#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
از بسکه بغض مانده، میان گلوی تو
زهرِ هَلاهِل است فقط، چارهجوی تو
با هر کسی که حالِ دلت را سؤال کرد
تنها سکوت بود، رهِ گفتگوی تو
زهری که بابِ رازِ چهل ساله را گشود
برداشت پرده، از دو لبِ رازگوی تو
آن باغِ لاله نه، جگرِ پاره پاره بود
میدید خواهرت، ثمرِ آرزوی تو
راحت شدی، ز دیدنِ روی مغیره و
قنفذ دگر ز طعنه نیاید به سوی تو
از گوشواره ای که به رَه، ریز ریز ریخت
شد ذره ذره آب، دلِ دردجوی تو
عمرت به غیرِ اشکِ شبانه، سحر نشد
مویت سپید و سبز شده رنگ و روی تو
هر شب که یادِ پهلوی مادر، دلت شکست
اشکِ زلال شد، همه آب وضوی تو
بازو شکسته را جگرِ خسته مرهم است
بر زخمِ سینه، ناله فقط شد رفوی تو
دیوارها چو آینهی دق شدند و بعد
با خاطراتِ تلخ، همه روبروی تو
دیوارِ خانه هم، غمِ دیوارِ کوچه داشت
همچون کتیبهها، همه جا کوبه کوی تو
از زخمِ بستری که تو دانی، چو دفتری
مسمار مینوشت غمِ موبه موی تو
ای رازدارِ فاطمه، دیگر رها شدی
وقتی که سرگشوده شد آخر سبوی تو
تابوت هم برای تو آرامشی نداشت
از تیرهای اَهرمنِ فتنه جوی تو
حتی وصیتَت، نگرانِ حسین بود
شد حفظ پیشِ اهلِ حرم، آبروی تو
#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_جانسوز_اربعین_حسینی
در نسیم اربعین، روح و روان آید ز راه
در مسیر کربلا، یک کاروان آید ز راه
جسمهای خسته، اما روح های با شکوه
با امیدی خاص، پرتاب و توان آید ز راه
چهرهها زخمی، ز ضرب و شتم و هُرم آفتاب
رنگ و رو رفته، به دلهای جوان آید ز راه
این عقیله، دختر زهرا و پیشاپیشِ او
فاتحِ شام است، قدری ناتوان آید ز راه
برتر از صد لشکرِ پیروز، همراهِ امام
دستهای از دخترانِ نوجوان آید ز راه
رفته زیورها به غارت، زینتِ ایمان که هست
نوبهارِ عشق، چون برگِ خزان آید ز راه
ریختند از بامِ ناقه، بر فرازِ قبرها
در گلستان هر گُلی، با صد نشان آید ز راه
من نمیگویم رسیده، جمعِ معجر پارهها
لشکری از اُسوههای بانوان آید ز راه
با اماناتِ حسین و فاطمیاتِ حرم
بی رقیه، زینب کبری دوان آید ز راه
از سنان و زجر و شمر و حرمله نامی نبَر
پیشوازِ قافله، قَدّی کمان آید ز راه
هر یکی با صاحبِ قبری بگوید درد دل
روضه خوانِ ساقیِ تشنه لبان آید ز راه
یکطرف آهِ سکینه، یکطرف آهِ رباب
نجمه همراه یتیمان، دُرفشان آید ز راه
در کنار قبرِ بابا، شِکوهها از نیزه دار
صحبت از بزمِ شراب و خیزران آید ز راه
خواهری بهر برادر، پیرهن آورده است
آستینِ پارهای هم، همزمان آید ز راه
عقدهها واشد، جگرها تازه شد با نوحهها
صحبت از شهر مدینه ناگهان آید ز راه
گفت با زینب رباب، از کربلا من را مبر
نالههایم بعد از این، تا پای جان آید ز راه
#روضه_جانسوز_اربعین_حسینی
@hajmahmoodzholideh
#نوحه_اربعین
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ای تشنهکام کرب و بلا
برگشتم از اسارت اما
غیر از یتیم شیرین زبانت
آوردهام همه کاروانت / ۲
( سالار زینب یاحسین / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
جان رباب و جان اصغر
کو پاره پاره جسم اکبر
بی سرپناه و دور از علمدار
