eitaa logo
‹حُبُّ‌ الْحُسِین›
2.7هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
4.8هزار ویدیو
29 فایل
✿بِه‌‌نامَش‌‌وَ‌‌دَر‌پَناهَش✿ دِل‌را‌،اگر‌خُدایی‌باشَد‌عِشق‌است؛ عِشقِ‌دِلِ‌ما،نام‌زیبای‌حُسِین‌است..!🤍 ‹صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیکَ‌یا‌اَباعَبدِالله🕊️› ❀کاوش‌کنید← @kanal_hob_hossein ❀سوالی‌بود‌در‌خدمتم← @H_Hanin_H
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتقاد داشت اذان که می‌گویند باید آماده نماز باشی به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد عادت داشت اول نمازش را بخواند با کسی تعارف نداشت در مهمانی ها موقع نماز، اول نمازش را می‌خواند بعد سر سفره می‌آمد...
خدایا... آن‌قدر به ما قدرتِ تحمل ده، که اگر از زمین و آسمان، رگبار دشمنی و باران تهمت ببارد، در ایمان خالصانه‌ی ما به تو، خللی وارد نشود...!
وعشق‌راخلاصه‌میکنم… درنگاه‌"مادری‌"که، به‌عشق‌ِ فرزند گمنامش سنگ‌ِمزارِتمام‌شهدای‌گمنام‌را بہ‌آغوش‌کشید...‌(:💔
‹حُبُّ‌ الْحُسِین›
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه
شهید عباس بابایی همیشه می‌گفتن آنان که گستاخی شهادت را ندارند به ناچار مرگ آن‌ها را می‌پذیرد..!
از هرچیز تعریف کردند ؛ بگو مالِ خداست و کار خداست! مبادا خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا دیگران نسبت دهی... - حاج‌آقا‌اسماعیل‌دولابی
قلبم گرفت در تن این شهر پر گناه... حال و هوای جمع شهیدانم آرزوست!
دنیا ارزش این همه اهمیت دادن ندارد ؛ آدم اگر بتواند در این دنیا برای خدا کاری کند ، ارزش دارد...✨
دوستش میگفت: توی مدتی که عراق بود وقتی می خواست به کربلا بره روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگر به نامحرم نگاه کنی راه شهادت بسته میشه... • شهید هادی ذوالفقاری
تو روضه یا گودال هرجا احساس کردید خیلی دلتون برا اباعبداللّٰه بهم ریخته یه دعا کنید فقط...! • شهید سیدمهدی جلادتی
-فرقِ‌بینِ‌ماوشهـداسرِ‌جزئیاته❣- جزئیاتی مثلِ نمـازِاول‌وقت! :)📿 | ...گفت: شرمنده، من نمازم رو می‌خونم، بعدش میام. ⊹ ⊹
شمـٰاخودکـاررومۍگیرۍده‌تومن؛ ولۍلاک‌غلـط‌گیررودوبـرابرمۍگیرۍ! تواین‌دنیـٰا،حتۍروکـاغذهم‌اشتبـاه‌کنۍ برات‌گرون‌تموم‌میـشہ‌،چہ‌برسہ‌بہ‌زندگۍ!
«آرپی‌جی زن تانک را زد، تانک هم سر اورا با گلوله ی مستقیم زد. بدنش که بی سر می‌دوید یکی از بچه ها فیلم برداری کرد. بعدها مادر شهید شنیده بود از بچه‌ش توی آن وضعیت فیلم گرفته‌اند، اصرار می‌کرد می‌خواهم فیلم را ببینم، سپرده بودم نگذارند. خیلی اصرار کرده بود و بچه‌ها هم کوتاه آمده بودند. برده بودند تبلیغات لشگر وفیلم را برایش پخش کرده بودند؛ نه یک بار که چندبار . بچه ها میگفتند که وقتی دفعه‌ی آخر دوربین روی رگ‌های بی سر شهید زوم کرد، مادرش رفت جلوی تلوزیون و از روی صفحه‌ی تلوزیون رگ‌های بریده‌ی شهیدش را بوسید و گفت: حالا حضرت زینب را درک میکنم..💔» 🌿