eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ آتش به دل نشانده کوفه ما را کجا کشانده کوفه بین زنان و مردان بی‌عار ناموس مصطفی شد گرفتار / ۲ ( اخاالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ای رأس قاری قرآنم برلب رسیده اینجا جانم شعله مزن به قلب یتیمی کاش از لبت رسانی نسیمی / ۲ ( اخاالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ با صوت حیدری می‌گویم راه تو یا حسین می‌پویم تو روی نیزه من روی محمل خورشید من شو منزل به‌ منزل / ۲ ( اخاالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh
ناباورانه میروم و میگذارمت با تازیانه میروم و میگذارمت با صد نشانه میروم و میگذارمت اشکی روانه میروم و میگذارمت چون چاره نیست، زخمِ تنت را رها کنم این جسمِ بی‌سر و کفنت را رها ‌کنم شد زخم‌های بر بدنت، خارِ چشم من این تیرِ خورده در دهنت، خارِ چشم من غارتگرانِ پیرهنت، خارِ چشم من نیزه شکسته‌های تنت خارِ چشم من ای نازنین برادر من، الوداع حسین ای سایه‌ی روی سر من، الوداع حسین هرگز نگویمت، که رها کرده‌ای مرا کیِ از نگاهِ خویش، جدا کرده‌ای مرا از زیر نیزه‌ها، تو صدا کرده‌ای مرا از حنجرِ بریده، دعا کرده‌ای مرا حالا که میروم، تو دعا کن برای من این ناقه را، خمیده بنا کن برای من اینجا هنوز، قدرتِ تو یاری ام دهد در این غبار، غیرتِ تو یاری ام دهد در بینِ لشکر، عزتِ تو یاری ام دهد غصه مخور، که مِحنتِ تو یاری ام دهد آری، میانِ این‌همه نامحرم ای شهید با لطفِ تو، دلم بشود محکم ای شهید کاری کنم حسین، که این چشم‌های هیز هرگز به عترتَت، نرساند نگاهِ تیز لازم به تیغ نیست، تو از جای برنخیز نفرینِ من کند سرِ بدخواه، ریز ریز مادر کنارِ ما، ز رَهی دور آمده بهرِ کمک، به هاله‌ای از نور آمده تنها غمی که بر دلِ ما شعله می‌زند دشمن بما ز حرفِ بدَش زخمه می‌زند آنکه به مویِ صورتِ تو پنجه می‌زند دارد به شَانِ آل علی خدشه می‌زند زخمِ زبان، ز نیزه و شمشیر بدتر است این ناسزا، ز بارشی از تیر بدتر است کوفی هنوز هم، سرِ جنگ است یاحسین بعد از تو، سهمِ قافله سنگ است یاحسین حالا که با تو، وقتِ درنگ یاحسین خیلی دلم برای تو تنگ است یاحسین لشکر هجوم بر سرِ ما می‌کند اَخا ما را به تازیانه، جدا می‌کند اَخا این پاره معجران، که روند از کنار تو تا شام بانوان، همه هستند یار تو بنگر که دختران، همگی بی‌قرار تو گِریند خواهران، به تنِ بی‌مزار تو قاتل به طعنه‌های خودش، می‌کُشد مرا با دفنِ کشته‌های خودش، می‌کُشد مرا @hajmahmoodzholideh
میروی اما بدان جان مرا هم می‌بری خیمه را با رفتنت در بُهت و ماتم می‌بری روبرو با لشکری بی‌رحم میگردی مرو خواهرت را در میان لشکر غم می‌بری تاقت بارانی از نیزه ندارد این زره کهنه پیراهن نپوشی احترامم می‌بری قلبم از حال وداعت در تپش افتاده است همره خود جانِ ما را نیز کم کم می‌بری هر قدم، دارد دل من نیز می‌ریزد بهم جاریِ چشمِ مرا با خویش نم نم می‌بری داغِ عالم سوز دارد ناله‌های دخترت تا کجا ما را پیِ غم‌های عالم می‌بری چهره‌ات زنگ غروب و میروی تنگ غروب آه خورشید حرم، بر نیزه جانم می‌بری نیزه ها آماده‌ی بوسیدنِ حلق تواند بوسه‌ی زیر گلو را تا به حلقم می‌بری سر نمی‌ماند برایت زیر این شمشیرها همرهِ راسِ بریده، تا کجایم می‌بری رشته‌ی دل دستِ تو، از کعبِ نِی خوردن چه باک تا بماند جاودان، این حبلِ محکم می‌بری می‌سپاری بر که ما را ای عزیز فاطمه بینِ این نامحرمان، بی یار و محرم می‌بری از حریمت بعدِ تو، بوی اسارت می‌رسد سوی شام کوفه با خود گفتگویم می‌بری دانم ای خون خدا، تبیینِ نهضت با من است بهرِ این فریاد، تا بزم شرابم می‌بری با یزیدِ پست خواهم گفت دستم بسته‌ای پس چرا با ناسزایت آبرویم می‌بری @hajmahmoodzholideh