با خنده بردنم بزم اغیار / ۲
( سالار زینب یاحسین / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
از دست دشمن نامردم
یک کهنه پیرهن آوردم
آخر پیام خون زد شکوفه
ویرانه شد همه شام و کوفه / ۲
( سالار زینب یاحسین / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#نوحه_اربعین
@hajmahmoodzholideh
#طلب_حاجات_از_باب_الحوائج_حضرت_عباس_علیه_السلام
ایکه بابُ الحوائجی، عباس
فتحِ سوریه را، تو امضا کن
خود، بهروی تمامِ مشتاقان
حرمِ زینبیه را، وا کن
از تو درخواست میکنیم، امشب
نظرِ لطف و مرحمت بکنی
حرمِ عمّهجان، محاصره است
از رقیه، محافظت بکنی
یا اباالفضل، حاجتی دارم
دستِ امّید، میبرم بالا
بیپناهانِ غزّه را، دریاب
وقتِ نصرت شده، همین حالا
ای علمدار، کن علمداری
به علمدارِ ما، مدد برسان
به شهیدان دهم ترا سوگند
تو به او، فتحِ بیعدد برسان
به نَواخوانیِ اَنالمهدی
چشمِ ما، سوی یوسف زهراست
به لِثاراتِ او قسم، عباس
که نگاهِ همه، بدستِ شماست
مرداد۱۴۰۴/صفر۱۴۴۷
#نوحه_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
به سبک:
ضیاء دیدگانِ اُمّ البنین...
شیرِ یلِ اُمِّ بَنین، اباالفضل
نورِ سماوات و زمین، اباالفضل
یابنَ اَمیرالمؤمنین، اباالفضل
کاشفِ کربِ من
فاتحِ حربِ من
پشت و پناهِ لشکری تو
صاحب لوای حیدری تو
عباس اباالفضل
عباس اباالفضل
ای قَمَر العَشیرهی قیامم
ستونِ اُستواریِ خیامم
تو نایبُ الامام و من امامم
دشمن زبونت
تشنه شد به خونت
اگر دو دست تو قلَم شد
نام تو تا ابد علَم شد
عباس اباالفضل
عباس اباالفضل
قدّ رشید تو، بخون نشسته
لشکرِ کربلا، ز هم گسسته
خیز و ببین، که پشت من شکسته
حرم در نوا شد
دستِ کوفه وا شد
پا به حریمِ ما رسیده
شمر به خیمهها رسیده
عباس اباالفضل
عباس اباالفضل
ای وای اگر، پشتِ حسین خم شود
یک تارِ مو، ز دختران کم شود
آل علی، به غصه و غم شود
میرسد اسارت
میشود جسارت
زینب روَد، منزل به منزل
ناقه نشین، بدونِ محمل
عباس اباالفضل
عباس اباالفضل
مرداد۱۴۰۴/صفر۱۴۴۷
#زمینه_حضرت_عباس_علیه_السلام
به سبک:
ای ساقی لب تشنگان
پشت و پناه کودکان
ای جان جانانم سقای طفانم
خیز ای اباالفضل رشید۲
از داغ تو پشتم خمید
گشته امیدم ناامیدم
ای راحت جانم سقای طفانم
اهل حرم در انتظار۲
از هجرِ ساقی بیقرار
در خیمه افتاده شرار
ای یار عطشانم سقای طفانم
بنگر هراسِ بچهها۲
شد بیتو غارت خیمهها
بین گریهها و خندهها
ای نور چشمانم سقای طفانم
دستانِ کوفی وا شده۲
در بِینِشان دعوا شده
حمله به معجرها شده
ای ماه تابانم سقای طفانم
بین گوشهای پاره را
هم غارت گهواره را
هم زینب آواره را
وای از اسیرانم سقای طفانم
مرداد۱۴۰۴/صفر۱۴۴۷
#روضه_ورود_به_مدینه
السلامُ علیکَ یا جَدّاه
آمده زینبت به ناله و آه
خسته از غربت و مصیبتِ راه
قدکمان از مصائبی جانکاه
گرچه پیروز آمدم به حضور
خانمانسوز آمدم به حضور
همه هستی ز دست دادم و باز
روی پاهای خود سِتادم و باز
ایستادم، ولی فتادم و باز
شد ادامه رهِ جهادم و باز
بازگشتم سوی مدینه ولی
نه حسین است همرهم، نه علی
نه به دل، جز غمی بجا مانده
نه مرا محرمی بجا مانده
نه بجز ماتمی بجا مانده
نه سپاهِ کمی بجا مانده
ماند بر خاک، یااباالقاسم
هیجده کشته از بنی هاشم
همه را کشته ناگهان دیدم
بارشِ نیزه و سنان دیدم
قتل و غارت ز دشمنان دیدم
لشکری در پیِ زنان دیدم
نه علمدار در کنارم بود
نه کسی آشنا و یارم بود
ناگه از نیزهای سری افتاد
بر زمین پاره پیکری افتاد
چشمِ خولی، به دختری افتاد
دستِ جلاد، معجری افتاد
ناگزیر، اَمر بر فرار آمد
بدترین شامِ روزگار آمد
همه جا دود و آتش و خون بود
خیمهها سوخت، ماه محزون بود
یاسهایت کبود و گلگون بود
وضعِ اهلِ حرم دگرگون بود
تازه آغاز شد اسارت ها
چه بگویم من از جسارت ها
□ □ □
سخنی بهر مادرم دارم
زخمهایی به پیکرم دارم
آه در قلبِ مضطرم دارم
معجری باز بر سرم دارم
غم مخور، زینبِ تو غوغا کرد
خطبه ها کارِ معجز آسا کرد
مادرا دیدهی تر آوردم
اُسرا را به محضر آوردم
لشکری پاره معجر آوردم
خبر از شاهِ بی سر آوردم
تا مسیرم ز قتلگه طی شد
چقدر سر بریده بر نی شد
کامِ لب تشنگان خنک نشدند
زخمها خالی از نمک نشدند
هیچ یک فارغ از کتک نشدند
غیرِ زینب، ز کس کمک نشدند
در دفاع از حرم، هنر کردم
همه جا خویش را سپر کردم
هیچکس ناسزا نگفت بما
تهمت و ناروا نگفت بما
کوفه اصلاً خطا نگفت بما
بزمِ شام از جفا نگفت بما
من نگویم ز اِفتِرا چیزی
تا بماند قضيهی هیزی
خبرِ سخت، شامِ ویران است
در خرابه سهساله مهمان است
آنکه خورده شکست، عدوان است
کاخِ دشمن، به موجِ طوفان است
زین سفر مانده بهرِ سوغاتی
پاره پیراهنی، جراحاتی
#روضه_ورود_به_مدینه
@hajmahmoodzholideh
#نوحه_ورود_به_مدينه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
مادر ز دشمن نامردم
سر تا بپا فراق و دردم
رفتم ز پیش تو ای شهیده
برگشتهام ولی قد خمیده / ۲
(من زینبم یا فاطمه / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
این کاروان و این طفلانت
این دختران سرگردانت
باور نمیکنی در اسارت
گیسو سپید شدم از جسارت / ۲
(من زینبم یا فاطمه / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
رفتم از این حرم با یارم
حالا نمانده یک غمخوارم
راس الحسین جدا از قفا شد
بیغسل و بیکفن بد رها شد / ۲
(من زینبم یا فاطمه / ۳ )۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#نوحه_ورود_به_مدينه
@hajmahmoodzholideh
#السلام_علیک_یارسول_الله_یااَبالزهراء
(توسل و گریز)
یارسولَ الله ممنونم ز الطاف شما
اینکه هستم روز و شب اطراف و اکناف شما
نیستم از زمرهی اصحابِ ناب و راستین
هستم اما از سرِ توفیق اطراف شما
از خدا خواهم نگردم دور، یک آن از درت
تا ندانم خویش را، پنهان ز اِشراف شما
جمله ذرات جهان، هستند از اَحبابِتان
کیست داند ذرهای از کوهِ اوصاف شما
دردِ دل ناگفته دانی، یک توسل کافی است
ای دلم آئینهی رخسارِ شفاف شما
در عمل هستم غدیری، با اِطاعت از علی
نیستم هنگامهی لبیک، حراف شما
نیستم اهل فرار از تنگهی سختِ اُحد
رهسپارم با علی تا قلهی قاف شما
تو اَبالزهرائی و من عبد کویش از ازل
حبّ زهرا دارم از اَخلاف و اَسلاف شما
ای علی را برترین محبوب، محبوبِ دلم
ای خدایت با خبر از آن دلِ صاف شما
بینِ مردم، از همه کسبِ حلالیَّت کنی
جان بقریان صفا و عدل و انصاف شما
قاتلَت با حیله زَهرت داد، صد لعنت به او
ای شهادت جامهی زیبا و زرباف شما
لحظهی آخر هم از یاریِ حیدر دم زدی
دشمنت مانع شد از تثبیتِ اهداف شما
دوزخِ اهلِ نفاق از اهلِ عصیان بدتر است
در قیامت میشود روشن ز اَعراف شما
تشنه لب را جای آب از نیزه سیرابش کنند
شد گریز روضهی من، سورهی کاف شما
از دَمِ شمشیرشان، سبطِ پیمبر کشته شد
از غلافِ تیغشان، زهرای اطهر کشته شد
#السلام_علیک_یارسول_الله_یااَبالزهراء
@hajmahmoodzholideh
#یا_حسن_المجتبی_علیه_السلام_ادرکنی
دل زنده میشوم ز وجود تو یا حسن
ما را تو بردهای نجف و کربلا حسن
دست تمام اهل سماوات سوی توست
خوانده کریمِ آل عبایت، خدا حسن
هرگز کسی ز کوی تو نالان نمیرود
حتی کسی که کرده جسارت ترا حسن
سوزِ دلِ تو، نغمهی قرآنی خداست
دل میبرد قرائتت از مرتضا حسن
اول کسی که شِبهِ پیمبر شده تویی
آئینهی تمام رخِ مصطفا حسن
بالِ فرشته فرش قدمهای فاطمیت
ای خاکِ پات، سرمهی چشمانِ ما حسن
با این وجود، کاش بمیرم برای تو
وقتی قَدَت، به مادرتان شد عصا حسن
آن صحنهی بلا که تو در کوچه دیدهای
حق داشتی، که عمر تو شد در عزا حسن
سیلی چنان مقابل چشمت به یاس خود
کز ضربِ آن، نشست به دیوار جا حسن
از بس که اعظم است مصیباتِ حضرتت
والله کربلاست به تو مبتلا حسن
وقتی به خانه، همسرِ تو قاتلِ تو شد
گفتی برو، حسین نبیند ترا حسن
آهِ رباب هم ز غمِ تو شنیدنی است
وقتی کند ز جاریِ خود شِکوهها حسن
شد خانهات ز پاره جگر، قتلگاهِ تو
گودال هم برای تو دارد نوا حسن
آماجِ تیر شد بدنت، از روی کفن
گریانِ توست، بی کفنِ کربلا حسن
#یا_حسن_المجتبی_علیه_السلام_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
سؤال از خودمان، از چه یک زمان نکنیم
که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم
توسلاتِ درونی، اگر زیاد شود
توقعاتِ زیادی از این و آن نکنیم
چقدر حقِ ولیِ خدا، اَدا کردیم
چرا عنایتِ او را کمی عیان نکنیم
همیشه اوست که باشد، ز جان مراقبِ ما
چرا تشکری از صاحب الزمان نکنیم
دلِ امام زمان، از گناهِ ما خون است
بس است، گفتگویی از گناهمان نکنیم
□ □ □
کسی که داغِ پیمبر به سینهاش دارد
رواست صحبتی امروز، غیرِ آن نکنیم
کسی که جدِ غریبش حسن، جگر پاره ست
به غیرِ سوزِ جگر، مطلبی بیان نکنیم
کسی که مادرِ او را به کوچهها زدهاند
چرا توجهی اصلاً به اصلِ آن نکنیم
کسی که عترتِ او را به خارجی خواندند
چرا به یاریِ او، یادِ کاروان نکنیم
حسین کشته شد و عترتش اسیر شدند
که ما به جهل، اِطاعت ز گمرهان نکنیم
خدا گواه که امروز، مثلِ آنروز است
اگر مسیرِ ولیِ خدا، نشان نکنیم
شهیدِ امنیتِ ما، شهید کرب و بلاست
چرا تسلّیِ از داغدیدگان نکنیم
قسم به فاطمه، اینجا حریمِ فاطمه است
چرا دفاع ز مرزِ حریممان نکنیم
اگر شود خبری؛ پرچمی نمیماند!
تهاجمِ حرمِ خویش، بی اَمان نکنیم
بِمان بپای ولایت، قوی و مستحکم
وگرنَه در رهِ قلّه، نثارِ جان نکنیم
قسم به صبحِ فرج، انتقام نزدیک است
اگر که غفلت از این راهِ جاودان نکنیم
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh