🔖برگی از جنایتهای دوران پهلوی
🔻ترس پرویز ثابتی از گزارش نهادهای حقوق بشری درباره شکنجههای ساواک
🔻ثبت "شکنجه آریامهری" توسط بازرسان صلیب سرخ
🔹پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی) ساواک، یکی از عناصر مهم امنیتی رژیم پهلوی محسوب میشد. بسیاری از تبعیدها، دستگیریها و شکنجهها تحت نظر و به دستور او صورت یافته است. هرچند او در خاطراتش به انحاء مختلف درصدد رفع اتهام و تبرئه خود از این مسئله است؛ اما بنا بر همان خاطرات، ثابتی به شدت از نظارت سازمانهای بینالمللی بر زندانهای رژیم پهلوی هراس داشت تا جایی که او "آغاز بحران" رژیم پهلوی را از زمانی میداند که به ناظران صلیب سرخ اجازه بازدید از زندانهای ایران داده شد.
🔹مسئله از جایی آغاز شد که در 4 آذر ماه 1355 سازمان عفو بینالملل گزارشی از نقض گسترده حقوق بشر توسط رژیم پهلوی منتشر کرد که متهم اصلی در آن گزارش محمدرضا پهلوی و سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) عنوان شد. به فاصله چند روز از انتشار این گزارش و پوشش آن توسط نشریات و جراید جهان، خبرگزاری پارس از نیویورک در گزارشی محرمانه این خبر را مخابره میکند. بنابراین خبر روزنامه واشنگتنپست در شماره 26 نوامبر 1976 در گزارشی نوشت: "ایران به شکنجه مداوم متهم است ".
🔹در گزارش سازمان عفو بینالمللی همچنین گفته شده است از آغاز سال 1972[1350] تا کنون دادگاههای نظامی ایران 300 زندانی سیاسی را به مرگ محکوم ساختهاند در 6 ماه اول سال 1976[1355-1354] دولت ایران اعدام 22 زندانی سیاسی را اعلام داشته است. در گزارش مزبور گفته شده است ساواک با تکنیکهایی مثل زدن شلاق، شوکهای الکتریکی، کشیدن ناخن انگشتان دست و شست پا ، تجاوز به عنف و شکنجه آلت تناسلی مظنونین سیاسی را شکنجه میکند.
🔹علاوه بر این اسدالله تجریشی در خاطرات خود درباره بازدید نمایندگان صلیب سرخ از زندانهای رژیم پهلوی میگوید: یکی از بچهها شکنجهای را تعریف کرد که جالب بود. او برای حسین میگفت و او هم برای آن آقا[بازرس صلیب سرخ] ترجمه میکرد. آن شخص گفت که من را آوردند و روی تخت خواباندند. کلاهکی که به "کلاهک آپولو" معروف بود، روی سر من گذاشتند. هر چه فریاد زدم صدا در آن کلاه میپیچید و گوشم از سر و صدای ایجاد شده داشت پاره میشد و مجبور بودم که صدایم در نیاید. بعد از آن به بدنم برق وصل کردند و کابل زدند. حالت تشنگی خاصی به من دست داد. طلب آب میکردم، ولی به من آب نمیدادند و در نهایت منوچهری آمد و به آنها گفت: به او آب بدهید. من را باز کردند و بردند. نزدیک دستشویی خواباندند و منوچهری در دهان من ادرار کرد...
🔹وقتی حسین این را ا برای آن آلمانی ترجمه کرد، نماینده صلیب سرخ نتوانست خودش را حفظ کند و از چشمانش اشک سرازیر شد. به انگلیسی به حسین گفت: «من زندانهای فلسطین، ویتنام و جاهای مختلف دنیا را که در شکنجه معروفاند دیدهام، ولی این نوع شکنجه باید به نام شکنجه آریامهری در تاریخ ثبت و ضبط گردد که عوض آب، ادرار میدهند.»
📍 مشروح در: irdc.ir
@markazasnad
🎙حجتالاسلام پورمحمدی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در برنامه "حضور" مطرح کرد؛
🔹تهدید رجوی به جنگ مسلحانه در دی ماه 58
🔸مدارای نظام در برخورد با مجاهدین خلق
🔹ترور سران نظام توسط منافقین در اوج جنگ
🔸اولین ترور درون تشکیلاتی مجاهدین خلق
🔹تبادل اطلاعاتی سازمان و رژیم بعثی عراق در آغاز جنگ
🔸امام و مردم انقلاب را حفظ کردند
🔹انتقال منافقین به عراق با هدایت امریکاییها بود
🔸خیانت منافقین به ملت ایران در جنگ هشت ساله
📍مشروح در: irdc.ir
@markazasnad
🔖برگی از خاطرات حجتالاسلام موسویفرد
🔻وقتی نام امام خمینی با روضه موسی بن جعفر(ع) پیوند میخورد
🔹بعد از تبعید حضرت امام دیگر حتی نام امام را هم نمیشد در جایی ذکر کرد. نصب عکس امام در همه جا ممنوع شده بود. منبرها را کنترل میکردند و به قول خودشان سروصداها را خوابانده بودند. در این شرایط ما به فکر افتادیم که به بهانهای نام امام را مطرح کنیم، برای این کار تصمیم گرفتیم در مسجد بالاسر بعد از نماز آیتالله نجفی، دعای توسل بخوانیم.
🔹معمولاً بنده دعای توسل را شروع میکردم و میرساندم به نام مبارک امام موسی ابن جعفر (ع) و گریز میزدم به حضرت امام و ماجرای مدرسه فیضیه و زندانیها. به اواخر دعا که میرسید ... همه سرپا میایستادند و دعا میخواندند. برای اینکه شناخته نشوم و گیر ساواک نیفتم وقتی که همه بلند میشدند من مینشستم و از زیر دست و پای جمعیت خارج میشدم. بعضی از شبها هم دوستان عمامهام را عوض میکردند و عمامهی سفید بر سرم میگذاشتم. بعضی از شبها لباسم را عوض میکردم و لباس عادی میپوشیدم...
🔹حدود یک و نیم تا دو سال برنامه دعا ادامه پیدا کرد. بالاخره برای جلوگیری از انجام این کار درهای ورودی مسجد بالاسر به حرم را با گچ و آجر مسدود كردند و جای نماز مرحوم آیتالله نجفی مرعشی را بستند به ناچار آقای نجفی نماز را در صحن حرم اقامه میکردند و به دنبال آن، مراسم دعا نیز در همان صحن حرم اجرا و جمعیت زیادی جمع میشد. یک شب که من در قم نبودم، آقای فلاح بلند میشوند که دعا را بخوانند. مأمورین ساواک و ژاندارمری وارد صحن میشوند و به ضرب و شتم زوار میپردازند و عدهای را هم دستگیر میكنند.
📚منبع: خاطرات حجتالاسلام سید محسن موسوی فرد(کاشانی) ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
@markazasnad
🔖روایت سقوط 6 / بهمن آبادیان
🔻آشفتگی اقتصادی رژیم پهلوی در دهه پنجاه
🔻وقتی سازمان برنامه بیبرنامه بود
🔹افزایش سرسامآور قیمت نفت در دهه پنجاه شمسی هرچند پولهای کلانی را نصیب کشور میکرد اما نبود برنامه و سیاستگذاری درست اقتصادی منجر به افزایش بحران شد.
🔹بهمن آبادیان که در سوابق خود ریاست اداره بررسیهای اقتصادی بانک مرکزی، معاونت سازمان برنامه و بودجه و نمایندگی بانک جهانی را داشت درباره بحران اقتصادی رژیم پهلوی در آخرین سالها اینگونه روایت میکند: مجدداً ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) قبل از این که انقلاب بشود من برای یک مدتی رفتم به ایران، سازمان برنامه آنموقع خواسته بود من بروم برای یک مدّت دو سه ماه برنامه آیندهشان را نگاه کنم.
🔹... من همان مدّت حقیقتاً وقتی review [مرور] کردم تمام برنامههای مختلف را دیدم که اصلاً کنترل در دست هیچکس نبود. یعنی حقیقتاً کنترل مالی، کنترل پولی تمام اینها از دست مقامات ایرانی خارج بود و آدم این حس را میکرد که یک conspiracy [توطئه] وجود دارد. برای این که غیرقابل تصوّر بود ایران با یک سرعتی مثلاً صد مایل یک ساعت داشت میرفت جلو و هیچکسی در آنجا نبود که پایش روی ترمز بگذارد steering wheel [فرمان] در دستش باشد که این کشور را به طرفی سوق بدهد.
🔹اصلاً حقیقتاً با توجه به این که ایران یک درآمد نفت بیست میلیارد دلاری در سال داشت و من حساب کردم خود این در عرض پنج سالی صد میلیارد دلار یک برنامهای بود یعنی هندوستان کشوری که در حدود بیست برابر ایران جمعیت داشت یک چنین برنامهای را نداشت. درحالیکه ایران ... نزدیک ورشکستگی قرار گرفته بود و تمام این شرکتهای مختلف دولت که هفتاد هشتاد درصد منابع سازمان برنامه به اینها داده میشد هیچ مسئولیّتی نشان نمیدادند و هیچ حساب و کتاب صحیحی نداشتند و همان موقعهایی بود که بالاخره انقلاب شروع شد.
📚منبع: مصاحبه بهمن آبادیان با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول
@markazasnad
💠 فرارسیدن سالروز بعثت حضرت خاتمالانبیا محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تهنیت باد.
@markazasnad
🔖به بهانه قیام 29 بهمن تبریز
🔻هلیبرن نیروهای ویژه از تهران برای سرکوب مردم تبریز با هواپیمای سى.130
🔹از آنجا که تلاشهای رژیم پهلوی برای سرکوب مردم تبریز در 29 بهمن 1356 راه به جایی نبرد، عمال رژیم درخواست نیروی کمکی از تهران کردند. حجتالاسلاموالمسلمین عبدالحمید بنابی خاطره جالبی در این زمینه نقل میکند: « پلیس محلى از عهده سركوب مردم و متوقف كردن آنان برنمىآمد. در نهایت دست به دامن تهران شدند و از آنجا نیرو خواستند.
🔹بىدرنگ سه فروند هواپیماى سى.130 وارد تبریز شدند و نیروهاى ویژهاى را در فرودگاه تخلیه كردند. رژیم به دلیل عدم اعتماد به سربازان، از آوردن آنها به تبریز براى سركوب قیام، خوددارى كرد. من در همان حال كه مسیر خیابانى را براى رفتن به منزل طى مىكردم، با یكى از این افراد كه از طرف مقابل مىآمد، مواجه شدم. انیفورم نظامى نداشت؛ ولى مسلح به كلت كمرى بود.
🔹تا هنگام اذان مغرب، صداى گلوله به گوش مىرسید.درگیرى تا پاسى از شب ادامه یافت و سرانجام با كشته و مجروح شدن تنى چند و بازداشت عدهاى دیگر، خاتمه یافت. فرداى آن روز، بنده به اتفاق شهید قاضى طباطبایى به مسجد بازار رفتیم تا در آنجا و در اجتماع مردم، حقایق را به آنها بگوییم و تصمیمات لازم را بگیریم. ضمن اینكه مىدانستیم كه باید به گونهاى برخورد كنیم كه دستگیر شدن را در پى نداشته باشد.»
📚منبع: کتاب خاطرات حجتالاسلام بنابی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
@markazasnad