#داستان_کوتاه
📝⇇زنی نازا و عقیم نزد پیامبر وقت می رود و می گوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه پیامبر دعا می کند، وحی می رسد که او را نازا خلق کردیم.
📝⇇زن می گوید خدا رحیم است و می رود. زن سال بعد هم این درخواست را می کند و باز هم وحی می رسد که او را نازا آفریدیم. زن این بار هم نگاهی به آسمان می اندازد و می رود.
📝⇇سال بعد پیامبر وقت آن زن را با کودکی در آغوش می بیند، با تعجب می گوید بارالها چگونه کودکی دارد! او که نازا خلق شده بود؟ وحی می رسد: هر بار گفتیم عقیم است او باور نکرد و مرا رحیم خواند رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت...
👈🏻چه خوب بود اگر غم ها را در برابر رحمت الهی باور نمی کردیم.
📚مجموعه شهر حکایت ها
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
از روزگار و مردم صد رنگ خسته ام
جایی میان غربت و تنهایی آرزوست
#علی_جباری
۶ اسفند ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
بخدا غم فراقی که به سینه دارم از تو
نتوان قیاس کردن به هزار شادمانی
#علی_جباری
۷ اسفند ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا
بزم عزا به پا کن، امشب برای بابا
ای شیعیان بیارید، عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان
شهادت غریبانه ی امام کاظم (ع) تسلیت باد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴اسیر پیشفرضهای خود نباشیم
✍رﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎشینی ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ در حال ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ میشود و ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ میکند.
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ میکند ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ مییابد ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ منتقل میشود. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ میرود، ﺑﻪ یکباره ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ میشود ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ!
ﺳﻮﺍﻝ: ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ!؟
چند ثانیه فکر کنید سپس بخوانید. ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﭼﻨﮓ میزند ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭد. ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ!؟
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ که به ما جرئت قضاوت کردن بدون چیدن پازلهای اتفاق را میدهد، مثلا فلان قوم و نژاد رفتارشان این شکلی است یا همیشه حق باید با اطرافیان ما باشد نه با دیگران و ... مراقب تفکر قالبی خود باشيم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
#سیره_معصومان_ع
#امام_کاظم_ع
#عفو_و_بخشش
❇️در مدینه شخصی از نوادگان عمر بن خطاب با امام کاظم (ع) دشمنی میکرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت (ع) بدگویی مینمود. چند نفر از یاران امام کاظم (ع) به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. »
❌امام کاظم (ع) آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: او اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه خود مشغول کشاورزی است. امام (ع) بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت.
🔹وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر (ع) همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: خسته نباشی! سپس با چهره ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: تاکنون چه قدر برای آبادانی مزرعه ات خرج کردهای؟
– صد دینار
– امید داری چه قدر محصول برداری؟
– نمیدانم. من که علم غیب ندارم!
– من میگویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟
– امیدوارم ۲۰۰ دینار برداشت کنم.
💠امام کاظم (ع) کیسه ای که محتوی ۳۰۰ دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد!
‼️مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم (ع) گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام (ع) پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت هایش ببخشد. امام کاظم (ع) در حالی که با لبخند شیرین خود نشان میداد که او را بخشیده است از آنجا گذشت.
✅چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم (ع) دیدند، آن مرد عمری در مسجد به محضر امام (ع) آمد و با کمال خوشرویی و ادب به امام (ع) نگریست و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] .
« خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد).
🍁اصحاب امام (ع) با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت (ع) گستاخی و بی ادبی میکرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام (ع) را ستود و سوالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ های امام (ع) رفت.
🍃امام کاظم (ع) هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه میخواستید تا او را بکشید. اینک از شما میپرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟
آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم » [۲] .
🌸پی نوشت ها:
[۱] سوره انعام، آیه ۱۲۴٫
[۲] سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷٫ مرحوم طبرسی، اعلام الوری؛ ج ۲، ص ۲۹۶٫
📚کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم ۱۳۸۲٫.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹صلوات خاص امام موسی کاظم ع.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
بیزارم از رهایی این روزهای خود
یادش بخیر پای من و کنج دام تو
#علی_جباری
۸ اسفند ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh