#سلام_بر_امیر_بدر
قلّۀ ماه مبارک، لَیلةُ القَدرِ نبی است
فاتحِ قلّه یقیناً،لَیلةُ البَدرِ علی است
روح و جانِ لیلةُ القدرِ نبی هم، فاطمه ست
علت پیروزیِ بدرِ علی هم، فاطمه ست
این شب بدرِ علی،این باده، جام کوثر است
ذکر زهرا، یاامیرَالمؤمنین یا حیدر است
چیست طوفانی که آمد در شب بدرِ علی
هست آن ذکری که شد ذکرِ شب قدر علی
ذکر یازهرا و یاحیدر به لبهای مَلک
چون نسیمی می وَزد از اهلِ جنت بر فلک
اَصلُها ثابت حکایت کرد، ریشه با علیست
بدر ثابت کرد،نصرت چون همیشه با علیست
چون علی را دید،پیغمبر به دوشش،مَشکها
همچو باران ریخت،از شوقش،به رویَش،اشکها
یادم آمد روضه ای،از اشکِ ساقیِ حسین
مشکِ ساقیِ پیمبر،مشکِ ساقیِ حسین
نصرت حیدر کجا و نینوا، عباس،آه
بَدریون سیراب اما کربلا، عباس،آه
کودکان در خیمه میگویند ساقی! اَلعطش
بهر اصغر آب میجویند، ساقی! اَلعطش
تشنه لب طفل رباب و وای از قحطیِ آب
آب، نایاب و عِتاب و وای از قحطیِ آب
چشمِ سالار حرم را دور دیده کوفه، وای
پس بساط بغضِ خود را جور دیده کوفه، وای
بغضِ روز بدر آمد،دستها سیلی شدند
کینۀ دیرینه آمد،چهره ها نیلی شدند
#سلام_بر_امیر_بدر
@hajmahmoodzholideh
#زبانحال_حضرت_زهرا_س_پس_از_مسجد_با_مولا_علی_ع
تو که از پا نمی اُفتی چه شد از پای افتادی
چرا زانو گرفتی در بغل در جای افتادی!
تو تنها نیستی، مظلومِ من! کُفوَت مگر مُرده
به پیش چشم خونبارم، چنین مَنمای، افتادی
ز های و هویِ تو میدانِ عزم و رزمها پُر بود
چه شد ای حیدرِ زهرا ز هوی و های افتادی
تو مأمور سکوتی، من ولی مأمورِ فریادم
مبادا آنقدر گِرییده ای؛ کز نای افتادی
علی! ایکاش میمردم، نمیدیدم تو کَت بسته
بزیر دست نامردانِ بی پروای افتادی
ندارم تاقتِ شمشیر، بالای سرت، هرگز
تو قرآنی، نبینم گیرِ دشمن آی، افتادی
زمانی بی سپر بودی ولی حالا سپر داری
ز پا اُفتم که با تو کس نگوید؛ های! افتادی!
تمام زخمهایت را تلافی میکنم یک یک
که دیدم در ٱحد پایِ نبی از پای افتادی
تو خواهی دید،کز این دردِ مالامال می ٱفتم
نبینم من که از غصه، تو پایا پای افتادی
مگر پهلو گرفته، کشتی اَت، ای پهلوان!برخیز
چه شد در ساحل خونینِ بستر، وای افتادی
حلالم کن علی! این رأی فرداها بکار آید
اگر امروز از تزویرِ چندین رأی افتادی
#زبانحال_حضرت_زهرا_س_پس_از_مسجد_با_مولا_علی_ع
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
#وداع_با_ماه_مبارک
من و دعای پیمبر چه ماه خوبی بود
کنار سفره ی حیدر چه ماه خوبی بود
که دیده بر سر یک سفره نوکر و ارباب
و همنشینیِ مادر چه ماه خوبی بود
من و غریب مدینه ، چه خلوتی، به به
به میزبانیِ کوثر چه ماه خوبی بود
به افتتاح و ابوحمزه و کمیل و مجیر
شدیم جوشنِ یکسر چه ماه خوبی بود
بخاطر شب قدرش گناه ما بخشید
و یک تولد دیگر چه ماه خوبی بود
چقدر گریه به غمهای کربلا کردیم
برای چادر و معجر چه ماه خوبی بود
شدیم یاور مظلومه ای به گودالی
که بوسه داشت به حنجر چه ماه خوبی بود
گریستیم به لبهای خشک سقا تا...
