشر هم، شرحِ آیه های تَبرّا به هر دیار در دوره ای، حدیثِ غدیر از تو جان گرفت شد منتشر پیامِ نبیِ بزرگوار در راهِ دین، هرآنچه ز دستت برآمده کردی تو از وظیفه شناسی، به روزگار تنها نه با زبان، که در انجامِ کارِ خیر خود میشتافتی، به قدمهای اُستوار با دستگیری از ضُعفا، اُنس داشتی با مردمِ ضعیف، نشستی هزار بار دستِ اسیر و دستِ فقیر و یتیم را با روی خوش گرفتی و بودی همیشه یار با اهلِ درد، همدل و همراه و همزبان با اهلِ ظلم، سیره ی تو بود اقتدار سر، هیچگه مقابل کس خَم نکرده ای اِلّا مقابلِ خَمِ اَبروی تک سوار با اینکه چند یوسف زهرا، ثناگویَت بودی غریبِ شهر و غریبِ همه دیار آواره گشتی از همه جا، تا به کربلا آوار شد به جسمِ تو، تخریبِ آن مزار قبل از فدا شدن، شده ای فانیِ حسین مثلِ حبیب، کشته ی دلبر شدی دوبار آوار دیدی و اَثرِ نعلِ اسب، نَه لب تشنه ماندی و نشدی ذبحِ نابِکار جسمَت نماند روی زمین زیرِ آفتاب رَاسَت نرفت بر سرِ نِی سوی هر دیار روزیکه از عراق به مُلکِ ری آمدی گریان شدی بخاطرِ یک جمله، زار زار قاتل که از حکومتِ ری، گندمی شنید تنها به وعده ای سرِ مولای ما برید @hajmahmoodzholideh
هر زمان فتح و ظفر، مایه‌ی بیداری شد از سرِ خلقِ خدا، دفعِ ستمکاری شد یادی از فتحِ بزرگِ اُحد، امروز کنیم که چرا جبهه‌ی دین، طعمه‌ی بیماری شد "ما رَمَیت" چون ز "وَلکِنَّ رَمی" گشت تهی آفتِ زشتِ غرور آمد و اَبزاری شد کارزاری که پر از نصرت و پیروزی بود در پیِ غفلتِ جمعی، چه جفاکاری شد پیروِ کسبِ غنائم، که تمرّد کردند هم‌قدِ کوهِ اُحد، کوهِ گرفتاری شد بعدِ خالی شدنِ پشتِ نبی از یاران ضربه بر پیکرِ اسلام، ز قَدّاری شد پیشِ چشمِ علی و فاطمه، از سنگِ جفا خون ز پیشانیِ پیغمبرمان جاری شد ضرباتی که علی دفع، ز پیغمبر کرد سر و رویش ز نَوَد زخم، چه آزاری شد خونِ مظلوم، به یک سوی و حرم سوی دگر بعد از آن بود، که زهرا به پرستاری شد بشناسیم اگر، عبرت تاریخی را صحنه‌ی جنگ اُحد، الگوی رفتاری شد آن‌که از دیرزمان، حامی پیغمبر بود با مسلمان شدنش، دینِ خدا یاری شد گرچه در بینِ یلان، شیر رسول الله است حمزه آن شیرخدا، طعمه‌ی خونخواری شد عامل کشته شدن، وحشیِ ملعون، اما عامل مُثله شدن، هند جگرخواری شد بر سرِ پیکر مُثله شده‌ی آن مظلوم خونِ دل، از جگر ختم رسل جاری شد با همه غربت و مظلومیت حمزه، ولی در برِ پیکرِ او، باز عزاداری شد کربلا فرصت آهی، به عزادار نداد بر سرِ اهلِ حرم، دستِ ستم، باری شد نَه سَری ماند سلامت ز یتیمان، نَه تَنی که نوازشگرشان، لشکر جرّاری شد پاره پاره، همه‌ی چادر و معجرها بود بر سرِ نیزه به خون، چشمِ علمداری شد غیرةالله بیا، عمه هنوز است اسیر با که گوئیم که ناموس تو بازاری شد بردنِ آل علی، همرهِ نامحرم، وای منتقم اِنتقِم، ایامِ مددکاری شد @hajmahmoodzholideh
ای صبحِ صادقِ حرمِ آلِ مصطفی احیا کننده‌ی تَپشِ دینِ مرتضی ای در عمل، ریاستِ مکتب، به عهده‌اَت احیای دین و یاریِ مذهب، به عهده‌اَت بنیانگذار علم و عمل، شیوه‌ی شماست اِحقاق، در حقوقِ ملل، سیره‌ی شماست ای علم و دانِشَت شده، سرچشمه‌ی علوم شاگردِ توست، هر که شود، تشنه‌ی علوم هر دانشی است، حاصلِ آثار حضرتت این تازه، گوشه‌ای است، ز اَنوار رحمتت حُکمت، چه حِکمتی است، که فوق تصور است محصولِ عشقِ ما به تو، اوجِ تهور است با یک سخن، سپاهِ تنوری بپا کنی صدها هزار، لشکرِ نوری، بپا کنی ای جان فدای هر که بِگردد، فدای تو دلهاست، پایتختِ حکومت، برای تو فریادِ روح بخشِ تو، جان را، کند به گوش دشمن ستيزیِ تو جهان را، کند به هوش نشرِ غدیر و فاطمیه، از کلام توست شورِ محرم و صفرِ ما، پیام توست ای حوزه‌های علمیه، مدیونِ علم تو وی قله‌های تزکیه، مرهونِ حلم تو کاری که کرده‌ای تو، فراتر ز فهم‌هاست وَالله انقلاب تو، اِحیای قلب‌هاست دانسته‌ایم از تو، فروع و اصول را راهِ خدا و مَشیِ امام و رسول را بالاترین خروجیِ تو، نشرِ کوثر است این بَس، که خدمتت به بشر، حبِ حیدر است وقتی حدیث حب علی را، بیان کنی آب حیات را، تو به جان‌ها، روان کنی □ □ □ با این‌همه عطای تو، حَقَّت اَدا نشد یک پیشمرگ، در رهِ عشقت فدا نشد وقتی حریمِ حرمتِ تو، در محاق سوخت ایمان فرو نشست و حرم در نفاق سوخت در ظاهر، احترام نگه‌داشت، دشمَنَت در باطن، آتشِ سِتم آمد، به کُشتَنَت تکراِرِ شعله بر حرم، اینجا شبانه بود برعکسِ بیتِ وحی، جفا مخفیانه بود آتش زیاد دیده‌ای، اما به خانه، نَه غربت، بَسی کشیده‌ای و مخفیانه، نَه یکبار نَه، شبانه چرا، چند مرتبه؟ بردند، بی عمامه ترا، چند مرتبه! از خانه‌اَت، به پای پیاده، کِشانده‌اَند پای برهنه، در پیِ اَستَر، دوانده‌اَند اِبنِ ربیعِ پست تُرا، دل‌شکسته بُرد چون عمه‌ی سه‌ساله تُرا، دست بسته بُرد زندان ندیده‌ای تو اماما، تمامِ عمر گِرییده‌ای به زینبِ کبرا، تمامِ عمر بزمِ شراب دیده‌ای آیا؟ ندیده‌ای ناموسِ خویش را به تماشا، ندیده‌ای چوبِ جفا، به لعلِ لبانت، نخورده است لب تشنه، نیزه‌ای به زبانت، نخورده است دندانِ تو به سنگِ جفا، کِی شکسته است با چکمه روی سینه‌ی تو، کِی نشسته است جِسمَت به پیش چشم حرم، زیر و رو نشد رَاسَت به نیزه، با حرَمَت، روبرو نشد بر پهلوی تو، نیزه‌ی قاتل فرو نرفت بر گردنِ تو، حنجرِ او تا گلو نرفت ای وایِ من، ولیِ دَمَش را، صدا کنید زهرا گریست، منتقِمَش را، صدا کنید @hajmahmoodzholideh
قلم سَر می‌زند، گلواژه‌ها را عزیمت می‌کند دل، جاده‌ها را شود چون در مسیرِ جاده‌ها، گم نمی‌یابد بجز، شَه بانوی قم اگرچه آمدن، دیر است بانو دلم را، عذرِ تقصیر است بانو اَمان ای، شاه بانوی کریمان که باشد قم به مَردم، دارُالایمان تُرا که هست دَه، نامِ گرامی گلِ زهرا، عزیزِ هر امامی کریمه، طاهره، بِرّه، رشیده رَضیه، مَرضیه، کبری، حمیده برایت افتخار از این لقب، ماند امامِ هشتمَت، اُختُ الرضا خواند بلی معصومه‌ای، جان‌ها فدایت که اَسماءِ تو، گویای ثَنایت امامِ صادق، از فَرطِ سعادت خبر دادَت به ما، قبل از ولادت نبوده گرچه بابایت، به دنیا بشارت از شما آورده، ما را ترا جدّ شریفت، فاطمه خواند پدر در غیبتِ خود، عالمه خواند مَقامت شد چنین روشن، به ماها پدر فرمود در وصفَت: فِداها ز معصومان رسیده، در مَدیحَت احادیثِ فراوان و صریحت تو داری، از سوی شاهِ خراسان زیارتنامه‌ای، هَم‌سنگِ سلطان ثوابِ حج، برای زائرِ توست لَهُ الجَنَّة، جَزای زائرِ توست سلامُ الله اَهلُ القُم، که نابند تو مانندِ نگین، آنان رکابند خدا را یک حرم باشد، به کعبه نبی را یک حرم باشد، مدینه علی در کوفه دارد، آن حرم را و قم دارد به خود، بیتُ الکرم را ز اوصافِ علی، منظومه‌ هستی شبیهِ فاطمه، معصومه‌ هستی کلامِ واضحِ مولاست، وَصفَت مدیح روشنِ طاهاست، مَدحَت تو همچون فاطمه، تسبیح داری به عصمت صد سخن، توضیح داری خدا، لطفِ کریمه داده ما را شفیعه می‌شوی، روز جزا را به عشقِ شیعیانِ آلِ زهرا تو طِی کردی هزاران، دشت و صحرا چو همره کرده‌ای با خود ملَک را تو طِی کردی همه، مُلکِ فدک را ز یثرب تا به قم، شرحِ قیامت شدی راهی، به فرمانِ امامت به ایرانَت بها دادی، فراوان به ما درسِ وفا دادی، هِزاران قیامت، انقلابی کرد بر پا تَشَیع را تَسَری داد، هر جا چو پایه‌ریزیِ نهضت، نمودی تو بابِ انقلابِ ما، گشودی به ما، روحِ اطاعت را رساندی به بامِ عشق، پرچم را نشاندی مطیعِ رهبرِ بیدار گشتیم فراهم بر ظهورِ یار گشتیم هنوز آن انقلابِ تو، سِترگ است جهان در حالِ اقدامی بزرگ است به تو باید بگوید شیعه، تبریک به قلّه می‌شویم امروز، نزدیک تو بودی، کربلا را زنده کردی تو دین را، تا ابد پاینده کردی چو زینب، راکبِ مرکب شدی تو به مولایت رضا، زینب شدی تو □ □ □ ولی غم‌های زینب را ندیدی به خیمه پای مرکب را ندیدی اسیری را چو بر مَرکب نوشتند برای حضرت زینب نوشتند اگرچه دیده‌ای اَنبوهِ نیزه ندیدی بر برادر، کوهِ نیزه اگرچه طعمِ غربت را چشیدی ولی دیگر، اسیری را ندیدی تنِ صد چاک بر گودال، دیدی؟ امامِ خویش را، پامال دیدی؟ ندیدی بر تنَش، سمِّ ستوری نکردی از دلِ مقتل، عبوری حرم را غارتِ دشمن، ندیدی غمِ بزمِ شراب، اصلاً ندیدی تو سنگ از بامِ قم بر سر، ندیدی تو همراهانِ بی معجر، ندیدی ندیدی هیچگه، شامِ خراب و نرفتی هیچگه، بزمِ شراب و ندیدی چوبِ کین، بر لعلِ قاری نکردی مرگ را، لحظه شماری تو نشنیدی کلامی از کنیزی ندیدی دیدگانی، پر ز هیزی دلَت پُر درد، امّا غرقِ نور است فقط درمان دردِ تو، ظهور است @hajmahmoodzholideh
سلام چه خوش به خدمتِ سلطان، سعادتی داریم که نزدِ شاهِ خراسان، قرابتی داریم هرآنچه هست در این اعتبارِ طولانی است که ما ز عهدِ قدیمَش، ارادتی داریم سلامِ ما به تو ای حضرتِ رئوفِ حرم که در حریمِ تو رحلِ اقامتی داریم چه دور از تو، چه نزدیک، هر کجا، هر دَم به سینه دست، به قصدِ زیارتی داریم ترا خدا ز کرامت، به ما عطا کرده و ما به یُمنِ وجودَت، کرامتی داریم نَه معرفت به تو، اَرزان به قلبِ ما دادند که بی‌نهایت از این لطف، قیمتی داریم تو حاجتِ همه‌ی نوکرانِ زهرائی دگر ز درگهِ جودَت، چه حاجتی داریم هرآنچه جود و کرم هست، از بَنِی الزهراست ز نسلِ کوثرِ قرآن، چه عزتی داریم هزار و یک مدد، از صبحِ لیلةُالقدری هزار شکر، که ما چون تو حجتی داریم برای دیدنِ روی تو، نذرِ جان باید به آرزوی وصالت، شهادتی داریم به لطفِ توست که ایران، سراسرَش حرم است ز هیبتِ تو در آفاق، هِیبَتی داریم طریقِ بندگیِ تو، حقیقتِ دین است به سبکِ زندگیِ تو، هدایتی داریم قسم به نصِّ صریحِ امام صادق، که تنور عشقِ ترا، خوب طاقتی داریم فقط محبِ شعاری که نیستیم آقا به حکمِ تو، ز دل و جان اطاعتی داریم □ □ □ به پاسداشتِ عشقِ تو، هیئتی داریم ز مقدمِ تو، در این سینه بَهجتی داریم به جامِ ساقیِ کوثر، هَماره تشنه لبیم بیار باده، که جشنِ ولادتی داریم سرودِ گل پسرِ نازِ نجمه خاتون شد... به لب چو ذکرِ علی، خوش عبادتی داریم به عشقِ زاده‌ی موسَی بنِ جعفر، از این جشن ز بارگاهِ الهی، بشارتی داریم ملَک به دورِ سرت، ما به سایه‌ی قدَمَت خوشا بحال دلِ ما، چه قسمتی داریم ز پرتوِ تو، نَه تنها مدینه روشن شد شعاعِ نورِ ترا، هر جماعتی داریم سفید و سرخ و سیاه از عنایتت خرسند زَهی سعادت اگر، با تو صحبتی داریم چه سفره‌ها که به عشقَت، صفای موکب‌هاست قدومِ توست، که هر سو ضیافتی داریم تو آمدی و قیامی سراسری برپاست از این قیام، در عالم قیامتی داریم تو آمدی سوی ایران و ما به برکتِ آن در این دیارِ ولایی، حکومتی داریم زمینه‌سازِ ظهور است، راهِ ایرانی که در سراسرِ دنیا، صَلابتی داریم ز عِلمِ عالمِ آل محمد است، که ما... به اِعترافِ جهانی، چه قدرتی داریم کدام پرسش از آن محضر است، بی‌پاسخ که از مناظره‌هایت، حکایتی داریم ز احتجاجِ تو سلطانِ دین، بِحَمدِالله میانِ خانه‌ی دلها، چه دولتی داریم ولایتِ تو چنین، آبرو به ما داده که بر تمامیِ عالم، ولایتی داریم نَه مُلکِ ری، که جهان زیر پرچمت، کز قم به لطفِ حضرتِ معصومه، نصرتی داریم به ظالمانِ جهان، درسِ عبرتی دادیم که تا قیامِ قیامت، مَهابَتی داریم □ □ □ هرآنچه هست، از این خواهر برادر بود که نورِ قافله، از آل عترتی داریم به مقدمِ تو و خواهر، دیارِ ما گُل ریخت ولی ز عمه‌ی سادات، محنتی داریم برای عمه‌ی مظلومه‌، تا قیامت هم برای خواندنِ روضه، مصیبتی داریم نگاهِ کوفه و شام، از هجومِشان بدتر از این گریز، به دلها خجالتی داریم میانِ مجلسِ نامحرمان، جسارت شد به دختری که از او، نورِ عصمتی داریم کنیز خواندنِ معصومه‌های کرب و بلاست همیشه قاتلِ جان‌ها، که غیرتی داریم به انتقامِ اِهانت، به دخترِ زهرا به لب دعای فرج، هر اشارتی داریم سلام @hajmahmoodzholideh