در پناهِ حسین، یاالله برسانم تو بر لقاءالله برسانم به خیمه‌های حسین تا شوم یارِ بچه‌های حسین نانِ خشکی ز خیمه اش برسان نمکی را به نوکرش بِچِشان بده از اهل خیمه معرفتی تا بگیرم ز کربلا صفتی تشنه‌ام تشنه‌ام به احسانش دستِ من کی رسد به دامانش نامِ من در میانِ عشاقش هست آیا برای میثاقش؟ گرچه رویم سیاست، می‌دانم این گدا آشناست، می‌دانم من برای فنا شدن، زشتم با شهیدان فدا شدن، زشتم بوی عطرش نمی‌دهم حتماً سر بپایش که می‌نهم حتماً آنقدَر ناله سر دهم، با آه تا شود راضی از غلامِ سیاه آنقدَر او، مَرام دارد که... بر گدا، احترام دارد که... دانم آخر به کاسه لیسِ قدیم راه را باز می‌کند به حریم آن حریمی که کشته‌ها دارد لطف، بر دل نوشته‌ها دارد من به عشقِ امامِ بی‌سرِ خود خون بریزم، بپای دلبرِ خود □ □ □ بی‌سری که هنوز بر خاک است بدنش زیرِ نیزه، صد چاک است بی‌سری که نوای مادرِ او می‌رسد از کنار پیکرِ او یابُنَیَّ چه بَد ترا کشتند سخت، در خون و خاک آغشتند ای سرت با دوازده ضربه شد بریده، به بدترین حربه قَتَلوکَ بُنَیَّ، لب تشنه ذَبَحوکَ، به ضربتِ دشنه سرت از پشت، تا جدا کردند پیکرت را مگر رها کردند تا عبا و امامه‌ غارت شد ده سوار آمد و جسارت شد پیکرت رفت زیر سمِّ ستور قطعاتِ تنت ز هم شد دور السلام ای مقطع الاعضاء السلام ای مرمل بدماء @hajmahmoodzholideh
دروازه‌ی کوفه، جای ما نیست این شهر، دگر سرای ما نیست کوفه حرم علی است، اما افتاده کنون، به دست اعدا آنروز که کوفه چون حرم بود ناموسِ امام، محترم بود یک روز، عزیزِ دهر بودم بانوی زنانِ شهر بودم دیروز به کوفه، درس و تفسیر امروز، جسارت است و تحقیر از ما، به کنیز نام بردند! آیا نمکِ علی نخوردند؟ دادند لقب، به آلِ زهرا با نامِ کنیز و خارجی‌ها کوفه ست فقیر، دستِ پُر، ما بَر ماست حرام، نان و خرما ما عترتِ آلِ مصطفاییم فرزند علیِ مرتضاییم با اینکه معلمِ زنانم نشناخت کسی، در این میانم دلبندِ امیرِ مکتبم من ای اُمِّ حبیبه، زینبم من اینک بشتاب و خواهری کن یاری کن و فکرِ معجری کن جان و دلِ دختران، حزین است بنگر که حجاب، آستین است در خانه چو روسری نداری بشتاب، که پَرده‌ای بیاری ای وای، ز اِزدحامِ کفّار ناموسِ علی، میان اَنظار ما را چه به صدهزار، دیده اَلغَوث، امامِ سر بریده باید، وسطِ جنودِ شیطان من خطبه بخوانم و تو قرآن کارِ تو، تلاوتی خجسته تفسیرِ من، این سرِ شکسته تو رفتی و من، اسیرِ لشکر تو کشته و من ترا، پیمبر حقا که تویی، فدائیِ دین حقا که منم، سفیرِ تبیین تا هستم و هست، تا قیامت باید برسانم، این پیامت ای سوره‌ی کهف، از تو نازل بین خونِ سرم، به چوبِ محمل @hajmahmoodzholideh
روزیکه صوتِ ناله‌ی اَلشامِ تو رسید یک روحِ تازه‌ای به قیامِ حرم دمید نهضت به کوفه شکل گرفت و زِ شهرِ شام سبکِ جدیدی از دَم و نوحه، بما رسید اشکِ غیورِ تو، سخن از شامِ غم که گفت بر نیزه، رنگِ چهره‌ی عباس هم پرید معلوم شد، مصیبتِ اَعظم چه بوده است وقتی به شهرِ چِشم چِرانها قَدَت خمید وای از هجومِ تیرِ نگاهِ حرامیان وَز حرفهای زشت، که ناموستان شنید از آستینِ پاره، که ناچار شد حجاب وَز کوچه‌ای که، اهلِ خطا بَرده می‌خرید عمامه‌اَت که سوخت، از آن شعله‌های بام خندید با تمامِ توان، دشمنِ پلید بدجور خصمِ فاطمه، قلب ترا شکست ای لعنتَت به حرمله و خولی و یزید نگذاشت بعدِ واقعه‌ی شصت و یک دگر روزی، بنی امیه به عنوانِ روز عید بازار شام بود، که جانِ ترا گرفت چل سال از دو دیده‌ی تو، خونِ دل چکید والله، ای امام زمانِ پس از حسین در کربلا اسیری و در شامِ غم شهید □ □ □ نقشِ تو، تازه بعدِ اسارت شروع شد فریاد با سلاحِ دعا و بکا، شدید گه می‌شدی، به دیدنِ قربانی یادِ آب تا تیغ را به حنجره، قصاب می‌کشید می‌دیدی آب و یادِ لبِ کودکِ رباب هر رهگذر، به اشکِ روان می‌شدی پدید کرب و بلا، به نهضتِ اَشکت ادامه یافت طعمِ غمی که عمه‌ی مظلومه‌ات چشید کاخِ یزیدیان شده ویران ز خطبه‌اَت شد روسیاه ظالم و مظلوم روسفید این بود آن قیام فزاینده‌ای که شد در بینِ مؤمنین سببِ فرصتی جدید حتی غلامهای خریداری تواَند شاگردهای مکتب آن سَرورِ شهید لشکر برای یاری دین پرورانده ای امت شدند، هر یک از آن لشکرِ امید ای قُوتِ غالبت نمک و نان، چنان علی اَنبان بدوش، بهرِ فقیران شدی نوید @hajmahmoodzholideh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ جان من ای پدر هدیه بر توست دار و ندار من گریه بر توست عمری که با بکا روضه خواندم با شیوه‌ی دعا روضه خواندم / ۲ ( اباالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ از لحظه‌ای که ذبحت دیدم آه از نهاد دل کشیدم با اهل‌بیت تو در اسارت دیدم ز قاتل تو جسارت / ۲ ( اباالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ به حنجر تو لب بنهادم جسمت به بوریا جا دادم از مقتل تو تا شام ویران مرگ از خدا طلب کردم از جان / ۲ ( اباالمظلوم یاثارالله / ۳ )۲ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @hajmahmoodzholideh
"رجزخوانی در محرم حسینی" بنویسید که فتحِ دگری، در راه است فتح این‌بار، بدستِ قدَری در راه است بنویسید که شیطان بزرگ است به رَجم که فروپاشیِ فرعون تری در راه است بعدِ نابودیِ صهیون، همه آماده‌ی رزم که به اربابِ سَخیفَش، سقَری در راه است گذر از فتنه‌ی دجّال، جگر می‌خواهد با علمدارِ محرم، جگری در راه است مُتمَسِّک، چو بنامِ اَبی عَبدِاللّهیم از اَباالفضل، یقیناً نظری در راه است شک نداریم که در، روضه‌ی ارباب حسین بعد از این سینه‌زنی‌ها، خبری در راه است عاشقانش، نَه تنی و نَه سری می‌خواهند مرگِ مردانِ خدا را، هنری در راه است پای دل می‌طلبد، تا که نبینی خود را گذر از جان و جهان را سفری در راه است راه نزدیک کن از، پرچمِ لبَّیک حسین آری از راهِ میان‌بُر، گذری در راه است پرچمِ مِشکیِ ما، طبق روایات همان... پرچمی هست، که با آن ظفری در راه است سِپرِ ماست اِمامی، که خودش بی‌سِپر است بعدِ یافاطمه، دفعِ خطری در راه است یاعلی گویان، در جبهه، به خط باید زد که ز سلطان نجف، دفعِ شری در راه است به ولی‌نعمتِ خود،،، تا به رضا می‌نازیم ز خراسان، مددِ بیشتری در راه است وسطِ معرکه هم، تیغِ بیان می‌خواهد رجزِ زینبیون را، اثری در راه است گوشِ دل، باز کن و صوتِ حجازی بشِنو یا لِثاراتِ لبِ دادگری در راه است □ □ □ رو به سجاده و تسبیح و مناجات بیار شبِ تاریکِ شما را، سحری در راه است با تَضرُّع دلِ شب. ناله و زاری بایست که اجابت، ز پیِ چشم تری در راه است روضه‌ی مَشک بخوان و مدد از اَشک بگیر که به رهبر، مدد راهبری در راه است رفت کفِّین ز کف، مَشک به دندان بگرفت گفت بی‌دست بجنگم، که سری در راه است یااَخا گفت و به صورت، به زمین خورد، که دید قد کمان مادری از دردسری در راه است تیر۱۴۰۴/محرم۱۴۴۷
