eitaa logo
‹حُبُّ‌ الْحُسِین›
2.7هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
29 فایل
✿بِه‌‌نامَش‌‌وَ‌‌دَر‌پَناهَش✿ دِل‌را‌،اگر‌خُدایی‌باشَد‌عِشق‌است؛ عِشقِ‌دِلِ‌ما،نام‌زیبای‌حُسِین‌است..!🤍 ‹صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیکَ‌یا‌اَباعَبدِالله🕊️› ❀کاوش‌کنید← @kanal_hob_hossein ❀سوالی‌بود‌در‌خدمتم← @H_Hanin_H
مشاهده در ایتا
دانلود
تو حواس من بودی از وقتی رفتی... همه سراغت را میگیرند هی می پرسند حواست کجاست؟
از شهدا یاد گرفتیم : • از ابراهیم هادی ، پهلوانی را • از حاج همت ، اخلاص را • از باکری ها ، گمنامی را • از علی خلیلی، امر به معروف را • از مجید بقایی ، فداکاری را • از حاجی برونسی ، توسل را • از مهدی زین الدین ، سادگی را • از حسين همدانى ، جوانمردى و اخلاق را • از حاج قاسم سلیمانی، ولایت مداری را با این همه نمیدانم ؛ چرا موقع عمل که میرسد شرمنده ایم..💔!
هر گناهی که انسان مرتکب شود اثری از کثیفی و تاریکی در دل او به جا می‌گذارد و از این رو میل و شوق او نسبت به اعمال صالح و نیکو کم می‌شود... _شهید مطهری
شھادت،‌مزدکسانی‌ هست‌که‌فقط‌دنبال‌ ردپای‌خداهستند:)..🌱!'
‹حُبُّ‌ الْحُسِین›
شھادت،‌مزدکسانی‌ هست‌که‌فقط‌دنبال‌ ردپای‌خداهستند🌱'
‹حُبُّ‌ الْحُسِین›
گمنام‌یعنی‌کسی‌که حتی‌نخواست‌به‌اندازه‌نامی‌ ازدنیاسھم‌داشته‌باشد‌...!
وقتی‌میرفتیم‌هیئت حمیدمحکم ‌سینہ‌میزد! بهش‌گفتم‌حمید: ‌چراانقد‌محکم‌سینہ‌میزنۍ؟ میگفت‌: برای‌امام‌حسین‌'ع'محکم‌سینہ‌میزنم تا هیچوقت‌سینم‌نسوزه:) شهید‌‌کہ‌شد‌؛‌پیکرشو‌تومعراج‌شهدا دیدم... همجاش‌سوختہ‌بود‌جز‌سینہ‌ای‌کہ‌برا‌ امام‌حسین‌ ″ع″ باعشق سینہ‌‌میزد 🌱
همیشه‌‌میگفت: قانون‌‌هفت‌‌ساعتو‌‌یادتون‌‌نره! تاگناهی‌مرتکب‌‌شدید‌‌تاهفت‌ساعت‌ فرصت‌‌توبه‌دارید !🌱 شهیدعباس‌دانشگر - ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌درسی که شهید آرمان علی‌وردی بهمون داد این بود: « پایِ هر چیزی که درسته بمونید حتی اگه؛ تنها موندید‌ »
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمک، خیلی خون ازش رفته بود... فقط برگشت به یکی از رفقا گفت: بلندم کن رو زانوهام بشينم برگشتم بهش گفتم: واسه چی؟! خون زیادی ازت رفته آقا سجاد گفت: اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم...🌱
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به‌قول‌شهید‌باکری: دنیا مثل شیشه‌ای می‌ماند که یکدفعه می‌بینی، از دستت افتاد ُ شکست! 🕊️🌿
دستش قطع شد ، امّـا... دست از یاری امام‌زمانش برنداشت در کربلای چهار مثل اربابش فرمانده بود فرماندهٔ قلبها چهره نورانے اش جز لبخند چیزی نمی‌گفت...