eitaa logo
جبارنامه
337 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
675 ویدیو
32 فایل
با مدیریت علی جباری 📚 پژوهشگر گروه تاریخ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(نور) 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) 📘 مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️ و کمی شعر و مقاله و ... راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حکم شرعی چک کردن گوشی همسر 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
🦌گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
دو "فرشته" مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند، فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد؛ "همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!" شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند، بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند. صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود. فرشته جوان "عصبانی" شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد! فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار "کیسه ای طلا" وجود دارد، از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان "مخفی" کردم. دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، "فرشته مرگ" برای گرفتن "جان" زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم! "همه امور به دان گونه که نشان می دهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نکته پی می بریم." پس به گوش باشید؛ "شاید کسی که زنگ در خانه تو را می زند فرشته ای باشد" "و یا نگاه و لبخندی که تو بی تفاوت از کنارش می گذری، آنها باشند که به دیدار اعمال تو آمده اند. 👇👇👇 🆔@jabbarnameh
در جمالت نمک تازه سمنان داری در کلامت شکر و قند فریمان داری آمدم اخذ کنم خمس و وجوهات تو را از همین جنس گرانی که به دکان داری ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹حکایت بسیار جالب کربلا رفتن پیرمرد همراه جناب بهلول از طریق طی الارض 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh