eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی و عقده‌ی مُثلِه شدنت مانده هنوز بر لبِ لعل تو لفظِ سخنت مانده هنوز تا صدای تو شنیدم، جگرم ریخت بهم جای شُکر است، لبِ قلوه کَنَت مانده هنوز جمله‌ی یااَبَتایت، به حرم پیچیده که خداحافظیِ پُرمحنت مانده هنوز من ز پا، پیشِ تو افتاده و زانو زده‌ام شادی و هلهله‌ی اَهرمنت مانده هنوز این چه وضعی است که در صورتِ تو می‌بینم که فقط بوسه‌گهی سَهمِ مَنَت مانده هنوز اثرِ مُشت و لگد، بر سر و رویت پیداست جای دستی، به رخِ یاسَمَنت مانده هنوز آه، مَه پاره‌ی من! شِبهِ رسول اللهم! بر لبت، ناطقِ شِکّرشِکنت مانده هنوز یوسفم! گرگ صفت‌ها، چه دریدند ترا اِرباً اِربا شدی و پیرهنت مانده هنوز چیزی از این تنِ صدپاره نمانده، اِلّا یک بیابان، چو عقیقِ یمنت مانده هنوز جسمِ قسمت شده‌اَت را به کجا باید جُست؟ خود بگو! پس چقدَر از بدنت مانده هنوز؟ چقدَر قطعه‌ی جسمت سرِ نیزه ست علی چقدَر تکه‌ی نیزه به تنت مانده هنوز جانِ بابا پسرم! یک نفَسِ دیگر باش لَختی از خونِ جگر، در دهنت مانده هنوز بسکه از نیزه تمامِ تنِ تو پوشاندست نیزه‌ها بر تو، بجای کفنت مانده هنوز تا حرم با چه توانی ببرم نعشِ ترا گرچه تشییع به سوی وطنت مانده هنوز منتقم آید و یک روز تقاصَت گیرد با خدا موسمِ عَهدِ کهنت مانده هنوز @hajmahmoodzholideh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ با اینکه مثل غنچه نازم روز غریبی‌اَت سربازم تا این گلو شود پاره پاره تیر سه‌شعبه‌ای راه چاره / ۲ (بابای مظلومم حسین / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ من با سلاحِ این لبخندم بر دشمن تو ره می‌بندم مشکل‌گشای تو باشد اصغر ریزد به‌هم ز من قلب لشکر / ۲ (بابای مظلومم حسین / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ حالا ببر مرا از جبهه با چشمِ تر به پشت خیمه ای وای اگر رسد مادر من بیند چه آمده بر سر من /۲ (بابای مظلومم حسین / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ای نازنین جوان بابا پیش نگاهم ارباً اربا ای چهره‌ی تو شبهِ پیمبر صحرا پُر از تنت شد سراسر / ۲ (حیدر من علی اکبر / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ بار دگر لب از لب وا کن رحمی به حالتِ بابا کن آتش مزن بر این دل که مردم در پیش پیکرت جان سپردم / ۲ (حیدر من علی اکبر / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ بشنو صدای عمه آید ناموس من ز خیمه آید حق دارد او از این بی‌قراری‌ خون گریه کن به ناقه سواری‌ / ۲ (حیدر من علی اکبر / ۳ ) ۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh
با صورت آمدم به زمین، تا وفا کنم حقِ ترا، به پیکرِ بی جان اَدا کنم این مردم احترام ترا، ترک گفته اند من با ادب بپای تو، جان را فدا کنم ای خاکِ پای تو شده، سُرمه به چشمِ من پا بر سرم گذار، که خود را فنا کنم جانی نمانده در بدنم، نیمه جانِ خویش اهدا به خیرِ مقدمت، ای مقتدا کنم گر بازوی بریده‌ی خود را تکان دهم خواهم سلامِ آخرِ خود را اَدا کنم از جا اگر نخیرم و بر پا نمی‌شوم اما ادب، ز پیکرِ بی دست و پا کنم حالا تویی که، بر سرِ بالینم آمدی خاکم بسر، اگر تو بیافتی چه‌ها کنم آب از سرم گذشت، که رفت آبروی من با مشکِ پاره، حاجتِ طفلان روا کنم؟ لب تشنگانِ خیمه، ز من آب خواستند شرم از صدای العطشِ بچه‌ها کنم جانِ حسین، پیکرِ من‌را حرم مبر بگذار پیشِ علقمه، یک گوشه جا کنم رویی نمانده، تا به حرم رو کنم اَخا آخر ز روی اهلِ خیامت حیا کنم چشمِ سکینه، قلبِ رقیه، دلِ رباب شد آب و از خجالتشان، گریه‌ها کنم دریای اشک و جاریِ خونم گواهِ من زهرا مگر، بیاید و گوید عطا کنم آری بجای مادرِ من، مادرت رسید فرمود: بی تو اهلِ حرم را دعا کنم @hajmahmoodzholideh
با مصیباتِ تو عمریست، که خو کرده دلم زخمِ غم‌های ترا، خوب رفو کرده دلم غیرِ زخمی که به دل، داغِ جوان است ترا همه را مرهمی از اشکِ نکو کرده دلم در شب و روزِ عزاداریِ جانسوزِ شما هرچه در چنته‌ی خود داشته رو کرده دلم نه برای دگران، بلکه خدا می‌داند مویه با زینب تو، موی به مو کرده دلم بهترین یاریِ ما هست همین نوحه و دم که به هر نغمه‌ بیان، بغضِ گلو کرده دلم گاه با روضه‌ی اَسرار، گهی روضه‌ی فاش بارها از دلِ تو رازِ مگو کرده دلم همه جا درد و غمِ روضه‌ی تو در نظر است رَدِّ این قافله را کوی به کو کرده دلم زندگی می‌کند عاشق، بخدا با غمِ تو از گُلِ روی تو عمریست که بو کرده دلم راه را گم نکند، آن‌که تو راهش بدهی رو به تو، پشت به اردوی عدو کرده دلم شست‌وشو می‌دهد این روضه، گنهکاران را با همین، اشکِ عزای تو وضو کرده دلم با میِ ساقیِ عطشان، دل ما مستِ تو شد با عنایاتِ تو عادت، به سبو کرده دلم روضه‌ی خجلتِ عباس، بسوزد غم را شاهدم، گریه‌ی خونی که به او کرده دلم @hajmahmoodzholideh
حيف شد، عمرم گذشت و روز و شب یادت نبودم گاه‌گاهی در غمِ تو، فکر امدادت نبودم تو شبانه روز یادِ، یاری جدِّ غریبی پس چرا من اینچنین غمخوار اجدادت نبودم کِی میان خلوت و جلوت، ترا همراز بودم همدمِ شامِ سکوت و روز فریادت نبودم خوب بود از سوی تو، احساسِ مسئولیَتَیم بود بهتر از آن، اینکه من، نیروی آزادت نبودم بنده‌ی ارباب، در بندِ فرامین است یکسر من ولی، اینگونه آماده به میعادت نبودم حالِ من، باری به هر حال است، این حقِّ شما نیست خود ز خود می‌پرسم، آیا هیچ بد عادت نبودم؟ تشنه‌ی یادِ امامم نیستم، چون تشنه‌ی آب یارِ مولایم نبودم، جزوِ اوتادت نبودم اینچنین که من مسلمانم، مسلمانی است آیا؟ هیچ در حالی که چون، سلمان و مقدادت نبودم شیعه تا دنبالِ مولایش نباشد، شیعه هیهات! من شبیهِ همت و دوران و صیادت نبودم دارم امید از همین روضه، در آغوشم بگیری گرچه مانند شهیدان خصمِ بیدات نبودم باز قرآن سوخت همچون، ناطقِ قرآن به نیزه در خجالت مانده‌ام که، همرهِ دادت نبودم راسِ جدَّت، گه به خورجین، گاه زیر پای اسبان در تنور و دیر و طشتِ زر، چرا یادت نبودم بارها دندانِ اربابم شکست و من چه بی‌درد هیچگه، همچون اویسِ دور افتادت نبودم @hajmahmoodzholideh
بگیر عباس جان، مهلت ز دشمن در شب آخر که دارم احتیاجِ خلوتی با حضرتِ داور در این بحبوحه‌ی لشکرکشی، نجواست ترجیحم که من مشتاقِ قرآن و نماز و ذکر و تسبیحم دلم تنگِ مناجات است و با محبوبِ خود بودن که این دنیا نمی‌اَرزد، به یک ارزن برای من یقین دارم که امشب، در مناجاتم شبی دارم که فردا در دلِ این دشت، مضطر زینبی دارم شبی دارم پر از شور و پر از اشک و پر از احساس که فردا می‌رود از دستِ طفلانِ حرم عباس هزاران حرف دارم بهرِ فردایم، به جانانم نه اکبر زنده می‌ماند، نه قاسم، نه جوانانم برای شِکوه از مردم، خدا را گفتگو دارم در این صحرا، پیِ خارِ مغیلان جستجو دارم ز گودالی، که اطرافِ حرم آماده می‌سازم به گودالی، که فردا پیشِ رو دارم بپردازم خدا را عهد می‌بندم، که ترکِ سر شود کارم که در گودال هم، دست از وصالش برنمی‌دارم به اشک و مویه و ناله، پیِ دلدار می‌گردم به عشقِ خالقم، آماده‌ی دیدار می‌گردم وجودم تشنه‌ی دیدار و نیزه تشنه‌ی کامم به خنجر می‌سپارم حنجر و اعضا و اندامم یقین دارم پس از من، حمله می‌گردد مباح این‌جا جسارت بر حریمِ خیمه، می‌گردد مباح این‌جا چه دستانی که از سیلی شود پر، بعدِ من فردا چه احکامی که می‌گردد تمسخر، بعدِ من فردا چه طفلانی که می‌گردند، آواره در این صحرا چه اوضاعی، که غارت هست و گهواره در این صحرا در آن هنگامه که، وقتِ فرارِ این یتیمان است بهای گوشواره، بیشتر از گوش طفلان است نه فردا در حرم سقا، نه حرفِ قحطیِ آب است اگرچه آب آزاد است فردا، شیر نایاب است رباب از اشکِ خود امشب، کند سیراب فرزندش که فردا نیست در آغوشِ او، قنداقِ دلبندش در این سو عده‌ای احوالِ یاران را عوض کردند در آن سو عده‌ای هم، نعلِ اسبان را عوض کردند @hajmahmoodzholideh
شده فکر و ذکرِ مدامِ ما، غمِ صبح و غصه‌ی شامِ ما که چه بگذرد به امامِ ما، ز غمِ اسارت کربلا ای عزیز دل، ای عزیز جان، غم و درد توست، غمِ شیعیان غمِ فاطمی، غمِ زینبی، چه بیاورد به سرِ شما؟ چه کنی تو با غمِ جدِّ خود، قد و قامتِ خمِ جدِّ خود که شد از غمِ پسرش دوتا، و غمِ دو دستِ شده جدا چه بگویم از دلِ پر غمت، ز هجومِ این همه ماتمت غم خیمه‌ها، غم بچه‌ها، غم نیزه‌ها، غم عمه‌ها غم حنجری که بریده شد، غم جامه‌ای که دریده شد غم معجری که کشیده شد، غم بی کفن غم بوریا چه حکایتی چه روایتی، چه مصیبتی چه عداوتی ز شهادتِ شهِ تشنه‌ای، که بریده شد سرش از قفا سمِ اسب و تن، لگد و بدن، چه تهاجمی، به امام من نه فقط به تیر، نه فقط به سنگ، به تَبَر، به تیغ و سرِ عصا همه اهل‌بیت به اسارت و، همه دشمنان به جسارت و همه خیمه‌ها شده غارت و، همه کشته‌ها به زمین رها همه چهره‌های شده کبود، پیِ سیلی و لگدِ یهود که به ریسمان همه بسته بود، همه زخمی‌اند، سر و دست و پا همه خونجگر همه دربدر، همه بی رمق همه بی سِپر به چه دشمنی شده همسفر، حرم حسین حرم خدا شده شمر و خولی و حرمله، همه جا ملازمِ قافله ز مدینه این همه فاصله، سوی شام و کوفه شده چرا؟ همه قافله پی‌ِ نافله، به دو دستشان شده سلسله شده پای دختری آبله، روی خار و سنگ و کلوخها غمِ زینب است و عِتابها، چه کند به بزمِ شرابها فقط از سِلاحِ خطابها، شده نقشه‌ها همه برمَلا به نبی قسم، به علی قسم، اگر آهِ دختِ علی نبود نرسیده بود دستِ ما، سخنی ز کشته‌ی نینوا بِشَوم اگر، به دلِ حزین، به تو ای امامِ زمان معین غم فاطمه شود آشنا، به دلی که تو بکنی دعا ز تو نصرتی اگرم رسد، و هوای تو به سرم رسد دلِ نوکرت به حرم رسد، نشوم من از شهدا جدا @hajmahmoodzholideh
برخیز یابنَ بوتراب از خاکِ صحرا بنگر به حال خواهرت، فرزند زهرا دانم که در گودالِ خون باشد تنِ تو با سر مهیا شد، به کوفه رفتنِ تو وقتی سرت را از قفا دیدم بریدند پیراهنت را از تنت بیرون کشیدند دشمن ز عریان کردنت، قصدی دگر داشت از خجلَتِ ما در چنین وضعی، خبر داشت می‌خواست شرمنده کند آل علی را خاموش در مقتل کند نوری جلی را نورِ تو پرپر هم، بر این عالم بتابد با جسمِ بی‌سر هم، به این عالم بتابد دانم هواست هست، بر اشکِ یتیمان داری هوایم را، در این شام غریبان □ □ □ تو در میانِ مقتل و من در اسارت شد دستِ دشمن باز بی تو، بر جسارت حالا دگر کرب و بلا، دشتِ بلا شد آل علی، بر حصرِ دشمن مبتلا شد در کربلا امشب شده صادر، دو دستور آن‌سو هجوم، این‌سو فرار از خیلِ مامور مشعل بدستان حمله‌ور گشتند هر سو یک محرمی، در بینِ این نامحرمان کو از حکمِ غارت، چاره‌ای خواهر ندارد چشم تو روشن، دخترت معجر ندارد دستانِ غارتگر، به چادرها رسیدند سوی حریمت، با تفاخرها رسیدند با قهقه. دنبال دخترها نمودند با هلهله، از خود تشکرها نمودند وقتِ فرار، از پا یتیمانت فتادند در گودیِ خندق، اسیرانت فتادند جمعی، میانِ جمعِ عدوان گیر کردند یک عده، در خارِ مغیلان گیر کردند در خارها مانده، سه‌ساله دختر تو در خیمه‌ها مانده، گُلِ پیغمبر تو برخی ز طفلان گم شدند، ای وایِ زینب شاید که زیر سُم شدند، ای وایِ زینب گشتم بقدری، زیرِ خار و بوته‌ها را شاید کنون پیدا کنم، گلدسته‌ها را از ترس و وحشت، نوگلان پژمرده بودند دیدم به زیرِ بوته‌ها، دِق کرده بودند حالا ببین، زینب نشسته نافله خوان از پا فتاده، دست بسته، نافله خوان یک‌سو بدن‌ها در بیابان، مانده بی‌سر یک‌سو اسیران دربدر، با دیده‌ی تر بنگر سکینه، بی‌قرار و نوحه‌خوان است یاد عمو مویه کنان و نغمه‌خوان است گوید رباب: این غصه را باور ندارم حالا که آب آزاد شد، اصغر ندارم در پیشِ چشمِ مضطرِ ما، خیمه‌ها سوخت گهواره هم غارت شد و چندین عبا سوخت از پاره پاره کردنِ قرآن چگویم از گوشهای پاره‌ی طفلان چگویم در بینِ غارت رفته‌ها، انگشترم بود چندین لباسِ دستدوزِ مادرم بود چیزی نمانده جز تو و ما، در بیابان غارت زده مائیم حالا، در بیابان @hajmahmoodzholideh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ای آبروی لشکر عباس ای پاره پاره پیکر عباس تا عاشقانه در خون نشستی پشت مرا ز داغت شکستی /۲ ( کاشف الکربَم یا ابالفضل /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ای کامِ تشنه ات دریایم وی مشک پاره ات سودایم طفلان در انتظار عمویند از تشنگی کلامی نگویند / ۲ ( کاشف الکربَم یا ابالفضل /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ داغت به سینه دارد زینب تابِ غمت ندارد زینب بی تو سکینه گیرد بهانه گه از مدینه گیرد نشانه ( کاشف الکربَم یا ابالفضل /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ در شام آخر مهمانی دارم عجب شبی قرآنی امشب شب مناجات دلهاست فردا گهِ ملاقات زهراست / ۲ (من غریب نینوایم /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ خار از زمین اگر بردارم در دل غمِ یتیمان دارم امشب که کودکانم امیرند فردا در این بیابان اسیرند / ۲ (من غریب نینوایم /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ خواهر مکن چنین بی‌تابی تو افتخار بوترابی جدم که بود عزیز خدا رفت زهرا فدا شد و مرتضا رفت باید به غربت از این سرا رفت (من غریب نینوایم /۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh