eitaa logo
حرف حساب
6.8هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
53 ویدیو
16 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ نگاهمان را تربیت کنیم 🔻 بیایید نگاهمان را به عالم و آدم، به خودمان، به تقدیرات خدا، به مخلوقات خدا اصلاح کنیم. نگاهمان را تربیت کنیم. تربیت نگاه یکی از مهم‌ترین کارهایی است که یک مؤمن اگر انجام دهد، فضیلت‌ها از آن زاییده می‌شود. 🔸نگاه وقتی درست باشد، در سنگین‌ترین و سخت‌ترین بلاها آدم صبور و مقاوم است، نمی‌شکند، امیدوار است، متوکل علی الله است، راضی به قضا و تقديرات الهی است، با خدا درگیر نمی‌شود، افسردگی ندارد و نشاط دارد. همهٔ فضیلت‌ها از همین نگاه درست به عالم زاییده می‌شود. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۳۹ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بنده‌های خودم هستند، به كسی هم ربطی ندارد! 🔻 وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود. وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بيتاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها و مادربزرگ هم كه خوب اين را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"! آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد، و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد! مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش ، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم! ...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"! هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم ! ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم ! ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بيندازيم. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"! ✍ محمدرضا زائری 🙏 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ باید وارد قلب و دل مردم جامعه بشیم! 🔻«اخلاق» تو جامعه حرف اول رو می‌زنه. اگه ما روی اخلاقیات خوب کار کنیم، جامعهٔ ایدئالی داریم. اگه اخلاق افراد جامعه، اسلامی و درست باشه، کشور مدینهٔ فاضله میشه. ما باید وارد قلب و دل مردم جامعه بشیم تا مملکت در مسیر الهی قرار بگیره. من سعی می‌کنم با نیروهام اینطوری باشم و تنها چیزی هم که تو زندگی خیلی خوشحالم می‌کنه اینه که یه آدمی که راه اشتباه می‌رفته، بیارم تو مسیر اصلی و الهی. امام فرمودند: «جبهه، دانشگاه آدم‌سازیه.» اگه ما پیرو خط امامیم، باید عامل به فرمایش‌های امام باشیم. 📚 از کتاب | خاطرات همسر 📖 صفحات ۱۱۷ و ۱۱۸ ✍ بهناز ضرابی زاده ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
مهمانِ دل‌های شکسته 🔻 اين دعاهای ماه رجب و شعبان برای آن است که انسان را هم شايسته کند که «مهمان» خدا شود و هم شايسته کند که «مهمان‌دار» خدا شود. در اين معامله، سود کلاً مال انسان است! چون گاهی خدای سبحان مبايعه می‌کند، خريد و فروش می‌کند و با انسان گفت‌وگو دارد؛ چه اينکه در مناجات شعبانيه همين است. اما خدا مهمان ما باشد يعنی چه؟ ✅ اين در حديث قدسی آمده است که «انا عند المنکسرة قلوبهم» يعنی خدای سبحان مهمان «دل‌های شکسته» است و آن انکسار، آن فقر، آن خضوع، آن خشوع، آن بندگی خالص را خدا می‌پذيرد. اين «انا عند المنکسرة قلوبهم» جزء مصاديق مهمان‌شدن خدا نسبت به دل‌هاست. 👤 📝 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ در خدمت ولیّ‌مان هستیم یا نه؟! 🔻 به‌جای «مشارطه با نفْس» باید سرِ صبح شرط‌هایمان را با ولیّ‌مان نو کنیم؛ همان‌طور که دستورش در دعای عهد آمده: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ فِيهِ مِنْ أَيَّامِ حَيَاتِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي». باید همهٔ عهدهایی که با امام خودمان بستیم و بیعتی که با او کردیم، سرِ صبح نو کنیم؛ شب هم همین‌طور است. ما قرارمان این بوده که تحت ولایت او باشیم و همهٔ امکانات خودمان را در مسیر «محبّت» او و «ولایت» او به کار بیندازیم؛ باید عهدها نو شود و در طول روز، مراقبهٔ نسبت به این عهد شود که آیا ما به عهدمان داریم عمل می‌کنیم یا خیر؟ چشم و گوش و زبانمان در خدمت ولیّ‌مان هست یا نیست؟ 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۶۸ #⃣ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
راهکار دستیابی به آرامش صادق 🔻 ذكر خدا تا ملكۀ نفسانی نشود، آرامش صادق پديد نمی‌‏آيد؛ زيرا نام خدا بر لب، همانند آبياری شاخۀ درخت است كه جز گردگيری از درخت اثری ندارد؛ ولی ياد خدا در دل همتای آبياری ريشۀ درخت است كه مايۀ بالندگی و ثمربخشی آن خواهد بود، لذا خدای سبحان چنين فرمود: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ في‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلينَ» (اعراف، ۲۰۵) آنچه در غفلت‏‌زدايی مؤثّر است، ياد خدا در دل است كه با ناله و لابه همراه باشد. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۳۰۱ و ۳۰۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
با هر کس نباش! 🔻 با هر کس نباش! با کسانی باش که تو را زیاد می‌کنند. و بدان هر کس جز حق از تو می‌کاهد و ببين هنگامی که با فلان شخص یا بهمان نفر می‌نشینی، او چه چیزی را در تو بزرگ می‌کند؟ خودش را؟ خودت را؟ دنیا را؟ و یا خدا را...؟ 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۳۹ ✍ دست‌نوشتۀ «شهیده فائزه رحیمی» پشت تصویری از رهبر انقلاب در پاییز ۱۴۰۲ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی! 🔻 به یاد خاطره‌ای دور افتاد و میان سرفه خندید. - خدا گذشتگان تو را و پدر و مادر مرا رحمت کند! سه چهار سالَم بود. از مشهد آمده بودیم یزد. من روی چینۀ باغ‌های کوچه‌بیوک راه می‌رفتم و گاهی می‌افتادم. مادرم می‌دوید، بلندم می‌کرد و گردوخاک لباسم را می‌تکاند. دوباره می‌رفتم بالا و مثل بندبازها دست‌هایم را باز می‌کردم و لبۀ باریک دیوار راه می‌رفتم. مادرم می‌پرسید: «چرا این‌قدر بدی می‌کنی؟» گفتم: «بدی نمی‌کنم. دارم تمرین می‌کنم که روز قیامت بتوانم روی پل صراط راه بروم و نیفتم.» حالا می‌بینم در هر کاری که می‌کنیم باید حواسمان باشد که از چینه، از پل صراط نیفتیم. اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی. 📚 از کتاب | برگ‌هایی از زندگی «حاج شیخ غلام‌رضا یزدی» 📖 ص 82 ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی! 🔻 به یاد خاطره‌ای دور افتاد و میان سرفه خندید. - خدا گذ
چند روزی میشه که این کتاب رو دست گرفتم. کتاب کوچیکیه، اما دوست ندارم تمومش کنم! وجود چنین انسان‌هایی در نگاه اول برای آدم غیر قابل باور هستش. چقدر انسان بزرگوار و باعظمتی بودند. هر بخشی از زندگی این مرد رو که می‌خونی و هرچقدر که جلو میری، احساس می‌کنی فاصله‌ات باهاش زیاد و زیادتر میشه! فرصت کردید کتاب رو دست بگیرید و بخونید. کلا کتاب زیاد بخونید رفقا و به این برش‌هایی که تو حرف حساب کار میشه اکتفا نکنید! البته که کتاب‌خون هستید. صرفا یه توصیه بود. التماس دعا☺
✳️ حضرت جامع همهٔ خوبی‌ها! مرا در بر بگیر! 🔻 می‌فرمايد [در ماه رجب] بسيار بگو: «اسْتَغْفِرُاللهَ وَ اسْئَلُهُ التَّوبَه»؛ يعنی خدايا غفران و بخشش تو را طلب می‌كنم و تقاضا می‌كنم كه توبهٔ مرا بپذيری و به من نظر كنی. 1⃣ اوّلًا؛ می‌گويی: از «الله»، يعنی از «حضرت جامع همهٔ خوبی‌ها» می‌خواهم مرا در بر بگيرد؛ مثل دربرگرفتن كالايی كه شما گرد و خاكش را پاك می‌كنيد و وارد خانه‌تان می‌كنيد؛ 2⃣ ثانياً؛ می‌گويی: از او كه فرمود: «من دوست دارم بنده‌ام دستور دهد تا آن را عمل كنم»، تقاضا می‌كنم به من توجّه فرمايد و به من محل بگذارد. خوشا به حالتان با چنين كلمات و چنين تصميمی! 👤 📚 از کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی! 🔻 به یاد خاطره‌ای دور افتاد و میان سرفه خندید. - خدا گذ
✳️ آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت! 🔻 صبح‌ها چند جا نماز می‌خواند و منبر می‌رفت. بعد از بلند شدن آفتاب، برمی‌گشت. از همتی که داشت و استقامتی که خدا به او داده بود، تعجب می‌کردم. با آنکه سالخورده و ناخوش‌احوال بود، انگار لحظه‌ای به خود استراحت نمی‌داد. یک روز پرسیدم از این همه نماز‌ خواندن خسته نمی‌شوید؟» گفت: اگر از میدان میرچخماق تا فلکه، سکه‌های طلا ریخته باشد و تو مشغول قدم‌زدن باشی و کیسه‌ای دستت باشد، سعی نمی‌کنی تمام سکه‌های طلای سر راهت را برداری؟ گفتم: «همه را جمع می‌کنم.» گفت: «تنها سرمایهٔ ما، عمر کوتاهمان است. باید از لحظه‌لحظه‌اش برای تقرب به خدا و اندوختن ثواب استفاده کنیم. دنیا جای تلاش است. آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت.» 📚 از کتاب | برگ‌هایی از زندگی «حاج شیخ غلام‌رضا یزدی» 📖 ص ۹۹ ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ برای منِ غریب دعا کنید! 🔻 از آقا شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی که وفاتش با حاج شیخ عبدالکریم یک هفته تفاوت داشت، نقل می‌کنند ایام اعتکاف بوده که ایشان در مسجد کوفه حضرت مهدی (عج) را خواب می‌بیند که می‌فرمایند: ببین، این معتکفین، خوبان و اخیار مردم هستند؛ اما هرکدام حاجتی دارند و هیچ‌کدام به فکر من نیستند! در یک تشرفی شاید نقل کرده که [حضرت عج] فرمود: «برای منِ غریب دعا کنید!» 📚 از کتاب (عج) 📖 گلشن‌ هفتم، ص ۲۲۲ 🙏 🙏 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f