گلوی اکبر و اصغر چه ماه خوبی بود
شبی خرابه نشینِ سه ساله ای بودیم
سر پدر، شب دختر، چه ماه خوبی بود
سری زدیم گهی در تنور و گاهی دیر
سری زدیم به یک سر، چه ماه خوبی بود
ز کوچه های مدینه عبور میکردیم
کمک شدیم به مضطر چه ماه خوبی بود
برای پاره جگرها چه خوب گرییدیم
امان ز گریه ی خواهر چه ماه خوبی بود
گهی میان مناجاتهای نخلستان
شدیم همدم حیدر چه ماه خوبی بود
چه خوب شد که گرفتیم عبرت از کوفه
شدیم حامی رهبر چه ماه خوبی بود
برای ماه محرم ببند بارم را
رسیده ماه به آخر چه ماه خوبی بود
و کاش چون پسر مهزیار ميگفتند:
بیا به خیمه ی دلبر چه ماه خوبی بود
وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست
شبیه روضه سختِ وداعِ کرب و بلاست
#یا_رب_ادرکنی
#وداع_با_ماه_مبارک
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
#زمزمه
هردم ، شده این، آوای دلم
محشر نکنی، یارب خجلم
ای خالق نور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
در کار خودم مضطر شده ام
دیر آمدم و بر در زده ام
منکه سرِ خود مهمان نشدم
با ذکر حسین جان آمده ام
گویم به سرور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
دیدم همه کس را راه دهی
حتی به گدا درگاه دهی
منهم به طمع سوی تو شدم
تا جاه به این گمراه دهی
از بخل و غرور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
گیرم همه خوب و من بَدِ بد
آیا بشوم از کوی تو رد
اینجا تو اگر عفوم نکنی
پس وایِ من و تنگیِ لََحَد
پایم لب گور العفو العفو
ای رب غفورالعفو العفو
اول ثمرِ بخشیدن من
لبخند حسین لبخند حسن
این قولِ شفاعت از حسنین
این عهد من و این بنده شدن
توّاب و شکور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
بخشنده تویی ،شرمنده منم
زیبنده تویی ،بد بنده منم
آن وعدۀ تو، این توبۀ من
برگشتم و سر افکنده منم
مولای صبور العفو العفو
ای رب غفورالعفو العفو
یارب من و این عصیان چکنم
با دوری تو هر آن چکنم
مرهم به دل عترت نشدم
با شِکوِۀ این قرآن چکنم
گشتم ز تو دور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
با اینکه بدم من با علی ام
این آب و گلم این یاعلی ام
تا فاطمی ام تا حیدری ام
من پشت سر مولا علی ام
این برگ عبور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
تا شور حسین دارم بسرم
جانانه دفاع دارم ز حرم
خون شهدا در خون و رگم
من آبروی رهبر نبرم
با درک حضور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
تا معجر پاره میکُشدَم
تا چادر خاکی میکِشدَم
از کوچه ی تنگ تا کوفه خدا
هر جا که بخواهد میبَردَم
شد روضه مرور العفو العفو
ای رب غفور العفو العفو
منکه به حرم آتش نزدم
من سد ره زهرا نشدم
منکه نزدم بر نیزه سری
من نوکر زینب تا ابدم
با نوحه و شور العفو العفو
ای رب غفورالعفو العفو
آندم که جدا شد سر ز قفا
بر آل علی شد جور و جفا
زیر سم اسب شد جسم حسین
در سلسله شد ناموس خدا
تا روز ظهور العفو العفو
ای رب غفورالعفو العفو
#یا_رب_ادرکنی
#زمزمه
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
گر نبود آهِ سحرها به کجا میرفتم
بسته میشد همه درها به کجا میرفتم
خوب شد نیمه شبی را تو عطا فرمودی
ورنَه من وقت سحرها به کجا میرفتم
به منِ بار زمین مانده، اگر از عفوت...
کس نمیداد خبرها به کجا میرفتم
خوش بحالم که امامان، همه بابای منند
ورنَه جز سوی پدرها به کجا میرفتم
قبرِ من زیر کف پای حسین است، یقین
ورنَه با کاش و اگرها به کجا میرفتم
با هزاران نفر امشب به حرم آمده ام
جز حرم بسته است درها به کجا میرفتم
درد دل میکنم و خسته ز دستم نشوی
بی تو با خونِ جگرها به کجا میرفتم
اهل فتنه، اگر از قهرِ تو رسوا نشوند
اینهمه خوف و خطرها به کجا میرفتم
گر شهادت هنرِ مردمِ دیندار نبود
من ز تحریفِ هنرها به کجا میرفتم
گفت با جمجمه ای، مادرِ چندین مفقود
من بدنبال پسرها به کجا میرفتم
گر نبودند شهیدانِ مدافع ز حرم
پس بدنبال قَدرها به کجا میرفتم
گر نبودند غیوران، سپرِ ناموسم
وای، بی سینه سپرها به کجا میرفتم
نسلِ امروز که دیدند، ترور یعنی چه...
ننگ بر توطئه گرها به کجا میرفتم
جای جلّاد و شهید از چه عوض شد آنروز!؟
من و این نقد و نظرها به کجا میرفتم
راه را گم نکنی! کوچه بنام شهداست
گر خطا بود گذرها به کجا میرفتم
«هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله»
اربعین بی تو سفرها به کجا میرفتم
گر نمیبرد مرا کنجِ خرابه سرِ یار
در پِی نیزۀ سرها به کجا میرفتم
طاقتت نیست، که این روضه کنیزی دارد
ورنَه با آبروبَرها به کجا میرفتم
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_بستر_امیر_المومنین_ع
یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه
مَرهم برای زخم سرم باش، فاطمه
یک عمر، انتظار ترا میکشم بس است
هجرانِ روزگار ترا میکشم بس است
از سینۀ شکستۀ تو سینه اَم پُر است
از بازوان خستۀ تو سینه اَم پُر است
آری شنیدنیست، غم اینچنینی اَم
طولانی است قصۀ خانه نشینی اَم
می آیم و نگفتنی اَت را بمن بگو
آن قصۀ شنیدنی اَت را بمن بگو
من مانده ام هنوز، از آن رو گرفتنَت
وای از زمانِ دست به پهلو گرفتنَت
ایکاش حرفی از در و دیوار میزدی
یکذّره حرف، از نوک مسمار میزدی
غیر از وصیتت، به شبِ رفتنَت بمن
چیزی نگفتی عاقبت از محسنت بمن
صد ماجرا و اینهمه تُوداری، ای دریغ!
رفتی تو با تمام گرفتاری، ای دریغ!
یادم نرفته آخرِ خط، گفتی یاعلی
بودی بخون و خاک و فقط، گفتی یاعلی
حالا علی بسوی تو پرواز میکند
عقده ز استخوانِ گلو باز میکند
گویا هنوز منتظرِ من نشسته ای
من با سرِ شکسته، تو پهلو شکسته ای
تازه حسن مصیبتش آغاز میشود
کم کم صدای غربتش آغاز میشود
دارد حسین، زمزمۀ کربلا به لب
زینب صبور، در همه غمهاست روز و شب
میبینم آن زمان که سرم، جنگ میشود
دامانِ اهل کوفه پر از سنگ میشود
وای از شکستنِ سرِ زینب، ز سنگ بام
وای از غم غریبیِ زینب، به شهر شام
#روضه_بستر_امیر_المومنین_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ضربت_خوردن_امیر_المومنین_ع
رکعت اول، نمازش با سلامت ختم شد
رکعت دوم، رکوعش تا قیامت ختم شد
شد عمودِ آهنین، سهم سرِ شیر خدا
در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی
با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود
من نمیدانم چگویم، تیغ زهرآلود بود
تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت
تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت
زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت
زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت
باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است...
با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است
وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید
مرتضی با حال و احوال پریشانش رسید
جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز
قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز
گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است
او به یاد روزهای واپسینِ مادر است
دخترم تاقت ندارد، رحم بر حالش کنید
کربلا در پیش دارد، فکرِ احوالش کنید
بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا
خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا
آید آن روزی که میبیند، میان اشک و آه
میزند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه
#روضه_ضربت_خوردن_امیر_المومنین_ع
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
#زمزمه_مناجات
ایکه خریدارم شدی، بی یارم و یارم شدی
دیدی زپا افتاده ام،زودی مددکارم شدی
حالا به این سوز و نوا
آورده ام دستِ دعا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
با اینکه میدانی بَدم، کِی کرده ای از خود ردم
رو برنگرداندی زمن، من هم دوباره آمدم
ای مهربان یارم خدا
از خود مکن ما را جدا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
دارم به لب صوت جلی، در میزنم با یاعلی
با حب حیدر در زدم، تا حل کنی هر مشکلی
خود گفته ای با مرتضا
کِی رَد کنم از در گدا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
من آشنای این دَرم،امشب گریبان میدرم
یا اینکه میبخشی مرا، یا نام زهرا میبرم
دیگر نمیپرسی چرا
باید ببخشایم ترا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
با زمزمه با شور و شین، دارم سخن با عالمین
ازمن چه خَلقی بَرتر است، دارم به دل حُب الحسین
دارم امید ای نینوا
خاکم شود کرب و بلا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
از خیمه گاه تا قتلگاه، شد غرقِ سوز و اشک و آه
تا اسبِ بی صاحب رسید، افتاد غوغایی براه
مظلومه زینب در عزا
مظلوم میزد دست و پا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
داد از چنین جور و جفا، وای از ذبیحاً بِالقَفا
یامنتقم یامنتقم، ألغوث أدرک زین جفا
یَومٌ بِصَدرالمصطفا
یومٌ عَلی وَجهِ الثَّرا
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
یا رافعَ المستضعفین، یا دافعَ المستکبرین
کوته کن از بیت الحرام، الساعه دست خائنین
جان امام مجتبا
ما را بقیع روزی نما
یاسیدی یاربنا
یاسیدی یاربنا
#یا_رب_ادرکنی
#زمزمه_مناجات
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
ایکه نان و آب دادی، باز ناشکرت شدم
بهترین ارباب دادی باز ناشکرت شدم
با وجودی که نبودم دوست خوبت، ولی
اینهمه احباب دادی، باز ناشکرت شدم
یک زمان یار شهیدان بودم و بر بازویم
مُهری از اصحاب دادی باز ناشکرت شدم
روزۀ ماه مبارک را عطا کردی بمن
ناتوان را تاب دادی، باز ناشکرت شدم
تو مرا همسفرۀ خوبانِ عالم کرده ای
دلبرانِ ناب دادی، باز ناشکرت شدم
تا بگویم یاحسین، این دیده ابری میشود
یک دل بیتاب دادی، باز ناشکرت شدم
بین ظلمت، زهرۀ زهرا بدادم میرسد
تو بمن مهتاب دادی باز ناشکرت شدم
غرق در دریای عصیان، ناگهان گفتم حسن
این دُر نایاب دادی، باز ناشکرت شدم
نوکر و عبد و عبیدِ درگهِ مولا شدم
اینهمه القاب دادی، باز ناشکرت شدم
تشنۀ آب است اربابم، بمن با دست او
جرعه جرعه آب دادی، باز ناشکرت شدم
یک سلام افطار دادم بر در باب الحسین
پاسخ از هر باب دادی، باز ناشکرت شدم
کربلا میخواستم از تو به بیداری، ولی
دادِ دل در خواب دادی، باز ناشکرت شدم
نام من را ثبت کردی در میان زائران
رخصت سرداب دادی، باز ناشکرت شدم
عبد زهرای سه ساله هستم و شکرت کنم
کاش با یاد رقیه تا سحر ذکرت کنم
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
هر کجا بِین دعا حال شما ریخت بهم
حال ما پیرو احوال شما ریخت بهم
این مناجاتِ ابوحمزه پر از کرب و بلاست
دل مجروح ز منوال شما ریخت بهم
افتتاح از غم هجرانِ که دارد شِکوه؟
عالَمی از غم آن خال شما ریخت بهم
چونکه صحبت ز سم مرکب دشمن آمد
بِین جوشن همۀ آل شما ریخت بهم
صحبت نیزه و شمشیر و سنان است اینجا
بدن کشتۀ گودال شما ریخت بهم
وسط معرکه این هلهله ها یعنی چه؟
حالم از دشمن خوشحال شما ریخت بهم
سلسله، عمۀ سادات، چه ربطی دارد
کعب نی سخت، پر و بال شما ریخت بهم
هم به پشتِ در و گودال و سیه چالِ ستم
بارها پیکر پامال شما ریخت بهم
یاد آن کوچه که افتاد زمین مادرتان
پیش حیدر همه آمال شما ریخت بهم
یاعلی! گرچه تو گفتی برسانند عبا
بانوی حامله دنبال شما ریخت بهم
بازویت بود همه عمر به میدان، زهرا
با غلافی همه نُه سال شما ریخت بهم
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_خدیجه_الکبری_س
همینکه مادر زهرا شدی، تو یکتایی
نشانِ بندگیِ توست، ٱم زهرایی
ز دامن تو چو حَوراءُالانسیه آمد
دلیل شد که تو هم خود، ز جنسِ حورایی
که میتوان به مقام تو دست یابد که
تو زوجةُ النَّبوي ، رازدار طاهایی
تویی تو مادر کوثر، تویی تو شاهد وحی
تو افتخار زمین، فخر آسمانهایی
تو مَحرم همۀ آیه های قرآنی
تو اولین زن مؤمن به ماه بطحایی
چه میتوان ز شباهات تو به مولا گفت
تو سِرّ ٱم ابیها تو یارِ مولایی
به کوری دگران ٱم مؤمنین هستی
تو مادر همۀ شیعیان دنیایی
به اوج غربت اسلام و غربت احمد
تو پشتوان رسول خدا به غمهایی
میان آن همه دشمن ز مشرکین قریش
تو یار دین پیمبر شدی به تنهایی
دلت به شِعب ابیطالب آزمایش شد
نشان به فاطمه دادی که اصل تقوایی
تمام کرب و بلا را به تجربه دیدی
تو آشنای عطش، غصه دارِ فردایی
تمام هستیِ خود را نثار دین کردی
براستی که کنیز خدای یکتایی
به وقت رفتن تو، دستِ خالی اَت میگفت:
نیازمندِ عبای رسول عظمایی
کفن برای تو از جانب بهشت آمد
حسین، شد کفنش بوریای صحرایی
کنار پیکر پاره نبودی، ای مادر
که داشت زمزمۀ یابُنَیَّ غوغایی
هزار و نهصد و پنجاه زخم را زینب
در آن قیامت گودال، دید زیبایی
#یا_خدیجه_الکبری_س
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
نگاه ناب اربابم، مقرب میکند دل را
گنهکاریم اما او مهذب میکند دل را
مخور غم در حریمش، بال و پَر بشکسته هم آیی
چو فطرس از سلامِ خود لبالب میکند دل را
شده گاهی که می آیم پریشان حال و آشفته
خدا با ذکر یازهرا مرتب میکند دل را
گهی با خویش میگویم، نیایم بِین این خوبان
ولی یک یاعلی سرشارِ یارب میکند دل را
فقط میدانم اینجا لطف آقای خراسانی
بدون هیچ منّت همدمِ شب میکند دل را
رقیبم را عتیدم را بگو تا دیده بَربَندند
که بی شک حضرت سقا مؤدب میکند دل را
مراقب باش، تنها میهمان سفره اش باشی!
گهی یک لقمۀ چرکین مذبذب میکند دل را
گهی یکبار جارو میکشی این خانه را اما
بنام نامیِ نوکر مُلقّب میکند دل را
چه امشب سفره رنگین است و منهم اِشتها دارم
که احسانِ خدا مهمان زینب میکند دل را
مدافع در حرم میگفت از والاییِ زینب
به سربندی شهید راه مکتب میکند دل را
به دستِ بسته می بردند بانو را ز گودالی
که تسکین با رگِ ببریده بر لب میکند دل را
مناجات است و بشناسیم ارباب مناجاتی
چه اربابی که زیر پای مرکب میکند دل را
#یا_رب_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh