دیروقت بود.
همه رزمنده ها خواب بودن. 😴
محمد یاد حرف حسن آمریکایی افتاد:
《فرمانده هر شب میره محل تمرین و ۱۶ کیلومتر میدوه تا آمادگی جسمانیش اُفت نکنه. 》
_باید برم محل تمرین شبانه فرمانده.
محمد از جاش مثل فشنگ بلند شد.🧨
خیلی اشتیاق داشت.
درحالی که روی نوک انگشتای پاش راه میرفت تا سر و صدا نشه، پوتین هاش رو برداشت و پوشید.🥾🥾
نگاهی به این طرف و اون طرف کرد.👀
_ایبابا! حالا از کدوم ور برم؟ باید از حسن بپرسم.🤦🏻
از شانس محمد، آن شب رزمنده ها از ترس پشههای خونخوار،🩸🙇
همگی با چفیه صورتشون رو بسته بودن.🥷
_ یا ابوالفضل!
حالا چه جوری از بین این همه آدم ناشناس حسن رو پیدا کنم؟😟
محمد پس از دقایقی چشم چرخاندن اون طرف سنگر مردی با موهای طلایی دید.
_حتماً خودشه!!!😍
محمد با چهرهای خندان و خوشحال، پیروزمندانه، قدم از قدم برمیداشت و در عین حال حواسش به مسیری که طی میکرد بود تا یه وقت بنده خدایی رو له نکنه.😁
بالاخره به مرد مو طلایی رسید. سریع چفیه اون رو کنار زد.
+داری چیکار میکنی بچه!؟😠
سیب زمینی ها ته گرفتن!😱🍟
اون کفگیر رو بده به من پدر صلواتی.‼️
اگه سیب زمینیها بسوزن چی بدم رزمندهها خودشونو سیر کنن؟ هاااااان؟
بچه! به حرف گوش کن!😬😩
محمد از ترس داشت سکته میکرد و سریع پا به فرار گذاشت.😨
نگو آن مرد مو طلایی حسن نبوده؛ بلکه اوسعلی آشپز بوده که در رویاهایش سِیر میکرده.😜😂
برگرفته از صفحه ۵۸ و ۵۹ کتاب سه مبارز در خط آتش🔥
📕برشی از کتاب عروس حاج غلامحسین
📚(خاطرات دوران انقلاب)
📌کمکم متوجه شدم اسحاق شبها دیر به خانه میآید. علت را که جویا شدم، فهمیدم با چند نفر از همسنوسالهایش هر شب دور هم جمع میشوند و دربارهی انقلاب و حال و هوای کشور حرف میزنند. گاهی به مسجد محل میرفتند. یک ضبط صوت کوچک داشتند که آن را هم میبردند و نوارهای امام خمینی را پنهانی و با هزار دردسر میگرفتند و با دقت گوش میدادند. ذوق داشتند که حتی شده جملهای از امام بشنوند و انتشار دهند. محمد هم یک جا بند نمیشد. هم راهپیمایی میرفت، هم تشییع شهدا. بچهها را هم با خودش میبرد، میگفت: «بذار ببینن که این شاه با جوونای مملکت چیکار میکنه! ببینن و لعنتش کنن.»
💳برای خرید اینترنتی کتاب عروس حاج غلامحسین اینجا کلیک کنید.
🌺🌱
#برشی_از_کتاب #عروس_حاج_غلام_حسین
#انقلاب #حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
🔹یکی از لشکرهای تاثیرگذار در دوران دفاع مقدس، لشکر ۱۷ علیبنابیطالب(ع) بود که عملکرد موفقی در اون سالها داشت.
🔹 انتشارات حماسه یاران، کتابهایی با عنوان نبرد انقلابی تولید کرده که به عملکرد این لشکر در سالهای مختلف جنگ میپردازه.
💢یکی از این کتابها کتاب "فاو تا شلمچه"ست که اختصاص داره به عملکرد لشکر ۱۷ در سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵.
🔻این کتاب تقریبا هزار صفحهای، خاطرات ناب و زیبایی از عملیاتهای مختلف داره
معرفی کتاب فاو تا شلمچه
🔹کارنامه عملیاتی لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (ع)
💠کتاب «فاو تا شلمچه» جلد سوم از مجموعه کتابهای نبردهای انقلابی که کارنامه عملیاتی لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) در سال های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ را روایت میکند.
🔹کتاب فوق به شرح عملکرد لشکر ۱۷ در عملیات های عاشورای۲, والفجر ۸، کربلای۱ و ۴ و ۵، میپردازد.
📖 #فاو_تا_شلمچه
✏️ به قلم: آقای محمدرضا اشعری، آقای مهدی کربلایی
🖨️ #انتشارات_حماسه_یاران
📔قطع وزیری، ۹۹۲صفحه
💰قیمت: ۲۵۰ هزار تومان
💳برای خرید اینترنتی این کتاب اینجا کلیک کنید.
☎️ برای سفارش راحتتر شما، این شماره تلفن ماست😊👇🏻
۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱
#معرفی_کتاب #فاو_تا_شلمچه
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
📕برشی از کتاب فاو تا شلمچه
(برشی از بخش نبرد فاو)
🖌طی بیست روز جنگ نفسگیر، دشمن برای چندمین بار بهطور گستردهای اقدام به تک شیمیایی کرد. منطقه بهشدت آلوده شده بود. یک شب سرفه، قرمزی پوست و زدن تاولهای ریز و درشت در بدنم نمایان شد. دکترها گفتند باید اعزام شود. حاج مهدی مخالفت کرد: "اعزام به عقب؟ ما کسی رو نداریم!".....
حاجی مخالفت میکرد و من هم تابع بودم. چون با کمبود نیرو مواجه بودیم و رزمندگان در خط مقدم هم از ما توقع پشتیبانی داشتند...
تا اینکه وضعیت تنفسم خیلی سخت شد و دیگر....
#برشی_از_کتاب #فاو_تا_شلمچه
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
نسخه الکترونیکی کتاب فاو تا شلمچه
🔹شما میتونید نسخه الکترونیکی این کتاب رو از سایت فراکتاب تهیه کنید و خیلی راحت با گوشیتون این کتاب خواندنی رو مطالعه کنید📱☺️
💳برای خرید نسخه الکترونیکی این کتاب اینجا کلیک کنید
#نسخه_الکترونیکی #فاو_تا_شلمچه #حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran