ایتا - محبین

نزدیک بود یه ماشینیه بزنه بهم
البته اون جوری نبود که خیلی نزدیک باشه

3.6هزار مشاهده19:04

اومد تو پمپ بنزین

3.6هزار مشاهده19:04

منم اومدم وایستادم
گفت شیشه هاتو دودی کردی
چشاتو وا کن مرد حسابی
یه جورایی میخواست شلوغش کنه

3.5هزار مشاهده19:05

بلند گفتم که بشنوه:
گفتم اشکال نداره همینه که هست

3.5هزار مشاهده19:06

بعدش اون برای خودش داشت حرف میزد به من

3.6هزار مشاهده19:06

من داشتم با کاربر پمپ بنزین حرف میزدم

3.6هزار مشاهده19:06

رفتم برای خودم بنزین زدم اون هنوز داشت به من حرف میزد من اصلا نگاشم نکردم

3.5هزار مشاهده19:07

به خودم اومدم گفتم عجــــب

3.6هزار مشاهده19:07

چقدر خوبه خیلی موقع ها اصلا طرف مقابلت رو آدم حساب نکنی!

3.5هزار مشاهده19:07

تو ذهن خودم میگفتم یه رباته داره وز وز میکنه

3.6هزار مشاهده19:07

نذارید خیالش راحت بشه!

1 مشاهده19:08

بذارید همش تو استرس باشه!

1 مشاهده19:08

مطالب بعدی