حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایت یک شهر مقاوم-۳ ⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالا
روایتهای یک شهر مقاوم-۴
◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده میخوانیم:
زن جوانی با حدود سی و هفت، هشت سال سن با ته مانده ی آرایش غلیظی که روی صورتش ماسیده بود و مژه های مصنوعی بلند، در سایه روشن نورهای قرمز و زرد ورودی بیمارستان توجهم را به خودش جلب کرد.
داشت زن قدکوتاه لاغری را آرام می کرد. جلو رفتم و پرسیدم دنبال کسی هستید؟ زن قدکوتاه گریان گفت دنبال خواهرم هستم.
گفتم میدانم حال بدی دارید ولی میشود دو سه دقیقه صحبت کنیم. اول قبول کرد و بعد نگران شد و گفت نه... نه...
خانمی که مژه مصنوعی داشت گفت: بذار من بگم. ابن بنده خدا مریضه و حالشم خوب نیست. اول این نکته رو بدونید که الان چندروزه توفضای مجازی ما داریم خبرش رو می خونیم که قراره بمبگذاری بشه. همه به ما می گفتن چنین خبری تو راه هست و وارد شلوغی نشید. به خاطر همین ما تا جنگل قائم اومده بودیم ولی سمت شلوغی نرفتیم . یعنی اصلا بین موکبها و سرگلزار نرفتیم.
ایشون خواهر جاری منه! جاریم "سارا" چهل سالی سن داره. سه تا پسر داره و ظهر خانوادگی اومدیم جنگل قائم هم زیارت کنیم هم ناهار را آوردیم بیرون با هم بخوریم. خواهرشم از بافت اومده مریضاحواله بنده خدا. سارا میخواست ایشونو ببره دکتر و درمان کنه. بعد از ناهار سارا گفت من میرم هم زیارت کنم هم از موکب برای پسرهام تبرکی بگیرم. من که می دانستم پسرها برای سارا سورپرایز روز مادر داشتند از رفتنش استقبال کردم . او رفت و ما مشغول آوردن هدایا از ماشین شدیم؛ چنددقیقه از رفتنش گذشت که صدای مهیب بمب دل همه مارا از جا کند.
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایتهای یک شهر مقاوم-۴ ◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده می
من انفجار را دیدم. مثلا فکر کنید کنار این تابلو آبی آن طرف خیابان ... فاصله ما اینقدر بود. دویدیم که سارا را پیدا کنیم اما از آن لحظه تا حالا هیچ خبری نیست. سارا اگر آتش به سرش باشد هم تلفن پسرهایش را جواب می دهد. از ظهر کادوها توی ماشین است و ما دنبال سارا هستیم.
صحبت به اینجا که رسید خواهر سارا گفت: میگم ممکنه کسی از فوتیها رو هنوز پیدا نکرده باشن؟
جوابی نداشتم.
دوباره پرسید: یعنی بچه های خواهرم تو روز مادر بی مادر شدن؟
دستم را بردم سمتش دستهای یخ زده اش را گرفتم و گفتم کجاها دنبالش رفتی؟
گفت خود گلزار, بیمارستان شفا, بیمارستان شهید باهنر, بیمارستان افضلی پور...
نمیدانم چرا پریدم توی حرفش و گفتم بیمارستان فاطمه زهرا چی؟ اونجا رفتی
یک لحظه چشمش برق زد؛ ساکت شد و با شوق پرسید: فاطمه زهرا؟
لبخند زدم و گفتم برو! برو سمت فاطمه زهرا....
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
سفر بخیر همشاگردی ◾️ همینجا بود. کنار خودمان. گاهی در سرای شهیدچمران، گاهی در ساختمان الف. میآمد
📷 در سوگ دوست
◾️ امروز مراسم افتتاحیهی دوازدهمین دورهی تخصصی آموزش هنر توسط مرکز آموزش #حوزه_هنری در تالار سوره برگزار شد؛ مراسمی که اگر آن انفجار تروریستی در کرمان رخ نمیداد، #فائزه_رحیمی هم میتوانست در آن شرکت کند.
◾️ هنرجویان مرکز آموزش امروز یاد فائزه رحیمی، همشاگردیِ شهیدهی خود را زنده نگهداشتند و مراسم آغاز دوران هنرجویی خود را به یاد و خاطرهی او و سایر شهدای فاجعهی #کرمان مزین کردند.
🆔 @hozehonari_ir
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | بهیاد شهیدهی هنرمند
◾️ تماشای رنج و اندوه دوست در فراق دوست، جانفرساست و هنرجویان مرکز آموزش #حوزه_هنری فراقِ جانفرسای شهیده #فائزه_رحیمی را در این ویدئو روایت میکنند.
🆔 @hozehonari_ir
این بیقراری، پایان ندارد
◾️ داغِ شهدای #کرمان به این زودی سرد نمیشود. اینبار مهمانید به تماشای همنشینی تصویرسازیهای #محمود_بازدار و ابیاتی از شاعرانِ آیینی، در رثای مظلومانِ پرکشیده از معراجِ گلزار شهدایِ دیارِ کریمان.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایتهای یک شهر مقاوم-۴ ◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده می
روایت یک شهر مقاوم-۵
◼️ قسمت #پنجم از روایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◾️ دو پسرعمو هردو خادم موکب بودند، بچههای شوخ و پرسرصدایی که آفتاب نوجوانی در چشمهایشان میدرخشید، پیکر پاک هر دو را در همان ساعات اولیه همانجا کنار بساط چای موکب پیدا کردند؛ حالا حتی بیست و چهار ساعت از پرکشیدنشان نگذشته، موکبی که در آن خدمت میکردند دوباره برپا شد. از خون جوانان لاله میروید...
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
یک نمایشگاه بینالمللی 🔸 به همت #حوزه_هنری و دانشکدهی هنرهای زیبای بصره، نمایشگاه گروهی کاریکاتور
بصره میزبان کارتونیستهای ایرانی
🔹 نمایشگاه کارتون و کاریکاتور #طوفان_الاقصی بههمت #حوزه_هنری_استان_خوزستان در شهر #بصره افتتاح شد تا میزبان هنردوستان عراقی باشد. تصاویری از آغازبهکار این نمایشگاه را تماشا میکنید.
🆔 @hozehonari_ir
🗓 برنامههای #امروز_حوزه_هنری
◾️شنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۲
🆔 @hozehonari_ir
📚 بخوانید| کتاب «شاید پیش از اذان صبح» نوشته« #احمد_یوسفزاده »، مجموعهای از خاطرات و دلنوشتههای او درباره حاج #قاسم_سلیمانی است.
🔸در توضیح این کتاب باید گفت، نامهای که سردار سلیمانی پس از خواندن کتاب« آن بیست و سه نفر» برای یوسفزاده، مینویسد، انگیزه نوشتن کتاب میشود: « احمد عزیز، با خواندن کتاب غبطه خوردم که چرا یک شب از آن شبها در پرونده من نیست.»
🔸نویسندهی #شاید_پیش_از_اذان_صبح میگوید:«این کتاب شقشقیهای بود که با توجه به حس قلبیام نوشتم. سعی کردم یک تصویر شفاف و واضحتری از سردار سلیمانی به نسل جوان منتقل کنم.»
🔹گفتنی است، سال گذشته این کتاب برگزیده بخش مستندنگاری در پانزدهمین دوره جایزه ادبی #جلال شد.
▫️لینک خریدکتاب:
https://sooremehr.ir/?p=4027
🆔 @hozehonari_ir