نیزه نیزه شد جای ثارُالله زینب زینب گشته اسیرُالله راسِ شاه عطشان شد قاری قرآن مظلوم ای حسین جان(۴) کوفه کوفه چون میدان جنگ است سرها سرها نشانه ی سنگ است آه از دل زینب شد جان او بر لب مظلوم ای حسین جان(۴) طفلت طفلت بر ناقه بی‌تاب است بنگر بنگر قلبش ز غم آب است بر او ترحم کن با او تکلم کن مظلوم ای حسین جان(۴) راهم راهم چون به اینجا افتاد کوفه کوفه بر ما تصدق داد آه از اهانت‌ها باران تهمت‌ها مظلوم ای حسین جان(۴) @hajmahmoodzholideh
اَلسلامُ عَلی' قلبِ زینبِ الصَّبور ولِسانَهَا الشَّکور ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند این ملتِ حسینی، علمدار زینبند زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم قرآن و دین، نتیجه‌ی پیکار زینبند فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب آنان مطیعِ سید و سالار زینبند بنیان گذاشت، اصلِ ولایت فقیه را آلِ رسول، شاهدِ اسرار زینبند از صبر و شکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند بر زین‌ُالعابدین، چو سِپر شد به خیمه‌گاه دیگر اَئمه، حیدرِ کرار زینبند پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش والله اولیاء، هوادار زینبند بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست اهل‌ِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند دستی، به نورِ معجرِ زینب نمی‌رسد تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند هفتاد و دو شهید و اسیرانِ اهل‌بیت مرهونِ خطبه‌های دُرَربار زینبند در کوفه، صوتِ حیدری‌اَش انقلاب کرد عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند □ □ □ رأس‌الحسین را، به سرِ نیزه دید و گفت: نامردمانِ هیز، در آزار زینبند زد آن‌چنان، به چوبه‌ی محمل سرش، که خلق... حیران هنوز، از سرِ خونبار زینبند از کربلا و کوفه و شام و مدینه، تا... امروز اهل درد، عزادار زینبند بی‌اِذنِ او، کسی به شفاعت نمی‌رسد محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند آنانکه می‌دهند، خدا را به او قسم روز ظهورِ یار، فداکار زینبند تیرماه۱۴۰۴/محرم۱۴۴۷ @hajmahmoodzholideh
از مصیباتِ شام باید مُرد از غمی ناتمام باید مُرد بر سرِ ما از آنچه آمده است در ورودیِ شام باید مُرد پشتِ دروازه صبح تا شب، کس برنمی‌داشت گام باید مرد از غمِ ناگزیرِ ماندَن با... مردمی بَد کلام باید مرد خارجی خوانده‌اند، عترت را جای عرض سلام، باید مرد در تکاپوی جشنواره‌ی شوم وسطِ ازدحام باید مرد در میانِ همه تعارفها از شراب و طعام باید مرد رقصِ رجاله‌ها حرم را کشت بینِ اهلِ حرام باید مرد سنگباران که جای خود، فحش از کوی و بازار و بام باید مرد آستین‌های پاره کافی نیست بر حجابی تمام باید مرد هم ز شرمِ حجابِ رفته ز دست هم ز شرمِ امام باید مرد بس علی را دهند، بد دشنام گشت بی احترام باید مرد از بلای عظیمِ کفر و نفاق در خواص و عوام باید مردم از فریبِ هزارها اخبار با چنین صید و دام باید مرد وای از مجلسِ شراب و قمار وای از بذل جام باید پیشِ رَاسِ بریده، از باده می‌گرفتند کام باید مرد آه ناموسِ فاطمه، تهمت! از سوی سرخ فام باید مرد گریه‌ی خون نمی‌شود مرهم تا رسد انتقام باید مرد @hajmahmoodzholideh